فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💔
غریب سامرا...
حبیب آشنا...
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💔
قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند ...
به دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست...
شهادت امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد.
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤️
بدحجابی، به نفع کیه؟
💚استاد رائفی پور
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💔
یا حسین جاااان 💔
سامونم بااش،
بـــی ســامونمـــ....
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
ای دل من سینه بزن، خون ببار،
که صاحب الزمان شده عزادار...
@jihadmughniyeh_ir
🍃❤️
فرهنگ غرب یعنی؛
حیوانی که به گردن #زن قلاده میبندد متمدن،
و مسلمانی که برای #امنیت ناموس جان میدهد زن ستیز است!
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💔
وقتی امام زمان عج الله ظهور میکند.. ❤️
استاد رائفی پور
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💔
امام حسن عسکری یا عسگری؟
نشر بدیم...
@jihadmughniyeh_ir
🍃❤️
روزگار، گوشمان پیچانده است...
ره خطا رفتیم،
اما تو بیا...
#العجل
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💔
خودت بخواه که این روزگار سر برسد...
دعای این همه چشم انتظار، کافی نیست...
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💚
ای جان جانانم..
اللهم عجل لولیک الفرج❤️
@jihadmughniyeh_ir
❤️💚❤️
صد شاخه گل محمدی با صلوات❤️
تقدیم امام عسکری در عتبات💚
جز حضرت مهدی نبود نایب او💚
آغاز امامتش درود و صلوات❤️
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤️
عیدتون مبارک ❤️😍
@jihadmughniyeh_ir
🍃❤️
آغاز امامت منجی بشریت، حضرت صاحب الزمان عج الله، خجسته باد ❤️
@jihadmughniyeh_ir
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
#قسمت دهم داستان دنباله دار فرار از جهنم: 🔵 کابوس های شبانه بعد از چند روز توی بیمارستان به هوش
#قسمت یازدهم داستان دنباله دار فرار از جهنم:
🔵اولین شب آرامش
من بی حال روی تخت دراز کشیده بودم … همه جا ساکت بود … حنیف بعد از خوندن نماز، قرآن باز کرد و مشغول خوندن شد … تا اون موقع قرآن ندیده بودم … ازش پرسیدم: از کتابخونه گرفتیش؟ … جا خورد … این اولین جمله من بهش بود …
نه، وقتی تو نبودی همسرم آورد … .
موضوعش چیه؟ … .
قرآنه … .
بلند بخون … .
مکث کوتاهی کرد و گفت: چیزی متوجه نمیشی. عربیه … .
مهم نیست. زیادی ساکته … .
همه جا آروم بود اما نه توی سرم … می خواستم با یکی حرف بزنم اما حس حرف زدن نداشتم … شروع کرد به خوندن … صدای قشنگی داشت … حالت و سوز عجیبی توی صداش بود … نمی فهمیدم چی می خونه … خوبه یا بد … شاید اصلا فحش می داد … اما حس می کردم از درون خالی می شدم … .
گریه ام گرفته بود … بعد از یازده سال گریه می کردم … بعد از مرگ آدلر و ناتالی هرگز گریه نکرده بودم … اون بدون اینکه چیزی بگه فقط می خوند و من فقط گریه می کردم … تا اینکه یکی از نگهبان ها با ضرب، باتوم رو کوبید به در … .
✍ ادامه دارد ...
@jihadmughniyeh_ir
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
#قسمت یازدهم داستان دنباله دار فرار از جهنم: 🔵اولین شب آرامش من بی حال روی تخت دراز کشیده بودم
#قسمت دوازدهم داستان دنباله دار فرار از جهنم:
🔵 من و حنیف
صبح که بیدار شدم سرم درد می کرد و گیج بود … حنیف با خوشحالی گفت: دیشب حالت بد نشد … از خوشحالیش تعجب کردم … به خاطر خوابیدن من خوشحال بود …
ناخودآگاه گفتم: احمق، مگه تو هر شب تا صبح مراقب من بودی؟ … نگاهش که کردم تازه فهمیدم سوال خنده داری نبود … و این آغاز دوستی من و حنیف بود … .
اون هر شب برای من قرآن می خوند … از خاطرات گذشته مون برای هم حرف می زدیم … اولین بار بود که به کسی احساس نزدیکی می کردم و مثل یه دوست باهاش حرف می زدم … توی زندان، کار زیادی جز حرف زدن نمی شد کرد …
وقتی برام تعریف کرد چرا متهم به قتل شده بود؛ از خودم و افکارم درباره اش خجالت کشیدم … خیلی زود قضاوت کرده بودم … .
حنیف یه مغازه لوازم الکتریکی داشت … اون شب که از مغازه به خونه برمی گشت متوجه میشه که یه مرد، چاقو به دست یه خانم رو تهدید می کنه و مزاحمش شده … حنیف هم با اون درگیر می شه … .
توی درگیری اون مرد، حنیف رو با چاقو میزنه و حنیف هم توی اون حال با ضرب پرتش می کنه … اون که تعادلش رو از دست میده؛ پرت میشه توی زباله ها و شیشه شکسته یه بطری از پشت فرو میشه توی کمرش … .
مثل اینکه یکی از رگ های اصلی خون رسان به کلیه پاره شده بوده … اون مرد نرسیده به بیمارستان میمیره … و حنیف علی رغم تمام شواهد به حبس ابد محکوم میشه …
✍ ادامه دارد ...
@jihadmughniyeh_ir
به غیبت کردن خیلی حساس بود ...
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
🌖 تقویم واعلانات نجومی
✴️ سه شنبه 6 آبان 1399
✴️ 10 ربیع الاول 1442
✴️ 27 اکتبر 2020
🕌مناسبت های دینی و اسلامی.
💍 ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه علیها السلام " ۱۵ سال قبل از بعثت " .
🏴 رحلت جناب عبدالمطلب جد پیامبر صلی الله علیه و آله " ۸ عام الفیل " .
🔥 اولین روز خلافت غاصبانه معاویه علیه الهاویه " ۴۱ ه.ق ".
⚫️ فوت مالک بن انس " ۱۷۹ ه.ق " .
احکام دینی و اسلامی .
❇️ روز خوب و خوش یمنی است برای :
✅ تجارت و داد و ستد .
✅ کشاورزی و زراعت .
✅ و نویسندگی نیک است .
مناسب زایمان و نوزادش پاک دامن و با حیا خواهد شد . ان شاءالله
بیمار امروز نیز زود خوب شود.
مسافرت :
مسافرت خوب و پسندیده است.
🔭 احکام نجوم.
🌓امروز برای امور زیر خوب است .
✳️ بذر افشانی .
✳️ از شیر گرفتن کودک .
✳️ و دادن سفارشات تجاری نیک است .
حکم مباشرت امشب (شب چهارشنبه ) ، مباشرت و زفاف عروس مکروه است.
🔲این اختیارات یک سوم مطالب سررسید تقویم همسران است مطالب بیشتر را در کتاب تقویم همسران مطالعه بفرمایید.
اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سروصورت)دراین روز از ماه قمری،باعث عزت و احترام است .
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، موجب درد و الم می شود .
ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد .
👕 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید.
( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب چهار شنبه دیده شود طبق ایه 11 سوره مبارکه " هود " است.
الا الذین صبروا و عملوا الصالحات اولئک لهم ...
و از معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده کاری پیش آید که در نظر مردم مشکل باشد و چون صبر کند موجب نیک نامی و راحتی ایام عمر او باشد .ان شاء الله .و شما مطلب خود رادراین مضامین قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
@jihadmughniyeh_ir
💠 #حدیث_روز 💠
🔰 امام باقر علیه السلام :
💢 يا مَعشَرَ شيعَتِنَا ، اِسمَعوا وافهَموا وَصايانا وعَهدَنا إلى أولِيائِنَا : اصدُقوا في قَولِكُم ، وبَرّوا في أيمانِكُم لِأَولِيائِكُم وأعدائِكُم ، وتَواسَوا بِأَموالِكُم .
✍ اى گروه شيعيان ما! سفارش ها و توصيه هاى ما به دوستدارانمان را بشنويد و بفهميد كه : راست گفتار باشيد ، و به پيمان هايتان با دوست و دشمنتان وفادار بمانيد ، و با اموالتان يكديگر را يارى كنيد .
📚 دعائم الإسلام: ج ۱ ص ۶۴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حماقت_مکرون
سودان هم اکنون اعتراض مردم به اهانت مکرون به اسلام و پیامبر
#حضرت_محمد #محمد(ص)
#پیامبر #یمن #ایران #اسلام
مرگ بر #مکرون ، لعنت بر دشمن رسول خدا
@jihadmughniyeh_ir
🔺 چرا به پیامبر گرامی اسلام توهین میکنند؟ ریشه های تاریخی این اقدام ضداخلاقی کجاست؟👆
داستان آندلس.. حکومت باشکوه مسلمانان در اروپا
#حضرت_محمد #محمد(ص) #پیامبر #فرانسه #اروپا #مکرون #ایران #آندلس #اسلام
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از اهانت نشریه فرانسوی به پیامبر اسلام و انداختن کاریکاتور ایشون روی ساختمان دولتی فرانسه تعجب کردید؟
ابوذر پرسید: اى رسول خدا، نخستین نعمت کدام است؟
پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: حلال زادگى. ما را دوست نمى دارد، مگر کسى که حلال زاده باشد.
امالی صدوق، ص 455
فرانسه با بیش از ۶٠ درصد یکی از رکوردداران موالید نامشروع است...
@jihadmughniyeh_ir
#بسم_رب_الشهداء_و_الصدیقین
در راستای زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان، همانگونه طبق فرمایش رهبر معزز انقلاب اسلامی ، امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست،
با این هدف ارزشمند، ما تعدادی از جوانان که بصورت جهادی ، اقدام به ایجاد یک جریان فرهنگی در فضای مجازی به اسم #قرارگاه_فرهنگی_شهید_جهاد_عماد_مغنیه کرده ایم، از این رو از کسانی که در رشته های زیر، تخصص و مهارت های لازم را دارند جهت همکاری دعوت به عمل می آید ، لازم به ذکر است که این قرارگاه کاملا جهادی بوده و توسط عده ای از فعالان فرهنگی ایجاد گردیده است. فلذا از اعضای محترم، هر کسی که میتواند بصورت جهادی و بدون هیچ هزینه ای همکاری بفرماید، به شخصی بنده پیام ارسال نماید:
1⃣ گرافیست کامپیوتر (جهت ساخت پوستر ، بنر و ... برای شهدا)
2⃣ همچنین به کسانی که به زبان انگلیسی تسلط دارند ( جهت ترجمه به فارسی یا برعکس)
3⃣ تدوینگر و یا کلیپ ساز در حدی ( به چند نفر که بتوانند استوری ، کلیپ ، موشن و ... بسازند)
4⃣ به چند نفر نویسنده ( کسانی که بتوانند متن هایی را در مورد شهدا ارائه دهند و بنویسند)
جهت اعلام مشارکت از طریق یکی از پیامرسان های زیر پیام ارسال نمایید:
ایتا:
🆔 https://eitaa.com/Jihad_mughniyeh
تلگرام:
🆔 https://t.me/Ibn_aljihad
اینستاگرام:
🆔 http://Instagram.com/ibnjihad94
روبیکا:
🆔 https://rubika.ir/jihadmughniyeh_ir
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
#قسمت دوازدهم داستان دنباله دار فرار از جهنم: 🔵 من و حنیف صبح که بیدار شدم سرم درد می کرد و گیج ب
#قسمت سیزدهم داستان دنباله دار فرار از جهنم:
🔵 چطور تشکر کنم؟
اون روز من و حنیف رو با هم صدا کردن … ملاقاتی داشتیم … ملاقاتی داشتن حنیف چیز جدیدی نبود … اما من؟ … من کسی رو نداشتم که بیاد ملاقاتم … در واقع توی 8 سال گذشته هم کسی برای ملاقاتم نیومده بود … تا سالن ملاقات فقط به این فکر می کردم که کی ممکنه باشه؟ … .
برای اولین بار وارد سالن ملاقات شدم … میز و صندلی های منظم با فاصله از هم چیده شده بودن و پای هر میز یه نگهبان ایستاده بود … شماره میز من و حنیف با هم یکی بود … خیلی تعجب کردم … .
همسرش بود … با دیدن ما از جاش بلند شد و با محبت بهش سلام کرد … حنیف، من رو به همسرش معرفی کرد … اون هم با حالت خاصی گفت: پس شما استنلی هستید؟ حنیف خیلی از شما برام تعریف کرده بود ولی اصلا فکر نمی کردم اینقدر جوان باشید …
اینو که گفت ناخودآگاه و سریع گفتم: 25 سالمه … از حالت من خنده اش گرفت … دست کرد توی یه پاکت و یه تی شرت رو گذاشت جلوی من … .
واقعا معذرت می خوام … من بسته بندیش کرده بودم اما اینجا بازش کردن … خیلی دلم می خواست دوست شوهرم رو ببینم و ازش تشکر کنم که حنیف اینجا تنها نیست … امیدوارم اندازه تون باشه … .
اون پشت سر هم و با وجد خاصی صحبت می کرد … من خشکم زده بود … نمی تونستم چشم از اون تی شرت بردارم … اولین بار بود که کسی به من هدیه می داد … اصلا نمی دونستم چی باید بگم یا چطور باید تشکر کنم … .
توی فیلم ها دیده بودم وقتی کسی هدیه می گرفت … اگر شخص مقابل خانم بود، اونو بغل می کرد و تشکر می کرد … و اگر مرد بود، بستگی به نزدیکی رابطه شون داشت … .
مثل فنر از جا پریدم … یه قدم که رفتم جلو تازه حواسم جمع شد اونها مسلمانن … رفتم سمت حنیف و همین طور که نشسته بود بغلش کردم و زدم روی شونه اش … .
بغض چنان مسیر گلوم رو پر کرده بود که نمی تونستم حرفی بزنم … نگهبان هم با حالت خاصی زل زده بود توی چشمم …
✍ ادامه دارد ...
@jihadmughniyeh_ir