eitaa logo
🌹یا علی...‌‌
9 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
297 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
° هرچه بیش تر می گریزم، به تو نزدیک تر می شوم هر چه رو برمی گردانم! تو را بیش تر می بینم... جزیره ای هستم در آب های شیدایی از همه سو به تو محدودم... هزار و یک آینه، تصویرت را می چرخانند... از توووو، آغــــــــاز می شوم... در توووو، پایـــــان می گیرم ... 🎈
فتح کرد آهسته چشمانت دل دیوانه را...
ممنوعةٌ أنتِ من السَفَرْ إلا داخلَ الحدود الإقليمية لقلبي تو ممنوع الخروجی از مرزهای قلب من !
در سرم نیست دگر غیر تو رویای کسی قبلا هرگز نشدم این همه شیدای کسی آنچنان در همه جای دل من جا شده‌ای که به غیر از تو نباشد دل من جای کسی همه دنیای مرا برده نگاهت؛ نکند بشوی خیره، بلرزد دل و دنیای کسی من تماشاگر تصویر توام ماه منیر اینچنین هیچ نبودم به تماشای کسی پای تو هستم و پا پس نکشم از دل تو نگذارم به دلت باز شود پای کسی "تو تمنای من و جان من و یار منی پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی" من بهشتم همه در دیدن خندیدن توست تا تو باشی نشوم خیره به لبهای کسی! من سراپا همه یک جلوه‌ای از عشق توام عشق را جز تو ندیدم به سراپای کسی!
Sepanta-Mojtahed-Zadeh-Ze-Man-Migorizi-128.mp3
3.17M
♥️🎧 تا کی زِ پی‌َات گردم به جهان ؟!
آتشی بودی و هر وقت تو را می‌دیدم مثل اسپند دلـم جای خودش بند نبود💕
داکتر سلام! روح و تنم درد می‌کند چشمم، دلم، لبم بدنم درد می‌کند ذوقِ سرودنم، کلماتِ نوشتنم داکتر! تمام خویشتنم درد می‌کند احساس شاعرانه‌گی‌ام تیر می‌کشد حال و هوای پر زدنم درد می‌کند داکتر! نگفته‌های زیادی‌ست در دلم لب وا که می‌کنم سخنم درد می‌کند می‌خواستم که لال بمانم به جان تو! دیدم سکوت، در دهنم درد می‌کند کیومرث_مرادی
‌ زندگی جان می گیرد با روییدن لبخند بر لب ها و قلب ها تپیدن آغاز می کند با جوانه زدن عشق و دوست داشتن و زمین قشنگ و زیبا می شود با همین مهر و محبت ها آری زندگی زیباست اگر تویی باشی و من
اگر کوهم! خراب از قصه‌ی فرهاد خواهم شد کنار نام اهل عشق، من هم یاد خواهم شد دلیل از من مخواه، از سرنوشت پیله ها پیداست که از زندان دنیا عاقبت آزاد خواهم شد تمام عمر کوهم خواندی و آتشفشان بودم سکوتم گرچه سر تا پا، شبی فریاد خواهم شد مسیحای تو بر من گرچه دیگر جان نمی بخشند اگر یکدم بیاید بر مزارم شاد خواهم شد به خاک افکندی ام در خون و قول سوختن دادی چه بهتر! بعد از این خاکستری در باد خواهم شد
‌ گفت چرا نهان کنی عشٖق مرا چو عاشقی من ز برای اين سخن شهره عاشقان شدم
حوالی چشمانت خیمه ی عشق را برپا میکنم و خودم را بهترین جای دلت جا میکنم! شیشه ی عمر خودم را با نفس های گرم تو، ها میکنم! هر کجا باشم نگاهم سوی توست رو به دریا یا که صحرا، عشق را با تو معنا میکنم... ‍‌‍‌‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌امیر سلام دوست گرامی شمارو به یکی از جذاب ترین کانالهای شعر وموسیقی دعوت میکنم.. کانال شعر ومطالب ادبی سامیر.. @k05sh02n98
🍃🌹🍃 امام زمان(عج) فانی ام... آغاز و پایانی ندارم جز خودت غیر مقدورم که امکانی ندارم جز خودت سال ها محتاج نانم از تنور خانه ات از کسی در سفره ام نانی ندارم جز خودت باز هم دارم غزل ها را بهانه می کنم قصدی از شعر و غزل خوانی ندارم جز خودت هر کسی که دل به او بستم دلم را زد شکست با دل ویرانه خواهانی ندارم جز خودت یک زمانی هم اگر حرفی ز آبادی شود در خراب آبادِ دل، بانی ندارم جز خودت چاره ای کن، غفلتم از تو جدایم کرده است چاره ای هنگام حیرانی ندارم جز خودت تا به کی باید تو را این قوم انکارت کنند؟ مثل یعقوبم که برهانی ندارم جز خودت پاره کردم این گریبان را بدانی عاشقم بهرِ کس پاره گریبانی ندارم جز خودت از گناهانم پشیمانم، نگاهم کن کریم مقصدی از این پشیمانی ندارم جز خودت بین خلوتگاه قبرم شک ندارم آخرش فاتحه خوانی و مهمانی ندارم جز خودت در قیامت هم بهشت من تویی یابن الحسن خوب می دانی که رضوانی ندارم جز خودت آرزویم کربلا رفتن به همراه شما است همسفر تا کوی جانانی ندارم جز خودت مادرت در پشت در فرمود مهدی جان بیا... ...منتقم بر زخم پنهانی ندارم جز خودت
آه اگر قصه ى شب زود به پايان برسد سهم عاشق شدنم ديده ى گريان برسد من به جاى لب تو بوسه به عكست بزنم با قلم درد تو گويم كه به درمان برسد اين چه رسميست كه تا معترف عشق شدى دفترت بسته شود آخر رمان برسد از تو جز عشق و وفا هيچ نديدم به خدا باورم نيز نشد گوهر ارزان برسد زندگى در غم تو بى تو محالست محال تا به كى صبر كنم تا كه به امكان برسد
کسر عشقم صورتش گیسوی توست مخرجش نیز آن جمال روی توست جمع قلبم با دلت چون همگراست فکر من هر دم مجانب سوی توست حد چشمانم که میلش سمت توست تابعی از آن خطِ ابروی توست بُرد مهرت بازه ای بی انتها دامنش اما حریم کوی توست قرص ماه با آن همه تابندگی مشتق از چشمان چون آهوی توست نقطه ای که حسّمان پیوسته است گوشه ای از خال چون هندوی توست ضرب قهرت با دلم بی حاصل است چون وجودم در خم جادوی توست بی تو انتگرال قلبم واگراست بازه تعریف ، زلف موی توست
یک بوسه بده تا دلم آرام شود این وحشی بگریخته ات رام شود ترسم که در این فاصله ی سرد, دلم در حسرت آغوش تو ناکام شود یکبار اسیر دست تقدیر شدست ترسم که دوباره باز بدنام شود با بوسه ی تو مست به زنجیر رود انگور بهم ریخته ی جام شود یک دست نوازش به سر یار بکش تا مست به آغوش تو الزام شود دل سوخته ی عشق تو بودست ببین با یک نگه سرد تو نیز خام شود گره از موی کمانگیرت اگر باز کنی زردی رنگ رخ زرد,سیه فام شود تو مگو راز بمن,هرچه دلت خواست بگو هرچه در دل داری بر دلم الهام شود
اندر احوالات عشق ما همین یک جمله بس؛ من تو را بسیار می‌خواهم تو من را... بگذریم…
❤️❤️ : ❤️❤️ چهار صفر عاشقی که هیچ .... حتی تمام بهانه ی عاشقی را کنار هم عاشقانه بچینند وقتی تو نباشی و من سرم را روی شرقی ترین نقطه ی قلبت نگذارم یعنی جهان هیچ و پوچ یعنی زندگی صفر یعنی نفس صفر یعنی عشق صفر یعنی من صفر یعنی حوصله ام زیر صفر ❤️❤️
ماه در آغوش شب به خواب مى‌رود و من هنوز بيدارم مگر میشود بى تو به خواب رفت خاطره‌ها صف مى‌كشند به خيالم و من خمار يك لحظه ديدنت. با من چه كردى؟ هيچ چيز جاى خودش نيست در تنم لحظه‌ها تب دارند و من چه بى‌تابانه بر شانه‌هاى سياه شب با خيال تو سفر خواهم كرد.
_شازده کوچولو گفت: بعضی کارا، بعضی حرفا، بدجور دل آدمو آشوب میکنه. _گل گفت مث چی؟ _شازده کوچولو گفت: مث وقتی که میدونی دلم برات بیقراره و کاری نمیکنی. 📕 شازده کوچولو ✍🏽
تو برایم ترانه می‌خوانی سُخنَ‌ت جذبه‌ای نهان دارد گوئیا خوابم و ترانهٔ تو از جهانی دگر نشان دارد.
تو را دوست دارم و تمام ذرات وجود من با فریاد و استغاثه تو را صدا میزند. آن آینه که من می‌جستم تا بتوانم نقش وجودم را در آن تماشا کنم تویی. با همه ی روحم به هر نگاه و هر لبخند تو محتاجم، و تنها حالاست که احساس می‌کنم در همه‌ی عمرِ بی‌حاصلی که تا به‌امروز از دست داده‌ام چه‌قدر تنها و چقدر بدبخت بوده‌ام. این است که اکنون‌، پس از بازیافتن تو، دیگر لحظه‌ای شکیب ندارم. دیگر نمی‌خواهم کوچکترین لحظه‌ای از باقی عمرم را بی‌تو، دور از تو و دور از احساس وجودت از دست بدهم؛ به کسی که هیچ وقت هیچ چیز نداشته است حق بده! ✍🏽
پرنده‌ات بودم وقتی نهالی کوچک بودی پرنده‌ات هستم اکنون که درختی زیبایی پرنده‌ات می‌مانم حتّی اگر روزی قفسی چوبین شوی
آه ای قلب محزون من دیدی که چگونه سودا رنگ شعر گرفت دیدی که جغرافیای فاصله را چگونه با نوازش نگاهی میشود طی کرد و نادیده گرفت دیدی که دردهای کهنه را چگونه با ترنمی میشود به یکباره فراموش کرد دیدی که آزادی لحظه ناب سرسپردن است دیدی که عشق یک اتفاق نیست قرار قبلی است مثل یک تفاهم ازلی  از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت.
4_723784306722140540.mp3
6.89M
🍃🌸🎼❤️آوای بیکلام ؛ غزلِ دل . استاد مشکاتیان
🍃❤️🇮🇷ایرانِ زیبا🇮🇷❤️🍃