«بسم الله الرحمن الرحیم»
«روضه، منزل یکی از دوستان مادرم دعوت بودیم.
وقتی از آسانسور بیرون آمدیم، این جمله قشنگ را روی سر در منزلشان دیدم.
بعد از زیارت عاشورا یک مداح آقا امد و مداحی کرد. راستش از این که گریه ام نمیگرفت پیش ارباب عذاب وجدان داشتم. به خاطر همین رفتم و مقابل این جمله زیبا نشستم.
و به آن خیره شدم.
مداح داشت از نبود ارباب میگفت، از این که ام البنین دیگر پسر ندارد. از این که با اسبان روی بدن ارباب میتازیدند.
آنجا بود که حس و حالم منقلب شد.
آنجا بود که دیگر قطرات اشکم مثل تگرگ سیل راه انداختند.
و بعد سر نماز مغرب و عشاء آنقدر گریه کردم آنقدر گریه کردم که آرامشی درونم را دربرگرفت.»
✍ فاطمه کرباسفروشان
#محرم
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
«دخترک نوپایم شش روزیست راه رفتنش گرفته است، راه که می رود، قربان صدقه اش می روم.
می افتد، دست به سینه می کوبم. در روضه هم راستش همه را از گوش کردن می اندازم، آنقدر که با انگشت به همه نشانش می دهم که راه می رود....
اما شب ها که می خوابد، نور چراغ خواب نارنجی اش که رویش می افتد، باز روضه ها در ذهنم جان میگیرند.
دختر، دختر است دیگر. یک ساله و سه ساله ندارد...»
✍حوریه دهسنگی
#محرم
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
«وقت خواندن روضه و اشک ریختن بود.
معمولا نمی گذارد گریه کنم؛
مادرها می دانند چه میگویم؛
به محض اینکه مادر شروع به گریه کند، اگر کودکش ببیند، نمیگذارد و با سوال ها و درخواست های مکررش کلا از حال و هوای روضه بیرون می آوردت؛
مامان چرا گریه می کنی؟ گریه نکن! آب می خوام، خوراکی و...
امروز متفاوت از روزهای دیگر در بین اشک و روضه و دعاهای مداح، دستان کوچکش رو به سوی آسمان بلند شده بود؛
خدا را به دستان کوچک و به ومعصومیت کودکم قسم دادم که...»
✍مرضیه پوستچیان
#محرم
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
هدایت شده از نظم فکری
.
🎥 برنامه زنده با موضوع:
«۵ پیام تربیتی از زیارت عاشورا»
💎 با حضور استاد معماریانی
⏱زمان: شنبه (امروز) ساعت ۱۸
🎥 بستر برگزاری: پخش زنده کانال
نظم فکری
🆔 @Nazmefekri
.
«به قول دوست عزیزی، دختر است دیگر...
فرقی نمی کند سه ساله باشد یا شش ساله!
چادر که سر می کند دل پدر برایش می رود.
بگوید چای، فوری استکانی و مشتی قند جلوی دخترکش می گیرد تا لبان خندانش، شاد کند دل او را.....
ادامه اش...
دلم را می سوزاند و کلماتم نمی توانند توصیف کنند. نمی توانم بنویسم. شاید چون خیلی کوچکم برای نوشتن از دنیای بزرگ آن سه ساله و پدرش....»
✍ فاطمه ممشلی
#محرم
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
«روضه ی خانگی داریم.
بچه های مان این شب و روزها از کنار هم بودن خوشحالند و مادرها از اتفاقاتی که بچه ها کنار هم تجربه می کنند حظ می برند.
شب های روضه هر کدام از مادرها به کاری مشغول است. یکی دو نفر در آشپزخانه هستند یکی دیگر چای می دهد. آن یکی استکان های خالی را جمع می کند و می شوید. اما یکی از مادرها در این بین کاری برزمین مانده را انتخاب کرده: او مادری می کند.
یک شب کاردستی، یک شب لگو بازی، یک شب کتاب خوانی و شبی هم خاله بازی با عروسک ها...
به وقتش هم هر کدام از بچه ها دوست داشت سری به روضه و مادرش می زند و بر می گردد.
اما تا حد زیادی این سرگرمی ها باعث شده هم بچه ها در امان باشند و هم مهمان ها!»
✍ آمنه افشار
#محرم
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
🖤عزاداران کوچک
«بعضی هایشان رفتهاند قاطی سینه زن ها و دم میگیرند با صدای مداح.
چندتایی هم کنار مامانها همراه روضه شدهاند.
حسینیه کودک هم برپاست و تعداد زیادی از بچهها با لگوهای رنگارنگ مشغولند. اما گزارشات پسرکم نشان میدهد از آنجا هم صدای روضه را می شنوند و هم گاهی سینه زنی میکنند.
این یکی خودش را مسئول رسانه روضه میداند. با چند لگو یک گوشی درست کرده و مشغول فیلمبرداری است .
کاملا هم جدی پای کار است. تلاش میکند خروجی کارش یک فیلم حرفه ای باشد. زاویه را تغییر میدهد، مینشیند و روی زانو چند قدمی پیش میرود و گاهی بیش از دو دقیقه همین طور گوشی اش را در یک حالت نگه میدارد.
شاید حتی به محل انتشار فیلمش هم فکر کرده باشد.»
✍ فهیمه فرشتیان
#محرم
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
جان به پیکر داشت وقتی مشکها جان داشتند
کاش میشد ابرها آن روز باران داشتند
کاش میشد قطرۀ آبی به خیمه میرسید
آبها هم کاش که حرّ پشیمان داشتند
آب باعث شد که مردی آب شد پیش همه
آبها از شمر گویا اذن میدان داشتند
کودکی آرام شد با لایلای تیرها
بعد از آن گهوارهها خواب پریشان داشتند
سورۀ کوچک که روی دست بابا ذبح شد
مجلس مرثیهای آیات قرآن داشتند
بند قلب آسمانیها به مویی بند بود
بر نخ قنداقهاش از بس که ایمان داشتند...
هیچ داغی مثل داغ کودک ششماهه نیست
اهلبیت از حرمله بغض دوچندان داشتند
نیزهها در پشت خیمه خاک بر سر ریختند
ماههای روی نیزه چشم گریان داشتند
شاعر: محسن حنیفی
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱