#دیالوگ_ماندگار
می خواهم حکم کنم سرت را ببرند، چه وصیت داری؟
- هیچ
_کسانت اینجا هست، پسرت را می خواهی ببینی؟
- نه
_زنت را چه؟
- نه
_مادرت؟
- نه
_چرا؟ قلب در سینه نداری؟
گل محمد لبخندی زد.
_از چه می خندی؟
گل محمد پلکها فروبست و گفت:
_از پا افتادنِ مرد، دیدنی نیست...
#کلیدر
✍ محمود دولت آبادی
@jaryaniha