eitaa logo
نویسندگان جریان
586 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
127 ویدیو
9 فایل
در جریان باشید. کانال انتشارات @jaryane_zendegi زیرنظر مجموعه فرهنگی تربیتی کتاب پردازان @ketabpardazan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔖..از آن روز به بعد، کتاب‌ها را لیست کردیم، چندین فهرست و کتاب‌های توصیه شده را از اساتید مختلف و سایت های متفاوت درآوردیم و داشته‌هایمان را با آن فهرست‌ها مطابقت دادیم. کتاب‌های جدیدی خریدیم و درون قفسه‌های کتابخانه گذاشتیم. اولین دوره‌ی مطالعاتی را سه ماهه بستیم با دو هفته استراحت. چند قانون هم برای اعضای گروه تعیین کردیم مثل اعلام مطالعه روزانه به بقیه دوستان، جریمه نخواندن سهم روزانه و... و این قوانین همگی برای متعهد شدن و پای کار ماندن خودمان بود. 📚دوره‌ی اول که تمام شد، خوشحال و با نشاط دوباره دورهم جمع شدیم این بار اما برای نقد و بررسی کتاب‌های خوانده شده.... اما در همان اول کار به دیوار محکم یک سوال برخوردیم....‼️ آیا فقط مطالعه‌ی کتاب‌های داستانی، برای ما ی نویسنده کافیست؟! آیا هنگام مطالعه‌ی آثار مشهور، یک مبنای فکری درست و متقن برای منِ خواننده لازم نیست؟!..... و ماجرایی که ادامه دارد... 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
تجربه‌ی اعضای گروه کتابخوانی جریان «بارها از دوستان حرفه‌ای و اساتید شنیده بودم که برای خوب نوشتن، باید کتاب هم زیاد خواند، که خلاصه و مشترک توصیه همه‌شان این بود: «برای خوب داستان نوشتن، باید آثار داستانی مشهور را خوانده باشی!» اهل مطالعه و کتاب بودم، اما دلبخواهی! نه طبق نیاز نوشتن و افزایش مهارت نویسندگی! سخت‌ترین قسمت ماجرا، رفتن سراغ آثار کلاسیک بود. حوصله خواندن آثاری را در خودم نمی‌دیدم که به لحاظ جامعه، فکر، دغدغه، دور از خودم می‌پنداشتم‌شان! به نظرم می‌آمد حرف مشترکی بین‌مان نباشد. طبق مطالعاتم به مرور، جای خالی خواندن آثار کلاسیک را هم خالی دیدم؛ یک جای خالی برای کامل شدن پازلِ دنیای نویسندگی که به لحظه اکنون رسیده است. وقتی به جریان پا گذاشتم، پاتوقی که برای لذت بردن از کتاب‌خوانی به من معرفی شد، انجمن «ریشه‌ها» بود. اینکه فهمیدم دوستان، سختی خواندنِ آثار پر صفحۀ کلاسیک را به برکت جمع، کم کرده‌اند، خیلی انگیزه‌بخش بود!👌 خواندن اولین کتاب را که کنار دوستان شروع کردم، اینکه مادرانی مثل من با همۀ مشغله و دغدغه‌هایشان خودشان را به خواندن عهد روزانه می‌رسانند، چراغ امید و تلاشم را شارژ می‌کرد. هر صفحه که مطلبی قابل توجه داشت، به اشتراک می‌گذاشتیم و از نگاه خودمان به مطلب نویسنده نگاه می‌کردیم. مخالفت یا موافقت دیگر اعضای گروه چشمم، را به زوایای دنیای نویسنده باز می‌کرد. دنیایی که هیچ‌وقت خودم تنهایی دوست نداشتم به سراغش بروم.» ✍ سعیده تیمورزاده 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
📚«....کتاب‌ها یکی پس از دیگری خوانده می‌شدند و در فهرست انجمن تیک می‌خوردند. اما دیوار سوال، هم‌چنان پابرجا و مستحکم بود. آیا صرفا
خواندن
آثار کلاسیک ایرانی و خارجی کافی بود؟! در یک بعدازظهر دلپذیر بهاری، طرح مسئله کردیم و یک تصمیمی جدید گرفتیم که یک بخش دیگر به انجمن کتابخوانی‌مان اضافه کنیم. دیدیم نمی‌شود کتاب‌های مشهور را بخوانیم و فقط از نظر فنی بررسی‌شان کنیم. بعضی عبارت‌ها و جملات در داستان‌ها بدجور حرص‌مان را درمی‌آورد و اذیت‌مان می‌کرد. جملاتی که از زبان یک نویسنده مشهور روی کاغذ آمده و بارها تجدید چاپ شده بود که شاهکار ادبیات ایران و جهان محسوب می‌شد اما بدجور توی ذوق اعتقادات و آیین‌های ملی مذهبی مان می‌زد. این یکی قابل چشم‌پوشی نبود. برای اینکه ثابت‌شان کنیم، میان قفسه‌های کتابخانه انجمن، جا باز کردیم و بخشی به نام را به آن اضافه کردیم. بخشی که کمک می‌کرد تا خط فکری نویسنده را شناخته و نقد کنیم تا یک اثر شاهکار اما سمی و مهلک، پیچیده شده میان جملات زیبا و توصیفات لطیف و دل‌نشین وارد ناخودآگاه ذهن مان نشود...» ☕️ادامه دارد... 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
📚...مبناخوانی بخش شیرینی بود که به ما راه را نشان می‌داد. کمک می‌کرد تا بین انبوه کتاب‌هایی که خط فکری‌های مختلف نویسنده‌ها را نشان می‌داد، خودمان را پیدا کنیم. در مبناخوانی فهمیدیم بعضی کتاب‌ها اگرچه از نظر فنی شاهکارهای ادبی به شمار می‌روند اما لزوما کتاب‌های معیاری نیستند و ممکن است اصلا پیشنهاد خوبی برای معرفی نباشند. اولین کتابی که در مبناخوانی خواندیم، بود. ماجرای بیماری در ایران و بخصوص ادبیات ما، مبحثی بود که باعث شد به علت و ریشه‌ی بعضی آثار بیمار در کشورمان پی ببریم. بیماری‌ای که مانند ویروس منتشر شده بود...» ☕️ادامه دارد... 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
📚....قبل‌تر گفتم که مبناخوانی یک بخش جدید در انجمن کتابخوانی جریان بود که با آمدنش به ما معیار انتخاب داد. شاید بهتر بتوانم بگویم... یک ترازو برای مان آورد. از آن به بعد، ما با آن ترازو، کتاب‌هایی را که می‌خواندیم هنگام نقد و بررسی، وزن می‌کردیم و خوب می‌سنجیدیم. بعضی کتاب‌ها که شاید بعدتر برایتان نام ببرم، اسم و نویسنده مشهوری دارند و بعضاً قلم خوبی هم دارند، اما از نظر خط فکری، گاه پوچ و سبک و بی‌وزن اند گاهی هم مانند یک سم مهلک عمل می‌کنند که ذهن و قلم یک نویسنده نوپا را تحت تاثیر قرار می‌دهند. مبناخوانی هم‌اکنون شده پای ثابت انجمن ما و شنبه‌ها قرار ثابت‌مان است. کم‌کم دیوار محکم سوال‌مان که قبلا راجع‌به آن مفصل گفته‌ام، برای مان کوتاه می‌شد که سوالی با هیبت‌تر و اندکی نگران کننده مقابل مان ظاهر شد... ما به‌عنوان یک نویسنده دغدغه‌مند، چگونه می‌توانیم این معیارهای به‌دست آمده را درون جملات و حرف‌هایمان بگنجانیم تا در دام زردنویسی و پوچ‌گرایی نیفتیم؟!..» ☕️ادامه دارد... 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
«...ما به‌عنوان یک نویسنده دغدغه‌مند، چگونه می‌توانیم این معیارهای به‌دست آمده را درون جملات و حرف‌هایمان بگنجانیم تا در دام زردنویسی و پوچ‌گرایی نیفتیم؟!..» 🍀هفته پیش در پست انجمن کتابخوانی سوال بالا را پرسیدیم. برای اینکه در مقام یک نویسنده مبنای فکری درستی داشته باشیم نیاز داریم از بزرگان و آثار آن‌ها کمک بگیریم. استاد صفایی حائری معروف به عین‌صاد از مجتهدین، فقها و عارفان بزرگ و خصوصا در حوزه نویسندگی بسیار برجسته بودند. آثار ایشان بسیار پرمعنا و سرشار از جملات نابی است که مسیر زندگی را برای هرکسی که بخواهد خودش را و سپس انسان دیگری را برای خدا تربیت کند، راهگشا و روشن است. با توجه به اهمیت داشتن نگاه تربیتی در حوزه نویسندگی، قفسه‌ی دیگری که به کتابخانه‌ی انجمن جریان اضافه شد، مطالعه‌ی آثار ارزشمند استاد صفایی بود. جریانی ها، آثار استاد عزیز را، با نام بصورت جمعی و همراه با مباحثه در بستر مجازی مطالعه می‌کنند....» ☕️ادامه دارد... 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
بسم الله...🌱 خب همان‌طور که در جریان هستید، صفایی‌خوانی یکی از شاهرگ‌های انجمن کتابخوانی ماست. روزهایی که همراه دوستان خود را می خوانم، تک تک کلمات مانند بذرهای امید در قلبم جوانه می زند و را هر بار محکم و محکم تر می کند. اگر تا به حال حتی یک صفحه از این کتاب پر بار را مطالعه کرده باشید، متوجه شده اید که به تنهایی نمی توان این کتاب را خواند و حتما باید آن را با جمعی از دوستان بخوانیم و تحلیل کنیم تا در عمق وجودمان بنشیند و در روند زندگی‌مان تاثیر بگذارد. من به لطف پروردگار و یاری دوستانم در انجمن ریشه ها توانستم برای دغدغه هایم بهترین پاسخ را پیدا کنم، و این یکی از بهترین و لذت بخش ترین تجربه هایست که همه ی ما در انجمن کتابخوانی ریشه ها آن را تجربه می کنیم و به تمام دوستان دغدغه مند نیز پیشهاد می کنم. 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
🛎از انجمن کتابخوانی جریان چه خبر؟! سلام؛ حتما تا حالا با مطالعه‌ی پست های قبلی مون، با انجمن کتابخوانی جریان آشنا شدید.. تا امروز کتاب‌های زیادی رو به لطف در جمع بودن، باهم خوندیم و نقد کردیم. در بخش مبناخوانی و مطالعه آثار استاد صفایی هم، تا حد قابل توجهی پیش رفتیم و از آموزه‌های اون در جهت نوشتن داستان ها کمک گرفتیم. در پست‌های بعدی با معرفی کتاب‌های خوانده شده در انجمن با شما خواهیم بود. یک یادداشت دیگه از تجربیات دوستان علاقه مند در انجمن رو باهم می‌خونیم. 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
«از زمانی که در بخش انجمن کتاب خوانی جریان عضو شدم چیزی که برایم تحسین برانگیز بوده توجه به انواع آثار ادبی در هر دوره می باشد. دوستان انجمن فقط آثار کلاسیک ایران یا جهان را نمی خوانند بلکه برای قوی شدن مبانی هم تلاش می کنند . وجود حداقل یک کتاب ارزشی که دارای ادبیات قوی هم باشد در بین آثار مورد مطالعه مثل برکه ای زیبا در میان بیابانی خشک دلنوازی می کند. وقتی از خواندن کتاب هایی که بی سر و ته هستند و معلوم نیست سایر ادبیات آن دوره ها چه بوده که این ها را ادبیات برگزیده معرفی کرده اند خمیازه پشت خمیازه می کشم، با خواندن کتاب های ارزشی جانی تازه می کنم. یکی از آن کتاب هایی که جان افزا بودند بود. قصه عاشقی زنی از اهالی با مردی از کشور شیلی ریسمانی که این دو را به هم پیوند داد عشق فلسطین بود و در آخر، این ایران بود که توانسته بود محل وصل دو عاشق باشد و بقیه ماجرا هم‌زمان با خواندن کتاب وقتی متوجه شدم شخصیت زن داستان با فرزندش هم اکنون در غزه و زیر بمباران اسرائیل زندگی می کند ، کتاب برایم رنگ و بوی جدیدی گرفت. همه محتوای آن زنده و جاری شد و از هر راهی تلاش کردم از سرنوشت آن ها مطلع شوم و برایشان دعا می کردم. 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
تجربه‌ی جذاب یکی از اعضای انجمن کتابخوانی جریان را باهم بخوانیم.👇 📚 ☘یکی از زیبایی های انجمن کتاب خوانی جریان، چت های کتابی دوستان هم گروه من است که خواندنش خیلی بیشتر از گشت و گذار در اینستاگرام و کانال‌های همسایه به دل می نشیند. برشی از چت های کتابی را در پایین بخوانید: م.پ: «منم حدود 100 صفحه ی آخر بودم که یه جوری شدم که نیاز به آب قند پیدا کردم، خدا رحم کرد روزه نبودم.» ح.ا: «منم خیلی حالم بد شد و سردرد شدید شدم😥 م.پ: می‌خواستم بگم یه چیزایی، ولی دیدم ماجرا لو میره😁 ز.ا: «تنها کتابیه تا الان، که خیلی دلمون میخواد راجع بهش حرف بزنیم انگار خالی نمیشی تا حرف نزنی.» ا.ی: «اصلا همگی بیایید خونه ی ما راجع به کتاب حرف بزنیم.😍 در مرخصی مطالعه بودم که در گشت و گزار در گروه انجمن، این بخش از چت ها مشتاقم کرد به دنبال اسم کتاب بگردم و مشتاق تر برای تهیه کتاب و خوانش آن . کتابی با نام " مرا پیدا کن" نوشته ی معصومه رامهرمزی، خاطرات بانویی که اتفاقات سخت و شگفتی را از سر گذرانده بود. اگر شما هم برای خواندن این کتاب راغب شده اید خوب است بدانید این کتاب ماجرای یک امتحان بسیار سخت است که تنها از آن یک نفر پیروز بیرون می‌آید...» 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
یادداشت قابل توجه یکی از اعضای انجمن کتابخوانی جریان را باهم بخوانیم.👇 : تنها به مراحل اولیه یا رویارویی با بیماری محدود نمی‌شود، این مرحله با حرف‌های پزشک معالج آغاز می‌شود. او از انکار یا عدم پذیرش به عنوان نوعی تسکین یا درمان استفاده می‌کند. : در این مرحله، بیمار دیگران را مقصر بیماری خود می‌داند. در داستان، ایوان ایلیچ ناراحتی خود را با آزار همسر و دیگر اطرافیان تسکین می‌دهد. او چنین می‌اندیشد که گویی او بیمار شده تا دیگران سالم بمانند. : از بین مراحل پنج‌گانه این مرحله کوتاه‌ترین مرحله‌است. بیمار با خود صحبت‌هایی مانند: «ای خدا اگر فقط یک سال به من مهلت بدهی قول می‌دهم که مسیحی بشوم» و… سعی در به تأخیر انداختن زمان مرگ دارد. : در این مرحله بیمار به عزای فرصت‌های از دست رفته می‌نشیند، در این مرحله بیمار نیاز به تاریکی و تنهایی دارد و در این تاریکی و تنهایی، خیال همه چیز را در سر می‌پروراند. : مرحلهٔ پذیرش، آخرین مرحلهٔ یک بیمار که تهی از احساسات می‌شود، است. در این مرحله گویی درد از میان رفته‌است. در این مرحله، سکوت پرمعناترین شکل ارتباط است. در این مرحله، فشار دادن دست دوست، نگاهی سنگین و… پرمعناترین معانی را از ژرفای یک بیمار در حال مرگ به‌خواننده منتقل می‌کند.» 🖇یادداشتی بر داستان مرگ ایوان ایلیچ، اثر تولستوی 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
🍀امروز بنا به شرایط، چند ساعتی هیچ کار دیگری برای اهداف جریانی ام امکان پذیر نبود جز خواندن صفحات بسیاری از کتاب ارزشمند سیره پیشوایان. تنها چیزی که همراه داشتم برای خواندن، پی دی اف همین کتاب بود و بس. و چه رحمتی! چه نعمتی! درست است که از ائمه عزیزمان بسیار می آموزیم، اما سبک زندگی شاگردان آنها برای جایگاه ما نکات قابل درک تری دارد. دلیلش هم روشن است. 🍀نمی دانم چرا، اما از سالها قبل برخی متربّیان امام صادق علیه السلام را خیلی دوست می دارم. وقتی می خوانم که با حال سوال، با اقرار به درونی خالی از داشته ها و دانسته ها نزد معلّم عزیزتر از جان خود می رفتند، قلبم طالب چنین حالی می شود. امروز برای چندمین بار ماجرای غم مفضّل و گفتگویش از این غصه با امام صادق علیه السلام را خواندم. اظهار غمی که نتیجه اش شد چهار روز دیدار در سپیده دم با مولی و حدیث توحید مفضّل که دنیا دنیا حرف در خودش گنجانده. حرفهایی که هنوز بشر در شگفتی آن مبهوت است‌. 🍀امروز با خود گفتم کجاها غم ندانستن داشتی و آن را کف دست گرفتی و رفتی به محضر این بزرگ معلّمان بشریت. کِی شد که سردی بی عملی به جانت افتاد و یادت رفت درمان بسیار دردها در نزد آنهاست. بیا و دستانت را محکم به این ریسمان محکم الهی گره بزن، ای کوچکترین شاگرد مکتب اسلام! 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱