eitaa logo
نویسندگان جریان
491 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
119 ویدیو
9 فایل
در جریان باشید. کانال انتشارات @jaryane_zendegi زیرنظر مجموعه فرهنگی تربیتی کتاب پردازان @ketabpardazan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم یکی از دغدغه‌های اصلی والدین و مربیان روش‌های صحیح انتقال مفاهیم دینی به کودکان است. نویسندگان حوزه ادبیات کودک‌هم از جمله افراد موثر در این زمینه محسوب می‌شوند. برای انتقال مفاهیم دو کار کلیدی به عنوان مقدمه لازم است. بخش اول بسترسازی مناسب است که مربوط به نحوه‌ی تربیت والدین می‌باشد. اما بخش دوم می‌تواند ابزاری مهم در دست نویسنده باشد یعنی: استفاده از ادبیات مناسب و قابل فهم. نویسنده مفهومی را که در نظر دارد، منتقل کند باید ملموس و با زبان کودکانه نشان دهد. استفاده از کلماتی که برای کودک زیبایی دارد. استفاده از ساختار زبانی که برای کودک جذابیت دارد. نکته بعد توجه به نیازهای کودکان در سنین مختلف است. به عنوان مثال نویسنده‌ای که می‌خواهد از کربلا و عاشورا برای کودکان زیر هفت سال بنویسد باید توجه داشته باشد که داستان را طوری ننویسد که امنیت خاطر و حسن ظن در وجود کودکان در این سن به خطر بیفتد. نکته ی بعدی توجه به ابعاد انتقال مفاهیم است. متاسفانه بیشتر کتاب‌های معارفی کودکانه تنها بعد آگاهی و علمی را استفاده کرده اند. مثلا در قالب داستان نشان می‌دهند که بچه‌ای از گفتن حقیقت ترسید و بعد برایش مشکلات زیادی ایجاد شد. در این موارد حتی اگر شیوه‌ی نمایش غیرمستقیم رعایت شود باز هم بعد آگاهی به تنهایی کافی نیست. توجه به ابعاد خیال، عاطفه ،انس و الفت، زیبایی گرایی و... تاثیر داستان را بسیار بیشتر می‌کنند. مثلا درباره عاشورا آگاهی دادن به اصل حادثه هر چند با روش‌های درستش خوب است ولی برای کودکانی که قرار است با خواندن داستان شخصیت آن‌ها شکل بگیرد یا الگوسازی برایشان اتفاق بیفتد یا در شکل گیری هویت در آینده کمک‌شان کند صرفا آگاهی کافی نیست. از این رو در مناسبت‌ها بهتر است از ابعاد دیگر استفاده بیشتری شود. مثلا در ماه محرم با توجه به ابعاد گفته شده،بیشتر به این موارد حول محور وجود اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و خاندان و یاران باوفایشان پرداخته شود: مهربانی، شجاعت، صداقت، ادب، دوستی و... ✍ آمنه افشار 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«شماره ی مادرم را می‌گیرم مشغول است. شماره ی خاله ام را می‌گیرم، جواب نمی‌دهد. دوباره شماره می‌گیرم و هیچ کدام جواب نمی‌دهند. شخصی دوتا از دوستانم پیام می‌دهم جواب نمی‌دهند. با خودم فکر می‌کنم چه خبر شده است؟ چرا هیچ کس جواب نمی دهد؟ دوباره که به مادرم تلفن می کنم صدای مادرم در صدای مداحی گم می‌شود و می‌گوید:« روضه ام. بعد زنگ می‌زنم.» اهی می‌کشم و یادم می‌آید ساعت شروع عاشقی و عرض ارادت عشاق خدمت حضرت ارباب است. من درگیر بچه هایی که سر سازگاری با روضه رفتن نداشتند شده ام و انگار که از غافله عقب مانده ام. راستی آه حسرت هم عرض ارادت محسوب می‌شود؟» ✍انسیه سادات یعقوبی 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
«داشتم فکر می‌کردم مگر من دهه اول محرم، یا کلا در ماه محرم و صفر جایی هم می‌روم که عکس بگیرم و متن بنویسم؟؟؟ فکر کردم این سبک زندگی من درست است آیا؟! فکر می‌کردم نکند دارم به ماه محرم بی محلی می‌کنم؟ نکند قساوت قلب گرفتم؟ فکرها می‌آمدند و می‌رفتند و من یکی یکی شان را نخ می‌کردم به سوزن و طرح، می‌کشیدم روی پارچه های قدیمی مامان جون.. مامان جون، همون مامانِ بابا را هرگز ندیدم، اما هنوز هم از پارچه و نخ سوزن‌شان استفاده می‌کنم. این‌بار اما عجیب حس خانواده به مم می‌داد. کنجکاو شده بودم. افکار لحظه لحظه خوش رنگ تر می‌شدند و جان می‌گرفتند. به خودم که امدم فهمیدم یک دسته را اشتباه دوختم. بعد از اینکه بازش کردم متوجه شدم دسته های درست را شکافته‌ام! نمی‌دانستم حواسم کجاست... اعصابم اجازه ادامه خیاطی و گلدوزی را نمی‌داد. بوی آش رشته بلند شده بود. آرام سرک کشیدم توی پذیرایی. بابا بالاخره بعد از 24ساعت از جراحی دندان روی کاناپه و جلوی تلویزیون خوابش برده بود درحالی که صدای تلویزیون بلند بود. کنترل را به قصد خاموش کردن از زیر دستش کشیدم اما نتوانستم خاموش کنم! روضه حرم حضرت معصومه بود. عاشق قم بودم و صحبتای حاج آقا رفیعی. امسال دهه اول انگار موضوع صحبتشان خانواده بود و به خصوص خانواده حضرت اباعبدالله. حواس من، احساسات من و خود من ناخودآگاه اینجا بود. هوش و گوش و قلب من... پ.ن: محرم شاید برای من روضه نداشته باشه اما دلی که بی قرار باشه وصل میشه چه بخوای و چه نخوای...» ✍ حلیمه زمانی 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
«این بقچهٔ محترم» زنْ عمو عزیز و عمو محبوب، چهل تکه می دوختند. نه الان، ۱۰۰ سال پیش. شاید هم ۲۰۰ یا ۴۰۰ یا ۱۰۰۰ سال پیش... . این چهل تکهٔ مشکی شان شد بقچهٔ سیاهه ها و پرچم های مجلس امام حسین. مامان بزرگم آخرین چهارشنبهٔ ماه صفر آش می پخت. خاله حمیده و خاله مرضی به مرور زمان، با پول های ذره ذره، کتاب دعا و مهر و سیاهه جور می کردند تا هر سال، مجلس خانهٔ بابابزرگ مجلس تر شود. نذری می پختند و پخش می کردند بین همسایه ها، نه فقط به صِدی خانم و افسر خانم و صیامی و وزیری... نه، به ۱۰۰ خانه، ۲۰۰ خانه، ۱۰۰۰ خانه از هر طرف... . حالا این بقچهٔ محترم را آوردم تا بچه هایم بازش کنند و عطر تو را، از هزاران هزار سال پیش ببویند، و نوای تو را، از هزاران هزار خانه، بشنوند‌... . ✍️مریم درانی 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
📌چگونه بهتر بنویسیم؟! 🔷تقسیم بندی قید از لحاظ دستوری: 💫قید مختص. کلماتی که به جز نقش قیدی نقش دیگری در جمله نمی‌گیرند. ⛱کلمات تنوین‌دار عربی که وارد زبان فارسی شده‌اند، همگی قید مختص هستند. مانند: «احتمالاً، اتفاقاً، حتماً، مسلماً، یقیناً، اصلاً...» ⛱عبارات و ترکیبات عربی که وارد زبان فارسی شده‌اند، قید مختص هستند؛ مانند: «الحق و الانصاف» ⛱گروه‌های کلمه‌ای که با حرف اضافه ساخته می‌شوند و به جای قید به کار می‌روند، قید مختص هستند؛ مانند: «به راحتی از زندان فرار کرد.» ☕️ادامه دارد.... منبع: نویسنده شو/ انتشارات بیکران دانش 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«بسم الله الرحمن الرحیم» «روضه، منزل یکی از دوستان مادرم دعوت بودیم. وقتی از آسانسور بیرون آمدیم، این جمله قشنگ را روی سر در منزلشان دیدم. بعد از زیارت عاشورا یک مداح آقا امد و مداحی کرد. راستش از این که گریه ام نمی‌گرفت پیش ارباب عذاب وجدان داشتم. به خاطر همین رفتم و مقابل این جمله زیبا نشستم. و به آن خیره شدم. مداح داشت از نبود ارباب می‌گفت، از این که ام البنین دیگر پسر ندارد. از این که با اسبان روی بدن ارباب می‌تازیدند. آنجا بود که حس و حالم منقلب شد. آنجا بود که دیگر قطرات اشکم مثل تگرگ سیل راه انداختند. و بعد سر نماز مغرب و عشاء آنقدر گریه کردم آنقدر گریه کردم که آرامشی درونم را دربرگرفت.» ✍ فاطمه کرباسفروشان 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«دخترک نوپایم شش روزیست راه رفتنش گرفته است، راه که می رود، قربان صدقه اش می روم. می افتد، دست به سینه می کوبم. در روضه هم راستش همه را از گوش کردن می اندازم، آنقدر که با انگشت به همه نشانش می دهم که راه می رود.... اما شب ها که می خوابد، نور چراغ خواب نارنجی اش که رویش می افتد، باز روضه ها در ذهنم جان می‌گیرند. دختر، دختر است دیگر. یک ساله و سه ساله ندارد...» ✍حوریه دهسنگی 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«وقت خواندن روضه و اشک ریختن بود. معمولا نمی گذارد گریه کنم؛ مادرها می دانند‌ چه می‌گویم؛ به محض اینکه مادر شروع به گریه کند، اگر کودکش ببیند، نمیگذارد و با سوال ها و درخواست های مکررش کلا از حال و هوای روضه بیرون می آوردت؛ مامان چرا گریه می کنی؟ گریه نکن! آب می خوام، خوراکی و... امروز متفاوت از روزهای دیگر در بین اشک و روضه و دعاهای مداح، دستان کوچکش رو به سوی آسمان بلند شده بود؛ خدا را به دستان کوچک و به ومعصومیت کودکم قسم دادم که...» ✍مرضیه پوستچیان 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
هدایت شده از نظم فکری
. 🎥 برنامه زنده با موضوع: «۵ پیام تربیتی از زیارت عاشورا» 💎 با حضور استاد معماریانی ⏱زمان: شنبه (امروز) ساعت ۱۸ 🎥 بستر برگزاری: پخش زنده کانال نظم فکری 🆔 @Nazmefekri .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«به قول دوست عزیزی، دختر است دیگر... فرقی نمی کند سه ساله باشد یا شش ساله! چادر که سر می کند دل پدر برایش می رود. بگوید چای، فوری استکانی و مشتی قند جلوی دخترکش می گیرد تا لبان خندانش، شاد کند دل او را..... ادامه اش... دلم را می سوزاند و کلماتم نمی توانند توصیف کنند. نمی توانم بنویسم. شاید چون خیلی کوچکم برای نوشتن از دنیای بزرگ آن سه ساله و پدرش....» ✍ فاطمه ممشلی 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
«روضه ی خانگی داریم. بچه های مان این شب و روزها از کنار هم بودن خوشحالند و مادرها از اتفاقاتی که بچه ها کنار هم تجربه می کنند حظ می برند. شب های روضه هر کدام از مادرها به کاری مشغول است. یکی دو نفر در آشپزخانه هستند یکی دیگر چای می دهد. آن یکی استکان های خالی را جمع می کند و می شوید. اما یکی از مادرها در این بین کاری برزمین مانده را انتخاب کرده: او مادری می کند. یک شب کاردستی، یک شب لگو بازی، یک شب کتاب خوانی و شبی هم خاله بازی با عروسک ها... به وقتش هم هر کدام از بچه ها دوست داشت سری به روضه و مادرش می زند و بر می گردد. اما تا حد زیادی این سرگرمی ها باعث شده هم بچه ها در امان باشند و هم مهمان ها!» ✍ آمنه افشار 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
🖤عزاداران کوچک «بعضی هایشان رفته‌اند‌ قاطی ‌سینه زن ها و دم می‌گیرند با صدای مداح. چندتایی هم کنار مامان‌ها همراه روضه شده‌اند‌.‌ حسینیه کودک هم برپاست و تعداد زیادی از بچه‌ها با لگوهای رنگارنگ مشغولند. اما گزارشات پسرکم نشان می‌دهد از آنجا هم صدای روضه را می شنوند و هم گاهی سینه زنی می‌کنند. این یکی خودش را مسئول رسانه روضه می‌داند.‌ با چند لگو‌ یک گوشی درست کرده و مشغول فیلمبرداری است‌‌ .‌ کاملا هم جدی پای کار است. تلاش می‌کند خروجی کارش یک فیلم حرفه ای باشد. زاویه را تغییر می‌دهد، می‌نشیند و روی زانو چند قدمی پیش می‌رود و گاهی بیش از دو دقیقه همین طور گوشی اش را در یک حالت نگه می‌دارد. شاید حتی به محل انتشار فیلمش هم فکر کرده باشد.‌» ✍ فهیمه فرشتیان 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
جان به پیکر داشت وقتی مشک‌ها جان داشتند کاش می‌شد ابرها آن روز باران داشتند کاش می‌شد قطرۀ آبی به خیمه می‌رسید آب‌ها هم کاش که حرّ پشیمان داشتند آب باعث شد که مردی آب شد پیش همه آب‌ها از شمر گویا اذن میدان داشتند کودکی آرام شد با لای‌لای تیرها بعد از آن گهواره‌ها خواب پریشان داشتند سورۀ کوچک که روی دست بابا ذبح شد مجلس مرثیه‌ای آیات قرآن داشتند بند قلب آسمانی‌ها به مویی بند بود بر نخ قنداقه‌اش از بس که ایمان داشتند... هیچ داغی مثل داغ کودک شش‌ماهه نیست اهل‌بیت از حرمله بغض دوچندان داشتند نیزه‌ها در پشت خیمه خاک بر سر ریختند ماه‌های روی نیزه چشم گریان داشتند شاعر: محسن حنیفی 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
باد گرمی می‌وزد در کربلا تازیانه می‌زند بر تن هوا لب ترک خورده ز فرطِ تشنگی گشته در جانت چه غوغایی به‌پا آب خواهد کودکِ لب‌تشنه‌ات می‌شوی طالب ز آنان آب را گریه دارد می‌کند بر دستِ تو اصغرِ شش‌ماهه‌ات بی‌هم‌نوا حرمله، آن بدصفت آماده است تا به پا دارد میان اشقیا پای‌کوبی و سرور و مجلسِ بزم در جولانگه رزم و وغا ناگهان دستت پر از خون می‌شود جملگی بالا رود در تو دما از غضب، از این که بعدِ رفتنت این عشیره در به در در کوچه‌ها بشکند عزت و ارجِ قدسی‌اش دختران کم آورند از این جفا خواهرت زینب شود سنگ صبور گریه‌هایش چون پدر اندر خفا شرحِ تو بسیار باشد یا حسین من ندارم در بیان تو قوا می‌توان از اکبر و زینب بگفت از ابوالفضل، از رقیه، از شما می‌توان از مادران، از یاوران یا که از حر گفت در خوف و رجا من زبانم قاصر است از این قیام عذرخواهم گر که هستم ناروا ✍🏻 مطهره ناطق 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘️به نام خدای بصیر☘️ 💥«راستی! از دور دست‌ها چه خبر؟!!» دو ماهی‌ست که مشغولیم؛ اولش متحیر بودیم و عزادار شهیدجمهورمان و بعد درگیر و حالا هم سرگرم عزاداری . تا همین چند روز پیش تب‌وتابی داشتیم و منتظر تا آرامش به میهن بازگردد. به لطف خدا تلاش‌ها به بار نشست و به یک ثبات نسبی دست یافتیم؛ فارغ از آن‌که نتیجه چه بود و تکلیف روزها و هفته‌های پیش‌ روی‌مان چیست! حال وقت آن‌ است که لابلای عزاداری‌هامان کمی از لاک خود بیرون بیاییم و سر بلند کنیم و یادی کنیم از مظلومان غزه. 🔥راستی این روزها مردم غزه چه می‌کنند؟ بیش از چهل هفته است که از طوفان‌الاقصی می‌گذرد؛ یعنی دویست و هشتاد و چند روز!!! روزها و هفته‌های اول داغ بودیم ومتأثر. آتش به دل‌مان بود و اشک‌مان جاری. هرروز اخبار را پی‌می‌گرفتیم و برای نجات‌شان دعا می‌کردیم. اما... مدتی‌ست چشم‌ها را بسته‌ و در دنیای خود فرو رفته‌ایم!!! راستی اکنون مردم غزه با گرسنگی و آوارگی چه می‌کنند؟ در خان‌یونس و رفح چه خبر است؟ کودکان الرمال و تل‌الهوی دیشب را چطور صبح کرده‌اند؟ با آن‌همه موشک، آیا چیزی از اردوگاه جبالیا و المغازی مانده است؟ از آمار کودکان تلف‌شده از گرسنگی چه خبر؟ راستی آن مادری که در حمله‌ی موشکی دوقلوهایش را از دست داد، الان کجاست؟ همان که بعد از یازده‌سال مادر شده‌بود. کسی می‌داند مردم غزه با گورهای دسته‌جمعی بیمارستان الشفا و ناصر چه کردند؟ و هزاران سوال بی‌پاسخ دیگر... جامعه‌ی جهانی و سازمان‌های مدافع حقوق کودکان که ته عرضه‌شان صدور بیانیه است، همچون گذشته کاری از پیش نخواهند برد؛ اما... حتما مادرها یاد گرفته‌اند چطور بچه‌های گرسنه‌ را ساکت کنند و در دهان شیرخوارشان انگشت بگذارند تا اندکی بخوابد. حتما کودکان هم یاد گرفته‌اند که دیگر از امواج پی‌درپی انفجار زبان‌شان بند نشود. حتما کودکان یاد گرفته‌اند به جای رفتن به مدرسه، شب‌ها پشت پنجره‌ی بدون شیشه جمع شوند و ستاره‌های موذی پرسرو صدا را با انگشتان کوچک خود یشمارند. حتما... آری! این روزها حال مردم غزه خوب نیست. قریب به نه ماه‌ است که غزه در آتش و خون دست‌و‌پا می‌زند و انگار ما هم عادت کرده‌ایم. نمی‌دانم ما با انتخاب‌مان چقدر جبهه مقاومت را دلگرم کردیم؛ اما انتخابات آمریکا در پیش است و روزهای سخت و سنگین‌تری در انتظار مردم غزه. شاید ماه‌های بعد شاهد تقویت تسلیحاتی رژیم اسراییل از سوی جمهوری‌خواهان بی‌وجدان باشیم، برای این‌که بتوانند حزب دموکرات را زمین بزنند و به بهای خون هزاران فلسطینی پیروز میدان گردند. خدایا! حال غزه خوب نیست. چه صبری دارند این مردم و چقدر طولانی شد این جنگ !!! 🤲 اللـــــهم عجــــل لولــــیک الفـــــرج بحق مولا علیه السلام ✍️ م. طهماسبی عضو محترم کانال 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«زندگی در کوچه پس کوچه های شهر عزادار‌حسین ع جریان دارد. پرچم های سیاه، کتیبه ها ، موکب ها و خیمه های عزای سید الشهدا (ع) شهر را عطرآگین کردند. شاید زندگی از نظر برخی مردمان در آن فراسوی مرزهای جغرافیایی همین سالهای گذرا و محدود باشد. اما زندگی برای ما مسلمانان در این یک ماه محرم معنا پیدا می کند. یک ماهی که همراه مولای غریبمان لباس عزا بر تن می کنیم و این افتخار نصیب مان می شود که درکنار مادر قدخمیده مان برای فرزندش عزاداری کنیم. محرم که از راه می رسد دوباره دل تک تک ما مسلمانان از هر کجای این کره خاکی گردهم جمع می شود و راهی دیار عشق،کربلا،می شود. و اینجاست که شاعر می فرماید: -این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست! زبان الکن من در عظمت تو چه بگوید ای آقای من درحالی که سخنوران نیز از وصف تو عاجزند. آقای من عمریست که پا به پای روضه هایت بزرگ شدم، قد کشیدم و زندگی کردم و اکنون از تو در این زمانه که مردم هزاران دسته شدند، می خواهم که مرا به دسته های عزایت هدایت کنی ای کشتی نجاتم؛ که امام صادق(ع) می فرمایند: آنکه‌ خدا خیرش‌ را بخواهد عشق‌ حسین‌ ع را به‌ قلب‌ او می‌اندازد...» ✍ فاطمه وحیدیان 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱