eitaa logo
نویسندگان جریان
585 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
127 ویدیو
9 فایل
در جریان باشید. کانال انتشارات @jaryane_zendegi زیرنظر مجموعه فرهنگی تربیتی کتاب پردازان @ketabpardazan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله... «دوستان کارتون سرگرم کننده برای بچه ها تو مسیر اربعین چی پیشنهاد می دید؟» «کمک هزینه داریم برای زائر اولی اربعین، شخص مطمئن معرفی کنید.» «بچه ها زائر سرای خوب سراغ دارید تو نجف؟» «شما از کدوم مرز می رید؟» تو خیلی از گروه ها و کانال ها حرف اربعین و مشایه و کربلاست. می خوانم و کوه حسرت هرساله ام سنگین تر می شود. همه حرف رفتن می زنند و فکر و ذکرشان قدم در راه حرم گذاشتن است. مادرها این روزها دنبال کالسکه ی راحت و سرگرمی جذاب و کفش خوب و لباس مناسب برای مسیر پیاده روی کربلا هستن و من دیشب تا حالا تب یکی را کنترل می کنم و شربت سرماخوردگی آن یکی را می دهم و یادم می آید تو دلی ام چند ساعتی است تکان نخورده است. حالا هم بعد از ساعت های نفس‌گیر پایین آوردن تب 40 درجه و مدارا با بچه ای که باید در خونه بماند و با دختر همسایه ها بازی نکند، کتاب هام را آوردم که با خواندن کمی نفس تازه کنم ولی، گوشی را برداشته ام و با مداحی نریمانی زمزمه می کنم: «رفیق دل شکسته ها... امام حسین خسته ها.... 😭 من قسمتم صبره... میشه چه کارش کرد.... دل من سنگه... با این همه تنگه.... برای آهنگ اذون صحنت... تو باب حاجاتی حسین... من خیالاتی حسین... خودم رو از حالا کربلا دارم می بینم.... 😭😭😭» ⁦✍️⁩انسیه سادات یعقوبی @jaryaniha
او را بیشتر به چه چیز می شناسیم؟ شاید دلاوری هایش در صحنه نبرد و یا غم هایی که بر او وارد شد شاید هم رنج هایی که خانواده اش به دوش کشیدند. این همه توان، قدرت و صبوری از کجا می آید؟ حتّی اندکی رمق داشتن، بعد از برخی حوادث عاشورا، عجیب است، چه رسد به اینکه باز هم دیگرانی را حمایت کنی. و یا به دل دریایی از لشگر دشمن بزنی، حریفی که میدانی از هیچ قساوتی کوتاهی نمی کند. چگونه این همه طاقت در یک انسان جمع میشود جز با اتّصال مداوم به بزرگترین منبع قدرت در تمام هستی. به هر صحنه ای از شب و روز عاشورا وارد می شویم جایگاه دعای امام است. راز و نیازهایی که امام را تسلّا می داد، اطرافیانش را به شور و شعوری بیش از پیش فرا می خواند، و پیامهایی به عمر تمام تاریخ بشریت را نیز در خود نهان داشت. دعای شب عاشورا با آن شور و حرارتی که امام داشت، برای همیشه در گوش زمان مانده است. دعای صبح روز بعد نیز ،در حالی که سوگوار برخی از یارانش بود. رازو نیازی که در لحظه شهادت سربازِ شیرخواره اش با خدای خویش داشت، و آن جملاتی که همزمان با بریده شدن دستان برادرزاده یازده ساله اش برزبان راند، و حتی آنچه با لبهای خشک و تشنه نجوا میکرد، در آن هنگامه ای که حیوان صفتان برای پایان بخشیدن به حیات دنیایی اش، از هم پیشی میگرفتند. آخرین مناجاتش را اغلب شنیده ایم: صَبراً علَی قَضائِک یا رَبِّ لا اِلهَ سِواک. آیا برای ما نیز دعا یکی از راه های تاب آوری است؟ آیا میتوانیم در اوج سختی، با یادآوری نعمت ها، گفتگو با خداوند را آغاز کنیم؟ ✍فهیمه فرشتیان @jaryaniha
... که عالم همه دیوانه اوست... وقتی نوجوان بودم، هر بار که این شعر را می‌شنیدم به‌نظرم می‌آمد محبت اغراق آمیزی را بیان می‌کند؛ مگر می‌شود همه عالم به این زودی ها او را بشناسند و دیوانه‌اش شوند؟! تقدیر رخصت داد زمانه‌ای را ببینیم که هر سال تبِ عشقی عالم را می‌گیرد،نه یک شهر! نه یک کشور! این تب عالم‌گیر می‌شود! مردم از خود بی‌خود می‌شوند، روی شأن و کلاس و قوانین‌شان خط می‌کشند و با لباسِ تن، به هر طریقی خودشان را به مسیر پیاده‌روی می‌رسانند. این مسیر جاماندگانی دارد، که در شوق و شورِ عاشقی از رفته‌ها کم ندارند؛ اسباب مادی سفر برایشان مهیا نبوده هرسال،حوالی اربعین، در صور دمیده می‌شود و اهل اربعین به تکاپو می‌افتند. هرسال (ع) که می‌شود، در عالم انسانی، سطح فهم و احساس چند درجه اوج می‌گیرد با این حساب تصور زمانه ظهور باورکردنی‌تر می‌شود؛ منجی اولین فریادش یادآوری همین معشوق است؛ «...أَلا يَا أَهلَ الْعالَم إِنَّ جَدِّيَ الْحُسَين قتل عَطشاناً...» آن‌موقع موسم حسین(ع) فصل حسین(ع) تمام سال باقی است! ​ (ع) (ع) @jaryaniha
کاراکتری که در عکس می بینید، یک شخصیت هم جنس گراست که اتفاقا در شبکه پویا نمایش داده شد. پرستارِ کودک، با اندامی مردانه و روحیات و لباس های زنانه. خلق نمادها و کاراکترها، تولید اسباب بازی و لوازم تحریر و انواع کالاها با این نمادها، تولید فیلم هایی جذاب و خیره کننده که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم همجنس گرایی را ترویج می کند، انواع کتاب های داستان مسحور کننده، انیمیشن های سرگرم کننده و رشک بر انگیز، موسیقی، بولد کردن سلبریتی های هم جنس گرا، استفاده از ظرفیت های دیگر سلبریتی ها و، و، و،... غرب آن قدر هماهنگ از انواع ظرفیت های هنری برای ترویج هم جنس گرایی استفاده کرد که هیچ بعید نیست بین بمب باران تولیدات فرهنگی شان یکی از دست در برود و از شبکه پویا پخش شود. آن قدر هنرمندانه گفتند و زیاد گفتند که برخی باورشان شد این کارها انسانی و منطقی است. همان ها که در کتاب آسمانی شان داستان قوم لوط را دارند. آیا همه این تولیدات درجه یکند؟ نه اصلا. بعضی هایشان بی کیفیت اند اما حمایت شده اند فروخته شده اند و در کشور های هدف مخاطب خود را پیدا کرده اند. «کثرت، کثرت، کثرت» بالاخره پیام هایی که زیاد تکرار شوند جایی در ناخود آگاه لانه می کنند. حیف که کودکان و نوجوانان هنوز نمی توانند راه را از چاه تشخیص دهند. این قطعه از پازل را در ذهن نگه دارید، در مطلب بعدی موضع را تکمیل می کنیم. ادامه دارد... @jaryaniha
نویسندگان جریان
#ذره_بین کاراکتری که در عکس می بینید، یک شخصیت هم جنس گراست که اتفاقا در شبکه پویا نمایش داده شد. پ
قطعه بعدی پازل ما بر می گردد به زمان سرود سلام فرمانده. سرودی که با تمام نقطه ضعف های هنری اش گل کرد و خدا خواست قوت قلب جماعت حزب اللهی شود. همان موقع عده ای سلام فرمانده یا سرود دهه نودی ها را چماق کردند و کوبیدند بر سر مأوا و نماهنگ دهه هشتادی هایش: که آهای مأوا! ببین. با آن همه دبدبه و کبکبه، با آن پول هایی که به جیب می زنی بلد نیستی کار فرهنگی کنی. از سلام فرمانده یاد بگیر و این حرف ها... غم جماعت همیشه نقاد به کنار که حرف زدن آسان ترین کار است. اما این اشتباه بزرگ استراتژیک را ببینید: بعضی وقت ها به خاطر وجود نقاط ضعف یا حتی اشتباه آن قدر هم جبهه خودشان را زدند که انرژی تولید کننده گرفته شود و رمقش کشیده شود. جالب است نیمه شعبان سال بعد ورق برگشت و «بیعت می کنیم» ماوا به اندازه سلام فرمانده ۲ دیده و پسندیده شد. حال که یکی از بزرگ ترین عرصه های جهاد، جهاد تبیین است و محصولات هنری خط مقدم این مبارزه اند، اگر بخواهیم برای مخاطب با سنین مختلف و ذائقه مختلف حرفی برای گفتن داشته باشیم نیازمند کثرتیم. کثرتی شبیه بمب باران... اما لازمه و شرط کثرت وحدت است. وحدت جماعت حزب‌اللهی طوری که دیگری را هم خانواده خود بداند و منفعتش را منفعت خود. عشقی عمیق، احساس برادری.... این وحدت ما را به کثرت می رساند تا در میدان مبارزه حرف برای گفتن داشته باشیم. نقد سازنده جای خودش. ‌✍️⁩نفیسه یل پور @jaryaniha
بسم رب العشق... نجوا و زمزمه های پرشور دوباره شروع شد. با چشم هایی برق زده و لبخند بر لب پرسید:" امسالم راهی هستی یا نه؟" هراس انگیز با دلی که هنوز امید داشت، تقاضا کرد:" کاروان خوب سراغ داری؟" رد اشک روی گونه اش لغزید و با شانه هایی لرزان پرسید:" بلیط قطار از کجا پیدا کنم؟ آشنا نداری؟ هوایی کی باز میشه؟ " آه پر سوزی از ضمیرش جوشید. با ابروهایی که بالا انداخته بود، زیر لب گفت:" با بچه سخت نیست؟ وسیله چیا بردارم؟" ای مهربانتر از پدر و مادرم! دردانه ی قلبم. امام حسین عزیزم. هر کجا پا گذاشتیم‌؛ مترو، بازار، کلاس. همه جا نام زیبایت شکوفه زد و عطر شیرین زیارتت پیچید در روح و جانمان. سوار بر موج دلدادگی، به شوق زیارت قدم برمی داریم. عام و خاص، سرتاسر سفر مشغول سبقت در خدمت گذاری اند، مکانی سرشار از محبت و همدلی. همگی یک دل و یک هدفیم. لبیک گویان می آییم تا تمرین کنیم برای روزی که فریاد رس عالم به دادمان برسد. روزهایی که قرار است از کل دنیا دور هم جمع شویم برای تشکیل حکومت جهانی. ان شالله ظهور نزدیک است. ⁦✍️⁩بهناز ثریایی @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚احضاریه📚 ✍نویسنده : علی موذنی 🖋انتشارات : اسم 📚 [طلبیده شدن از نگاه من یعنی از آن سو دعوت شوی. من طلبیده شدن را احضار شدن می دانم. دوست دارم احضار شوم تا خودم با اراده ی خودم انتخاب کنم.] اندک اندک بین عاشقان شور و حال مشایه ی اربعین  برپا شده است.  خیلی ها می گویند اگر امام بطلبد ان شاء الله برای پیاده روی اربعین کربلا می رویم. اگر در این بین شما از زمره دل سوختگانی هستید که خود را جامانده می دانید، یا با خودتان فکر می کنید طلبیده نمی شوید، پیشنهاد می کنم احضاریه را بخوانید. ماجرای زائری که با پای تنش می رود کربلا و جامانده ای که با پای دلش راهی شده است. از نقاط قوت داستان می توان به سفر به دل تاریخ در خلال داستان اشاره کرد که اطلاعات خوبی  راجع به زندگی حضرت  زینب (سلام الله علیها) را برای خواننده در بر دارد. ✍انسیه سادات یعقوبی @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«...کربلا واسم ضروریه حسین اربعین اوضاع چه جوریه حسین کار من هرسال صبوریه حسین...» 🍀یادم می آید از اربعین سال‌های کرونایی.. چقدر سخت گذشت حتی برای منی که کربلا نرفته و نمی‌توانم بروم چه اربعین چه هیچ زمان دیگری... اما انگار گوشه‌ای از قلبم آن روزها در بین‌الحرمین بود. از اینکه می‌دیدم جای هموطنانم در مشایه‌ی حسین‌ع خالیست دلم بغض می‌کرد و فریاد می‌خواست. آن روزها چقدر با این مداحی گریه کردیم و چقدر حرف دل‌مان بود... حالا بازهم برای من چیزی عوض نشده اما... خدا را شکر می‌کنم که این مراسم، باشکوه تر از همیشه برگزار می‌شود. حتی اگر هنوز هم با حسرت ندای هلابیکم یا زوار الحسین را از رسانه‌ها می‌شنوم...😔 برای من صبوری قصه‌ی هرساله است...» ✍ انصاری زاده @jaryaniha