🇯🇴 دلنوشتهای برای غزه
«امسال سال دومی است که دخترم روزه می گیرد. از سال پیش تا به رمضان امسال تغییر کرده. در برابر روزه و سختی هایش، صبورتر شده، آرام تر شده، قوتش بیشتر شده و به معنای واقعی بزرگ تر شده.
در کنار همه این ها تغییر دیگری هم کرده، بیشتر سوال می پرسد. سوالاتش عمیق تر و ریشه ای تر شده اند. از اول ماه مبارک رمضان، مدام می پرسد: مامان چرا باید روزه بگیرم؟
هر بار هم که این سوالش را در جمع خانواده مطرح می کرد، ما برای رسیدن به پاسخ سوالش به او کمک کردیم.
از این ماجرا گذشت و شب جمعه ای که صبحش روز قدس بود، مدام از این سوی خانه به آن سو می رفت. می گفت بیاید با هم پلاکاردی درست کنیم که فردا با خودمان به راهپیمایی ببریم. با پدرش کمی جستجو کردند و در نهایت ایده هایمان رسید به یک پلاکارد با رنگ و بوی فلسطین و غزه و روز قدس.
دخترم همانطور که مشغول پر کردن خط های سیاه بود، به من و پدرش گفت: من فهمیدم چرا باید روزه بگیرم؟
از او پرسییدم: چرا؟
گفت: چون بتونم حال بچه های فلسطینی رو درک کنم. بفهمم که چقدر گرسنگی و تشنگی کشیدن سخته. فردا برای همین می خوام برم راهپیمایی که بچه های فلسطینی بدونن یکی هست که مثل خودشون گرسنه و تشنه است اما اومده که بگه با شماست.
من و پدرش به هم نگاه کردیم و لبخند زدیم. نگاه و لبخند مان پر از افتخار بود به دختر ۱۰ ساله یمان. واقعا حس کردیم بزرگ شده. حال انسان های دیگر برایش مهم شده و می تواند با انسان ها و کودکان دیگر همراه و همدل شود.
حس کردیم فهمیده شده. می تواند تشخیص بدهد که جایی در زیر آسمان خدا، به کسانی، به کودکانی ظلم می شود و او نباید سکوت کند. حس کردیم که دردش می آید از درد دخترکان ۱۰ ساله ی ساکن نوار غزه....»
✍ فاطمه ممشلی
#روایت_مادری
#جام_رمضان
#روز_قدس
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحانهی فردا اینطوری.... 😁
عیدتون مبارک...🎊🎉
قبول باشه طاعات تون 🤲
جام رمضان هم تموم شد، انشاءالله رمضانی دیگر و رقابتی دیگر....🍀
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
1_9636953948.mp3
2.87M
مجموعۀ صوتی #عمق_قلب ؛
روایت واقعیِ دوستی با زنی از اهالی غزه
#قسمت_آخر
نویسنده: نفیسه یلپور
گوینده: حدیث انصاری زاده
تدوین: فاطمه کرباسفروشان
تولید شده در استودیو جریان
#ام_غسان
#غزه
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
خدایا ماه رمضان که شروع شد من را با تمام من هایم روبرو کردی حتی شیطان را هم از این میان برداشتی تا فقط خودم باشم با تمام منهایم و خودت.
خدایا شاید خیلی اعمال ماه رمضان را انجام داده باشم ولی نمی دانم چقدرش برای نمایش منهایم بوده و چقدر خالص برای تو.
خدایا کوله بارم پر است از توشههایی که فکر میکردم به درد بخور هستند ولی وقتی درباره هر کدام شان فکر میکنم میبینم مقصدشان تو نبودی بلکه خودم بودم، تا منهایم راضی شوند که دلخوش باشم که فلان قدر قرآن خواندم شبهای قدر فلان قدر دعا کردم فلان قدر نماز خواندم و ...
اما به عمق آن ها که می اندیشم در میابم نیتهایم خیلی غش بوده.
خدایا بعضی کریمان آخر شب به بازار میروند تا مال ورشکستان و آنها که مال روی دست شان مانده را بخرند. ای آن که کریمی کریمان از توست ورشکستهام. داراییهایم را به منهایم فروختهام و آنها بدجوری سرم را کلاه گذاشته اند، می شود مشتری آخر وقتم باشی؟
#دست_خالی
#عید_فطر
✍خانم افشار
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
صبح عید فطر که میرسد
انگار ما مسافری هستیم، کوله به دوش، آماده زدن به جادهای که میرسد به دل زندگی روزمره مان!
مهمانی تمام شده
«رمضان»، دعاگو، آب وآیینه و قرآن به دست
در گوشمان زمزمه میکند:
«ای عزیز من و خدای من!
به حق انسی که سحرها
افطارها
در دل شبها
موقع زمزمه سورهها
به وقت گرسنگی و تشنگی
با من داشتی،
تا سال بعد
سالم بمان و به سلامت برگردد
به خدا میسپارمت!»
#فطر
#تمرین_تقوا_تا_رمضان
#جدیت
«تمام شد...
یک ماه به همین سرعت و در یک چشم بر هم زدنی گذشت.
من در تمام لحظه های این ماه عزیز، هر وقت که حس کردم بخشی از من کوچک، به یک بزرگ لایتناهی وصل شد، دعا کردم که صاحب این ماه و این برکت، مرا نگه دارد.
مرا به خودش وصل کند، در لحظه لحظه ی زندگی ام. که می دانم دایره ی امن خودش است که نور دارد و روشن است. که بقیه همه ظلمات است و تاریکی. که من بدون او، بدون حس حضورش، بدون ریسمان متصل به او، هیچ ام...»
✍ فاطمه ممشلی
#عید_فطر
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
آغوش امن بابا
«باباییم کجاست؟باباییم کی می یاد ؟من باباییمو دوست دارم،می خوام خودمو بنتازم بگل باباییم!»
این روزها وقتی دخترکم این جملات را می گوید ازعمق وجود ناله می زنم واشک می ریزم.
هرروز دوسه بار مجبورم می کند به همسرم زنگ بزنم تاباحرفهای شیرین و دخترانه اش ازبابا دلبری کند.هنوز سه سال ندارد واین همه عشق نثار بابایش می کند.
هروقت خبر شهادت تکیه گاه خانه ای را می شنوم باچندجمله بغضم می ترکد.
مرگ که حق است چه بهتر که شهیدشدن باشد. ولی حالا سخنم دعاست برای همسر و فرزندان شهید .خدایا بهشان صبر بده ،صبر!
تمام روز یک طرف ،چندساعت باقی مانده تا زمان رسیدن پدر یک طرف،به خصوص وقتی دردانه ای دوسه ساله منتظرآغوش گرم باباست.
این روزها چه روزهای سختی است برای همسر شهید امیر محسن حسن نژاد😭
✍خانم حکایتی.
پ.ن:
تصویر: فرزند شهید حسن نژاد در مراسم تدفین پدر🥺.
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
بر آستان تو مشکل توان رسید، آری
عروج بر فلک سروری به دشواری است
سحر کرشمه چشمت به خواب می دیدم
زهی مراتب خوابی که به ز بیداری است
#حفظ_شعر
#حافظ_خوانی
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱