✡ بومیسازی «صنعت هولوکاست» با ادای دین به اسپیلبرگ (٩)
✍ نویسنده: کیان طبری
1⃣ شاید منظور نمایشنامهنویس را در متنی که «حامد سلیمانزاده» درباره این نمایش نوشته و صفری بر صفحه آن در سایت تیوال بهاشتراک گذاشته، بهتر بتوان درک کرد:
👈 "تئودور آدورنو قبلتر گفته بود که «بعد از آشویتس، شاعری جنایت است» اما کاش مجالی بود تا به او بگویم... اجازه دهد شاعران... آشویتسهای زمان و مکان خود را برایمان بازگو کنند تا شاید کمی آرام بگیریم...!! #علی_صفری نویسندهای است که در نمایشنامه #آشویتس_زنان بهسراغ یکی از آشویتسهای سوزان و پر ماجرای دوران خود رفته که وسعت جغرافیایی موضوعش میتواند کل کره خاکی را پوشش دهد. علی... در این نمایشنامه، شاعرانگی بومیاش را با موضوعی جهانی تلفیق کرده تا مخاطبینش را با سویهای دیگر از خشونت علیه زنان در بافتی اجتماعی و سیاسی آشنا سازد...
از سویی دیگر، کاراکترهای او وابستگی هویتی خاصی ندارند و اگرچه اصلیت ماروشکا در همان ابتدای متن، لهستانی قید شده اما بهوضوح و جلوتر مییابیم که این یک ترفند دراماتیک است تا جغرافیای آشویتس لهستان را بهانه کرده و تکثیر خوفناک آن را در دیگر زمینهها بیان کند."
2⃣ کدهای نهچندان پنهان در این سطور (که مورد تأیید نویسنده نمایش است)، درباره این که: «لهستان، بهانه است، جای دیگر نشانه است»، وقتی آشکارتر میشود که به کارکرد «آینه»ها در صحنه، بهعنوان اجزای اصلی صحنه، دقت کنیم، آینههایی که بهسوی تماشاگر «ایرانی» نمایش هستند و تصاویر تماشاگران را بازتاب میدهند. آیا قرار است «ایرانی»ها در خشونت و سبعیت نمایش علیه زنان «مظلوم» #یهودی، خود را ببینند؟! آیا تماشاگر ایرانی باید نقش خود را در آینه نمایش ببیند و از بابت تقابل و دشمنی خود با غاصبان امروز سرزمین #قدس که لابد اعقاب این زنان «مظلوم» و «زجردیده» هستند، شرمسار باشند؟!!
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter