از بس حسین بخششِ بسیار می کند
عشقش مرا چو جعفرِ طیّار می کند
مانندِ بلبلی که ببیند جمالِ گُل
مِهرش مرا چو منطقِ عطّار می کند
با یک اشاره اش همهٔ کائنات را
در جبهه های خویش چو عمّار می کند
هر کس که روزه اش به امیدِ قبولی است
با اشک های غمزده افطار می کند
هر کس حسین و ساقیِ او را شناخته است
مشتاقِ ساقی است که ایثار می کند
این عشقِ اوست که جان های خسته را
از ننگ و ترس و واهمه بیزار می کند
تا از دلم قبول شود روضه خوانی اش
هر لحظه نامِ فاطمه، تکرار می کند
فکرم به پرچمی است که در دست مانده بود
با هر درفش، یادِ علمدار می کند
باشد امیدِ من به وجودش که عاقبت
کاری برای قلبِ گنهکار می کند
#حسینعلی_زارعی
تا تو باشی غزلم جای کسی غیر تو نیست
و در این قافیه ها جز خطِ رخسارِ تو نیست
گر کسی شعر مرا وزن کند، وزن تو است
همه ی گرمی آن جز تبِ تبدار تو نیست
پروانـه چو بر روے تو بنشست
دلــم ریخت
چون باد به گیسوے تو زد دست
دلــم ریخــت
من عکـس تو را بر رخِ آن ماه کشیدم
چون شب به گلِ روے تو دل بست
دلـم ریخت
Don't be a queen waiting on a king. Be a queen busy with her kingdom until her king arrives.
يه ملكه ى در انتظار پادشاه نباش.
يه ملكه اى باش كه مشغول ساختن امپراطورى خودش هست تا پادشاهش از راه برسه.
▪️▪️انَّ لِقَتلِ الحسین حَرارَةً فی قُلوبِ المومنین لا تَبرُدُ ابًدا ▪️▪️
خاطره اولین روضه اربابم
بچه بودم که مادرم روزی
جامه نیلیم بتن پوشاند
بغلم کرد وبرد در روضه
اشک افشاند وشربتم نوشاند
شربت روضه راکه نوشیدم
کرد گل بر لبم سلام حسین
باتمام وجود حس کردم
دل وجانم شداست رام حسین
گفتنی نیست شرح آن لحظه
که دل بیقرارمن تب داشت
من حسین یاحسین می گفتم
مادرم ذکر شکر بر لب داشت
خوش در آن لحظه های رؤیائی
در دلم قند آب می کردند
دیدم آنجا فرشته های بهشت
پخش جام گلاب می کردند
بوی اسفند وعود وبوی گلاب
منتشر بود در فضا آن روز
قصه کوتاه مجلس روضه
شده بود عین کربلا آن روز
یک نفر بین جمعیت برخاست
گفت بر ختم انبیا صلوات
باز تکرار کردبار سوم گفت
به شهیدان سر جدا صلوات
بعد از آن سیدی به منبر رفت
سخن از عشق گفت وآتش عشق
گفت عشق حسین در دلها
هست مثل شراب بیغش عشق
می شود مست عشق ثار الله
هرکه ازاین شراب سازد نوش
آتش عشق تاسحر گه حشر
دردل او نمی شود خاموش
شرح قتل حسین از آن روز
در دل من شرار غم افروخت
عشق پرشور سیدالشهدا
تا قیامت وجود من راسوخت
بعد ازآن بحث داغ وذکر حدیث
با دل خویش همزبانی کرد
تا که گفت السلام یامولا
اشک بارید ونوحه خوانی کرد
فصل فصل غروب غیرت بود
به خیام حرم جسارت شد
نیزه داران هجوم آوردند
هرچه در خیمه بود غارت شد
تاسرنیزه شد سر شهدا
آتش خیمه ها زبانه کشید
کودکان می گریختن اما
شمر بی شرم تازیانه کشید
لعنت حق به آنکه تنگ غروب
آتش ظلم وکینه را افروخت
دختری از امام عاشورا
خیمه دامنش در آتش سوخت
وای وای از غروب عاشورا
وای وای از سر به نیزه بلند
وای وای از اسیری طفلان
دشمن و شادمانی ولبخند
روضه خوان کردغش سرمنبر
چشم من گشت غرق در گوهر
بغض راه گلوی من بسته
چه بگویم نگفتنم بهتر
من وجودم هنوز همچون شمع
از غم و درد وداغ می سوزد
چیزی از جنس عشق در دل من
همچنان چلچراغ می سوزد
رحمت حق به مادرم که زمهر
پای من را به روضه ها واکرد
آنقدر یاحسین گفت تاکه مرا
نوحه خوان حسین زهرا کرد
#پرندآور
چگونه چشم های تو را شعر نکنم
وقتی که واژگان غریب را هم
پناه می دهند به آرامش
چه برسد به دُرناهای بیتاب چشمان من؟
چگونه شانه هایت را شعر نکنم
وقتی که شمعدانی ها را هم
به ضیافت آغوش می کشانند
چه برسد به سر کوچک من
در آن پهنای دلخواسته
چگونه کلامت را
لبخندت را
بوسه هایت را
زنگ صدایت را
صدای پای آمدنت را
شعر نکنم
وقتی که تو اینگونه حواس شعرهایم را
پرت کرده ای
باران که می نویسم
تویی که می باری
می نویسم برف
یاد تو عروس دلم را سپیدپوش می کند
فنجان قهوه ام را به یاد تو می نوشم
لیاس آبی ام را با یاد تو می پوشم
چگونه تو را
تمام تو را شعر نکنم؟
وقتی تو
ابتدا و انتهای
همه ی حس هایم نشسته ای؟
چگونه تو را شعر نکنم؟
#امیر
✅ علی فروشی نکنیم!!!
روزی حضـرت "علی"(ع) نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی به حال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو توهین به من کردید؛
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم آن که ... بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخـــورده بودند .
مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان "علی" فروشی نکنیم...!!!
✅گفتمان امروز پیرامون ولایت میباشد
http://eitaa.com/joinchat/3801022482Cbdf8e65efc
ابرگروه گفتمانی جنگ نرم
May 11
#مــحـــرم آمد!!!
یادمان باشد:
✔️اول نماز📿 حــسـ♥️ــین
بعد عـ🏴ــزاے حــســـ♥️ـــین
✔️اول شعور حــســ♥️ــینے
بعد شور حــســ♥️ــینے
محرم و صفر زمان بالیدن است
نه فقط نالیدن
بساطش آموزه است نه موزه...!!!
تمرین خوب نگریستن
نه فقط خوب گریستن...!!
#السلام_علیڪ_یااباعبدالله_الحسین_ع✋
بغض را هی بخوری، خانه خرابت بکند
نقشه اي باشی و او نقش بر آبت بکند
از خودت هی بگریزی برسی آخر خط
ته خط باشی و یک نقطه حسابت بکند
قل هو الله بخوانی و شبی غرق دعا
از خدا وقت بخواهی و جوابت بکند!
مثل مرداب بگندی و فقط کاش شبی
بوسه داغ لب تیغ مجابت بکند-
بِکشی روی رگت، وای... چه حالی دارد
آه سردی بکشد، مَرد خطابت بکند
با غزل درد کشیدم که بخوانی، هرشب-
پشت این پنجره ها، خاطره آبت بکند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من از تمام دنیا ...
فقط آن دایره مشکی چشمان تو را میخواهم،
وقتی که در شفافیتش بازتاب عکس خودم را میبینم ...♥️
برمزارم گریه کن اشکت مرا جان میدهد
ناله هایت بوی عشق و بوی باران میدهد
دست بر قبرم بکش تا حس کنی مرگ مرا
دست هایت دردهایم را تسلا میدهد
با من درمانده و شیدا سخن را تازه کن
حرف هایت طعم شیرین بهاران میدهد
وقت رفتن لحظه ای برگرد قبرم را ببین
این نگاه اخرت امید ماندن میدهد
رفتی و چشمم به دنبال قدم هایت گریست
زخم های مرده ام را رفتنت جان میدهد
نیست از من قدرت بوسیدن چشمان تو
باد میبوسد به جایم قلب ایمان میدهد..
🌹
اگر شهر سقوط کرد خیلی جای نگرانی نیست دوباره فتحش میکنیم، مراقب باشید ایمانتان سقوط نکند
#زادروز
#شهیدمحمد_جهان_آرا
🌹
از دور تو را دوست دارم،
بیهيچ عطری،آغوشی، لمسی
يا حتی بوسهایتنها دوستت دارم
از دور...
#جمال_ثریا
🍃🌺
در اندونزى اسم بچهشون رو گذاشتن «گوگل». شركت گوگل هم محصولاتش رو واسشون كادو فرستاده.
دلم ميخواد همين الان يه بچه داشتم اسمشو ميذاشتم «مکبوک پرو ١٥اينچ ٨هستهاى با كارت گرافيک vega 20»