eitaa logo
جوانه
346 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
53 فایل
#محسن_رجایی(امید) #سطح ۳حوزه مدرس روش سخنرانی،کلاسداری،نویسندگی خلاق وپرده خوانی(پاورپوینت) #دست_نوشته ها وویرایش شده های یک روحانی. نگاه #راهبردی و همه جانبه با #جوانه آیدی @MRajaei لینک درایتا: http://eitaa.com/joinchat/470810627C2580a2659f
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥 :🔥 🔺 دلمان میخواهد برای غدیر کاری کنیم؛ چه کنیم⁉️ ✅ ‼️ 👈اگر خانه دار هستید؛ با همسر خود مشورت کنید و با کسب اجازه، مجلسی برپا کنید(به دور از خرج اضافی و ) 👈اگر شاغل هستید؛ با توجه به موقعیت شغلی و سنجیدن اطرافیان، با گفتن مطلبی یا به زبان و با لخند، دیگران را کنید. میتوانید یکی دو روز قبل از عید غدیر، حتی را دعوت به ، و کنید. 🌷 👈اگر دانش آموز هستید؛ دوستان خودتان را با هرچیزی که در توان دارید به خوراکی دعوت کنید یا با هم بیرون بروید. اصلا میتوانید یک قلم با نشان و برچسب برای دوستتان تهیه کتید که برای همیشه خواهد بود.🌸 👈اگر معلم و یا مربی هستید؛ کمی مسئولیت شما سنگین و البته شیرین خواهد شد. شما وظیقه تبلیغ فرهنگی بالایی دارید. حتما عید غدیر داشته باشید. به دانش آموزان وعده جشن بدهید شربت، میوه، شکلات و کیک اقلام پذیرایی خوبی هستند. (❌کسی البته توقع جشن لاکچری از شما ندارد). عکس راه بیندازید. فرهنگی ارائه دهید مثلِ مذهبی، برچسب، جا سوئیچی، عیدی از اتفاقاتی که در روز افتاده صحبت کنید. 👈 اگر مقدور است، در مشارکت کنید و مبلغی را به نانوای محله داده تا چند قرص نان را به صورت و یا به مردم ارائه کند. 👈 به آرایشگر محله مبلغی بدهید و طی کنید که به این تعداد، با ها نیم بها حساب کند. ، 🌱 @javane313 🌱
✨🦋✨🦋✨🦋🌹🦋✨🦋✨ ✨🌹لطفا حتما تا آخر بخونید 🌹✨ 🌴کرامت (علیه السلام) به یک 🌴 🌺فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :🌺 يكى از هاى حوزه باعظمت از نظر در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود . روزى از روى و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟! شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف من باشى اينجا همين و و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى قابل توجّهى مى خواهى بايد به در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو : 🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند . پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !! بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى : 🌺به آسمان رود و كار كند از خواب بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند . وقتى به در خانه آن مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد : 🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين را به داخل راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد . مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود . فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون و و وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است . هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست . آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت : آقايان من ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد . چون صيغه جارى شد كه در دريايى از و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در اميرالمؤمنين (عليه السلام) بگويم ، يك گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : 🌺به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود (عليه السلام) است . راجه شكر كرد و خواند : 🌺به ذرّه گر نظر لطف كند 🌺به آسمان رود و كار كند 📚منبع : کتاب عبرت آموز تاليف استاد شيخ حسين انصاریان ✨هر چی صفا کردید، جمال شاه نجف،مولود کعبه اسدالله الغالب بفرستیم✨ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 ، 🌱 @javane313 🌱 : من ایرانی می خرم،پس هستم.