eitaa logo
نویسندگان جریان
496 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
117 ویدیو
9 فایل
در جریان باشید. کانال انتشارات @jaryane_zendegi زیرنظر مجموعه فرهنگی تربیتی کتاب پردازان @ketabpardazan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
_چرا باید جنگید؟ ما را نگاه کن که به آزادی و سفره خالی قانعیم؛ اما آنها همین را هم قبول نمی‌کنند. _شاید برای اینکه می‌دانند در آزادی، هیچ سفره ای خالی نمی‌ماند. 📚آتش بدون دود. کتاب اول(گالان و سولماز) @jaryaniha
«_چه فرقی می‌کند؟ من و تو یکی هستیم، زن ! _خدا نکند من و تو یکی باشیم، گالان! وقتی یکی باشیم، یکی مان دیگر وجود ندارد. و آدمی که عاشق خودش باشد، مجنون مخبّطی است. سولماز ، سولماز است و گالان، گالان.» 📚آتش بدون دود. کتاب اول. @jaryaniha
«_ﺭﻭﺑﺎه: ﻣﻦ ﺩﻳﮕﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ. ‏_ﺷﺎﺯﺩه ﻛﻮﭼﻮﻟﻮ: ﻣﮕﻪ ميشه؟ ‏-ﺭﻭﺑﺎه: ﺁﺭه ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺎﻣﻮ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻪ یکی ﻭلی ﺍﻭﻥ ﮔﻤﺸﻮﻥ ﻛﺮﺩ! ‏ﺣﺎﻻ ﻫﻢ ﻫﺮﺟﺎ ﺩﻧﺒﺎﻟﺸﻮﻥ ﻣﻴ‌ﮕﺮﺩﻡ ﭘﻴﺪﺍﺷﻮﻥ ﻧﻤﻲ‌كنم...» 📚شازده کوچولو @jaryaniha
گفت:"ما از اینجا نمی رویم، همینجا می مانیم، چون در اینجا صاحب فرزند شده ایم." _اما هنوز مُرده ای در اینجا نداریم. وقتی کسی مرده ای زیر خاک ندارد، به آن خاک تعلق ندارد." _اگر قرار باشد من بمیرم تا بقیه در اینجا بمانند، خواهم مُرد. 📚صد سال تنهایی @jaryaniha
«شازده کوچولو: آدم‌ها کجا هستند؟ گل که یک روز کاروانی را در حال عبور دیده بود، جواب داد: آدم ها؟ گمانم شش هفت‌تایی باشند، سال‌ها پیش دیدم. هیچ معلوم نیست کجا می‌شود پیدایشان کرد. باد آدم‌ها را با خود می‌برد، آدم‌ها ریشه ندارند برای همین خیلی ناراحتند.» 📚شازده کوچولو @jaryaniha
«_استغفرالله خدا هم از دست ظلم ما بنده ها خودش را قایم کرده است.از بس ناراست و دغلباز هستیم ... _آخر خالو چرا تقلایی نکردید؟ _هیچ کس به ما کمک نمی کند. باید بسوزیم و بسازیم و حرف نزنیم. ما مثل قورباغه هستیم. اگر دم نزنیم گلویمان باد می کند و از غصه می ترکیم. اگر دهن باز کنیم آب توی دهانمان می رود و خفه می شویم ...» 📚سال‌های ابری @jaryaniha
«بیگ محمد: هیچ وقت عاشق بوده‌ای ستار؟ ستار: عاشق زیاد دیده‌ام! بیگ محمد: راه و طریقش چه جور است عشق؟ ستار: من که نرفته‌ام برادر! بیگ محمد: آنها که رفته‌اند چی؟ آنها چی می‌گویند؟ ستار: آنها که تا آخر رفته اند برنگشته‌اند تا چیزی بتوانند بگویند!» 📚کلیدر @jaryaniha
می خواهم حکم کنم سرت را ببرند، چه وصیت داری؟ - هیچ _کسانت اینجا هست، پسرت را می خواهی ببینی؟ - نه _زنت را چه؟ - نه _مادرت؟ - نه _چرا؟ قلب در سینه نداری؟ گل محمد لبخندی زد. _از چه می خندی؟ گل محمد پلک‌ها فروبست و گفت: _از پا افتادنِ مرد، دیدنی نیست... محمود دولت آبادی @jaryaniha