«این بقچهٔ محترم»
زنْ عمو عزیز و عمو محبوب، چهل تکه می دوختند. نه الان، ۱۰۰ سال پیش. شاید هم ۲۰۰ یا ۴۰۰ یا ۱۰۰۰ سال پیش... .
این چهل تکهٔ مشکی شان شد بقچهٔ سیاهه ها و پرچم های مجلس امام حسین.
مامان بزرگم آخرین چهارشنبهٔ ماه صفر آش می پخت.
خاله حمیده و خاله مرضی به مرور زمان، با پول های ذره ذره، کتاب دعا و مهر و سیاهه جور می کردند تا هر سال، مجلس خانهٔ بابابزرگ مجلس تر شود.
نذری می پختند و پخش می کردند بین همسایه ها، نه فقط به صِدی خانم و افسر خانم و صیامی و وزیری... نه، به ۱۰۰ خانه، ۲۰۰ خانه، ۱۰۰۰ خانه از هر طرف... .
حالا این بقچهٔ محترم را آوردم تا بچه هایم بازش کنند و عطر تو را، از هزاران هزار سال پیش ببویند، و نوای تو را، از هزاران هزار خانه، بشنوند... .
✍️مریم درانی
#محرم
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
📌چگونه بهتر بنویسیم؟!
🔷تقسیم بندی قید از لحاظ دستوری:
💫قید مختص.
کلماتی که به جز نقش قیدی نقش دیگری در جمله نمیگیرند.
⛱کلمات تنویندار عربی که وارد زبان فارسی شدهاند، همگی قید مختص هستند. مانند:
«احتمالاً، اتفاقاً، حتماً، مسلماً، یقیناً، اصلاً...»
⛱عبارات و ترکیبات عربی که وارد زبان فارسی شدهاند، قید مختص هستند؛
مانند: «الحق و الانصاف»
⛱گروههای کلمهای که با حرف اضافه ساخته میشوند و به جای قید به کار میروند، قید مختص هستند؛
مانند: «به راحتی از زندان فرار کرد.»
☕️ادامه دارد....
منبع:
نویسنده شو/ انتشارات بیکران دانش
#دستور_زبان
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
«بسم الله الرحمن الرحیم»
«روضه، منزل یکی از دوستان مادرم دعوت بودیم.
وقتی از آسانسور بیرون آمدیم، این جمله قشنگ را روی سر در منزلشان دیدم.
بعد از زیارت عاشورا یک مداح آقا امد و مداحی کرد. راستش از این که گریه ام نمیگرفت پیش ارباب عذاب وجدان داشتم. به خاطر همین رفتم و مقابل این جمله زیبا نشستم.
و به آن خیره شدم.
مداح داشت از نبود ارباب میگفت، از این که ام البنین دیگر پسر ندارد. از این که با اسبان روی بدن ارباب میتازیدند.
آنجا بود که حس و حالم منقلب شد.
آنجا بود که دیگر قطرات اشکم مثل تگرگ سیل راه انداختند.
و بعد سر نماز مغرب و عشاء آنقدر گریه کردم آنقدر گریه کردم که آرامشی درونم را دربرگرفت.»
✍ فاطمه کرباسفروشان
#محرم
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
«دخترک نوپایم شش روزیست راه رفتنش گرفته است، راه که می رود، قربان صدقه اش می روم.
می افتد، دست به سینه می کوبم. در روضه هم راستش همه را از گوش کردن می اندازم، آنقدر که با انگشت به همه نشانش می دهم که راه می رود....
اما شب ها که می خوابد، نور چراغ خواب نارنجی اش که رویش می افتد، باز روضه ها در ذهنم جان میگیرند.
دختر، دختر است دیگر. یک ساله و سه ساله ندارد...»
✍حوریه دهسنگی
#محرم
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
«وقت خواندن روضه و اشک ریختن بود.
معمولا نمی گذارد گریه کنم؛
مادرها می دانند چه میگویم؛
به محض اینکه مادر شروع به گریه کند، اگر کودکش ببیند، نمیگذارد و با سوال ها و درخواست های مکررش کلا از حال و هوای روضه بیرون می آوردت؛
مامان چرا گریه می کنی؟ گریه نکن! آب می خوام، خوراکی و...
امروز متفاوت از روزهای دیگر در بین اشک و روضه و دعاهای مداح، دستان کوچکش رو به سوی آسمان بلند شده بود؛
خدا را به دستان کوچک و به ومعصومیت کودکم قسم دادم که...»
✍مرضیه پوستچیان
#محرم
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
هدایت شده از نظم فکری
.
🎥 برنامه زنده با موضوع:
«۵ پیام تربیتی از زیارت عاشورا»
💎 با حضور استاد معماریانی
⏱زمان: شنبه (امروز) ساعت ۱۸
🎥 بستر برگزاری: پخش زنده کانال
نظم فکری
🆔 @Nazmefekri
.
«به قول دوست عزیزی، دختر است دیگر...
فرقی نمی کند سه ساله باشد یا شش ساله!
چادر که سر می کند دل پدر برایش می رود.
بگوید چای، فوری استکانی و مشتی قند جلوی دخترکش می گیرد تا لبان خندانش، شاد کند دل او را.....
ادامه اش...
دلم را می سوزاند و کلماتم نمی توانند توصیف کنند. نمی توانم بنویسم. شاید چون خیلی کوچکم برای نوشتن از دنیای بزرگ آن سه ساله و پدرش....»
✍ فاطمه ممشلی
#محرم
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱