eitaa logo
⸤جُملــکس" شعر" تم " پروفایل" والپیپر " ⸣ ⸤🇵🇸
22.8هزار دنبال‌کننده
78.1هزار عکس
9هزار ویدیو
248 فایل
⸤﷽⸣ • - جنابِـ‌سعدی‌مۍفرمان‌؛ بَرخیز‌کھـــ‌شعر‌ِمن‹طُ›‌را‌میخواهَد💛˘˘! - خَط‌خطۍ‌های‌ِیک‌پریشان🌸( .. . .. تَبلیغات‌ِپُربازدھ🌿↓' https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab . انتقاد پیشنهاد↓' eitaa.com/niai73 . • ارسال مطالب : @Admin_mas
مشاهده در ایتا
دانلود
💞‍🦋 @JomLax 🦋💞‍ . تو اسارت من و آزادگیِ من ! تو، مثلِ شبِ برهنه ی تابستان، تنِ ملتهب من ! تو سرزمین منی ... در چشم های بلوطیِ تو هاله های سبز ؛ تو بزرگ... زیبا... پیروز تو، حسرت دور و نزدیک منی ...
عشق تنهاست واز پنجر ه ای به بیابان های بی مجنون مینگرد... 🔻فروغ_فرخزاد 💞‍🦋 @JomLax 🦋💞‍
عشق آن باشد ، که حیرانت کند ... 🔻حضرت_مولانا 💞‍🦋 @JomLax 🦋💞‍
"دوستت دارم" را من دلاویز ترین شعر جهان یافته‌ام!! 🔻فریدون_مشیری 💞‍🦋 @JomLax 🦋💞‍
کجایِ جهان بگذارمت تا زیباتر شود آن‌جا؟ 💞‍🦋 @JomLax 🦋💞‍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸به نام خداوند لوح و قلم 🎋حقیقت نگار وجود و عدم 🌸خدایی که داننده رازهاست 🎋نخستین سر آغاز آغازهاست 🌸آغاز میکنیم شنبه 16 اسفند ماه را 🎋الهی دلتون از غصه آزاد 🌸روزگارتون بر وفق مــــراد 🎋روزهای زمستانیتون زیبا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷ســــلام‌ بـه 🍃شنبه ۱۶ اسفند ماه خوش‌آمدید 🌷الـــهـی 🍃قلب زیباتون به زلالی آب 🌷کارهای روزمره‌تون روان 🍃و جاری چون جویبار 🌷اول هفته تون سرشار 🍃از موفقیـت و پیروزی
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را :) 💞‍🦋 @JomLax 🦋💞‍
🖇♥️ الان دقیقا همونجایی وایسادم که میگه: "چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت، که گر روزی برآید از دلم آهی، بسوزد هفت دریا را..." 💞‍🦋 @JomLax 🦋💞‍
تو که موهات، از زیر روسری سرخابیت، شره می‌کرد به انحنای غریب کمرت. تو که وقتی من را از دور می‌دیدی، انگشت‌هات را قلبی می‌کردی و می‌گرفتی نزدیک سینه‌ات. تو که گفته بودی دوستت دارم و این پایانی بر همه‌‌ی عاشقانه‌هاست و من پرسیده بودم چقدر؟ تا کجا؟ گفته بودی تا انتهای این مسیر. و اشاره کرده بودی به باریک و بی‌انتهای ولیعصر، که می‌رسید به تجریش، می‌رسید به دربند، می‌رسید به کوه‌های البرز، می‌رسید به افسانه‌ای که در سینه‌کش برفی کوهستان تعریف کرده بودی که فریدون، ضحاک را در دماوند زندانی کرده و گفته بودی که از تنِ زخمی ضحاک، گناه می‌ریزد به دنیا و گفته بودم که اگر من را زخمی بزنی، یا بزنند، از هر زخمی، خودت بیرون خواهی آمد. پاک. مطهر. زیبا. و تو که خنده‌هات، ناقوس همه‌ی کلیساهای عالم بود، زنگ‌ها را برای من به صدا در آوردی و بعد هایده را زیاد کردی که می‌خواند «وقتی میای صدای پات از همه جاده ها میاد» ، سیگارت را پوک زدی، دنده را چاق کردی، و راندی. همه‌ی کوچه‌ها را. همه‌ی خیابان‌ها را. همه‌ی جاده‌ها را تا رسیدیم به پیاپیچ بهاری جاده‌ی چالوس که انگار موهای تو بود، وقتی از حمام می‌آمدی. و هر جا نگه‌داشتی برای خریدن سیگاری، آب‌جوشی، پفکی، تخمه‌ای، گفتی اول ماچ. که شیرینی‌ لبهات نه کم بود نه زیاد. خدا نگه‌دارشان باشد. دندان‌هامان به هم می‌خورد از شوق بوسه‌های تند دزدکی. از هولِ بوق ماشین پشتی. از دلهره‌ی عبور کامیون از روبرو. سرازیری کندوان گفتی، ما از ضحاک هم گذشتیم حضرت دلبر. از گناه. شر. از آخر دنیا. گفتم من در همه‌ی دنیاها به تو محتاجم. گفتی باز بگو. گفتم. بارها. رسیدیم به ساحل خزر. باران نرمی می‌آمد. روسری‌ات را انداختی دور گردنت. باد میان موهات پیچید. دریا عطر تو را برداشت. خواندی: دست کبوترهای عشق واسه کی دونه بپاشه؟ گفتم من. گفتی ماچ.... حالا به لب‌ رسیده جان...کجایی؟ 💞‍🦋 @JomLax 🦋💞‍