eitaa logo
جرعه‌نوش
326 دنبال‌کننده
109 عکس
29 ویدیو
6 فایل
من جرعه‌نوشِ بزم تو بودم هزار سال کی ترک آب‌خورد کند طبع خوگرم سیاهه‌های علی احسان‌زاده @dastmalbaf
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات از استاد (18) از این‌که نوشتن را به‌طور جدی پی نمی‌گرفتم، گله داشت. بارها تشویقم می‌کرد تا مرا هم به وادی بکشاند. با ناز و اداهای من هم راه می‌آمد و هر پیشنهادی را می‌پذیرفت. سال 91 بود؛ استادی را دعوت کرد تا را برایمان توضیح دهد. شاید خودش به من گفت مباحث را یادداشت کنم. من هم نوشتم. بعد از جلسه، نوشته‌های مرا گرفت و در یک پایگاه معتبر به نام خودم منتشر کرد. می‌خواست هم پیدا کنم، هم . «رسوایی» را در سینما دیدم و نقدی مختصر بر آن نوشتم. با استاد تماس گرفتم و ماجرا را گفتم. خیلی خوشحال شد و خواست نوشته را برایش بفرستم تا منتشرش کند. حالا که آن نوشته را می‌بینم، به نظرم مسخره می‌آید، ولی او هیچ‌گاه مرا تحقیر نکرد؛ او تلاش می‌کرد تا بزرگ شویم؛ همان که خودش می‌گفت: ! @jorenush
خاطرات از استاد (19) تابستان 92، یکی از مدیران با من تماس گرفت و گفت در اردوی امسال می‌خواهیم تو هم تدریس کنی. گفت حسین فرج‌نژاد گفته که در خیلی خوب کار کرده‌ای. من هم که می‌دانستم این اندازه اغراق را نباید جدی بگیرم، گفتم احتمالاً ایشان توهم کرده‌اند. ولی در نهایت پذیرفتم. همان داستانِ نوشتن بود؛ استاد می‌خواست هم پیدا کنم، هم . و البته و ، هر دو، ما را می‌بخشید. او می‌گفت چون شما متعهدید، وقتی مسئولیت نوشتن یا تدریس را به عهده بگیرید، مجبور می‌شوید که مطالعه و فکرتان را افزایش دهید و این به شما کمک می‌کند. @jorenush