خانه ای ساخته ای در من
که هر صبح
نور پنجره هایش را لمس میکند...
و عشق...
از در و دیوارش جاریست
همانطور که من گلی کاشته ام
به زیبایی تو...
که هر صبح کنار پنجره
برای تمام شهر...
دلبری میکند!
سلام . صبح تون بخیر.روزتون پراز اتفاقهای قشنگ
صبحت بخیر ای غزل ناب دفترم
ای اولین سروده و ای شعر آخرم
صبحی که یاد تو در آن شکفته شد
گویا تلنگری زده بر صبح محشرم❤️
وصف_عشق
#سلام_امام_زمانم 💚
با هرنفسی سلام کردن عشق است
آقا به تو احترام کردن عشق است
اسم قشنگت به میان چون آید
از روی ادب قیام کردن عشق است
#السلام_علیک_یا_بقیة_الله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
دلبرا عشق تو اندر دل وجان داشتنیست
عشق سریست که از خلق نهان داشتنیست
تا پس از مرگ وفنا زنده باقی باشم
دل بعشق تو چو تن زنده بجان داشتنیست
سیف_فرغانی
آورده نسیــمی خبـــر از عطـر شمـــالش
پیچیده به جان، شوق دل انگیز خیالش
با نغــمه ی مســتانه و پرشـور چکــاوک
صبــح آمــده با نـم نـم بـــاران زلالـــش
#شهراد_میدری
آدم باید
برای زندگی
دلش گرم باشد
به بهانهای
به خاطرهای
به خیالی حتی،،،
من اما
دلم به "بودنت" گرم است
به اینکه باشی
هرجایی
حتی بسیار دور از من...!
#لیلا_مقربی
عطش جان تو را میخواهم
بوسه از آن لب و دندان تو را میخواهم
به چه دردم بخورد ماه که در بالا هست
من فقط صورت تابان تو را میخواهم
تو بگیرازدل من حال پریشانی من
در عوض موی پریشان تو را میخواهم
باده یا درد به مستی نرساند ما را
من فقط آن لب مستان تو را میخواهم
جانم آماده قربانی اندر ره توست
چشمک ناز تو فرمان تو را میخواهم
جان من یخ زده از درد و غم تنهایی
جان به قربان تو دستان تو را میخواهم....!!!!
🌷"ﻣﺮﺩ" ﺭﺍ ﺑﻪ "ﻋﻘﻠﺶ" ﺑﻨﮕﺮ ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ "ﺛﺮﻭﺗﺶ" !!
🌷"ﺯﻥ" ﺭﺍ ﺑﻪ "ﻭﻓﺎﯾﺶ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ "ﺟﻤﺎﻟﺶ" !!
🌷"ﺩﻭﺳﺖ" ﺭﺍ ﺑﻪ "ﻣﺤﺒﺘﺶ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ "ﮐﻼﻣﺶ" !!
🌷"ﻋﺎﺷﻖ" ﺭﺍ ﺑﻪ "ﺻﺒﺮﺵ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ "ﺍﺩﻋﺎﯾﺶ" !!
🌷"ﻣﺎﻝ" ﺭﺍ ﺑﻪ "ﺑﺮﮐﺘﺶ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ "ﻣﻘﺪﺍﺭﺵ" !!
🌷"ﺧﺎﻧﻪ" ﺭﺍ ﺑﻪ "ﺁﺭﺍﻣﺸﺶ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ "ﺑﺰﺭﮔﻴﺶ" !!
🌷"ﺩﻝ" ﺭﺍ ﺑﻪ "ﭘﺎﮐﯿﺶ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ "ﺻﺎﺣﺒﺶ" !!
🌷"فرزند" را به "ایمانش" بنگر ؛ نه به "وفاداریش" !!
🌷"پدر" و "مادر" را فقط ؛ #بنگر !! هر چه بیشتر ؛ بهتر !!
💖 💖
عشق خودش خواهد آمد ؛ بی هیاهو !
نمیتوان از آن فرار کرد !
زمانی متوجه آمدنش خواهی شد که ،
بدون آن نفس کشیدن دشوار میشود !
🌹 #پاتریک_مودیانو 🌹
🌿❣🍂❣❄️
عاشقی فصل نمیخواهد .
کدام دیوانه ای گفت که پاییز فصل عاشق هاست ...
تمام روز های با تو بودن ، فصلی برای عاشقی کردن است
ما روز های گرم تابستان را
با فلافل های ان مغاز کثیف در خیابان یکطرفه و شلوغ
ما پاییز را با قهوه های داغ ان مغازه دنج ملک
ما زمستان را با چای داغ
بهار را با بهار نارنج
پاییز بهانست
ما تمام باهم بودن هایمان را
عاشقی میکنیم ]
🌹 #فاطمه_زهرا_خزاعی 🌹
🌿❣🍂❣❄️
من اينجا...
در قصه خيس اين دنيا...
وجودم مچاله شد...
کاري بکن اي شهيد
بعضي وقتها نميدانم،
درميان گرد و غبار اين دنيا،
در اين دنيا
با که ميتوان از بيقراري گفت...؟!
به یاد آنهایــی
که جز استخوانهایشـــان
چیزی از جسمشان نمانـــده
اما عظمت و شکـــوه غیرت
و روحشان عالــــم را فرا گرفته،
باز هم همان جملـــه .
ً شهـــدا شــــرمنده ایم
امروز پشت پنجره گلدان گذاشتم
از غصه سر به نردهی ایوان گذاشتم
دست و دلم به شعر نمیرفت مدتی
عکس تو را کنار قلمدان گذاشتم
شعر آمد و تو آمدی و خط به خط به خط
اسم تو را نوشتم و باران گذاشتم
با طعم قهوهای که نخوردم کنار تو
بر ذهنِ میزِ خسته دو فنجان گذاشتم
عطر تو را برای غمِ روزهای عید
شال تو را برای زمستان گذاشتم
از گریه خیس و خالیام امشب که نیستی
چتر تو را کنار خیابان گذاشتم
عشقت مرا به حاشیه راندهست از خودم
اینگونه شد که سر به بیابان گذاشتم...!
#اصغر_معاذی
...: 🚫 حکایتی تلخ، که گاهاً در مساجد ما مشاهده میشود!!!
کودکی دیدم که هنگام نماز
سوی مسجد رفت با آغوش باز
با وضو دستان خود را پاک کرد
روی "شیطان" را سیاه و خاک کرد
جای خوبی بهر خود پیدا نمود
در صف اول خودش را جا نمود
پیرمردی گفت کیست این بیادب!!
جامهاش بگرفت و او را برد عقب
با صدایی زشت گفت ای بیحیا!!
سوی این مسجد دگر اصلاً نیا
بر سر کودک چنین فریاد کرد
دست "شیطان" را ز بند آزاد کرد
کودک از رفتار او آزرده شد
قلب پاکش مثل گل پژمرده شد
در دلش شد نفرتی از دین پدید
رنگ مسجد را دگر هرگز ندید
شاید کمی تلخ است اما صبح فردا من...
افتاده در میدان من بازی و حالا من...
حرف عجیبی نیست حق انتخابی هست
آواره ها دیوانه ها بیچاره ها یا من!؟
درگیر انبوه پیامک هاست افکارت
امیدوارم... می شود از بین آنها من!؟
سرگیجه داری چشمهای خسته ات چرخید
بر روی دنیای مخاطب هات الا من
پشت هزار وصد تماس رفته از دستم
شرمنده کردم معنی دلواپسی را من
یک جای دیگر می شوی آرام... فهمیدم
لحن صدایت می شود وقتی عوض با من
هرگاه خوردی پا و برگشتی بغل کردم
انبوه اشک و غصه هایت را مجزا من
دائم برای شکوه واکردی و نشنیده است
یک عاشقانه از دهانت ماه زیبا ،من
از درد سرهای تو من سر دردِ نافرمم
حتی دل آشوب است از این پایین و بالا،من
در حجم سنگین ترافیک دلت ماندم
آخر چگونه؟ کی؟چرا؟یکباره شد جا ،من
راحت نخواهی شد از این آشفتگی هایت
بالا بیاور هرچه را از عشق حتی من
از زندگی سیرم تو هم سیری ولی... اما...
باید بمانی رفتنی تنهای تنها من
هرگاه میخوانند جایی قرعه از مرگی
با شوق می گویم همین حالا خدایا من
#محمدجوادمنوچهری
#گیدا
چقـدر دور بـودم
" تو "
بهانہ شدے
براے نوشتن
روزها و شبـها
وجودم
فراگیرہ یڪ چرا بود
امـشــب
بــــیـدار شـدم
از خواب غفلت فهمیدم
تو بهانہ ے
باران اشڪ بودے
تا وضوے عـشـق
بـگـیرم
و توبہ ڪنم
از روزگارے ڪہ
خودم را فراموش ڪردہ بودم
#امیر
لبت را بر لبم بگذار لبالب
غزل گرددهزاران بوسه بر لب
سرت شد بر سرم عشقش نهانی
نگارم را چو اختر شد جهانی
نگاهت را بر نگاهم باش تو تیمار
که چشمهایت مرا باز کرده بیمار
توشب کن گونه ات را بر گونه ام ساز
دگر سنجاقکی شو بر تنم باز
رخت را بر رخم شو بوسه باران
تو ای معشوقه جان باش نغمه سازان
به اغوشت هوایی کن دلم را
به مهرت خو بکن ائینه زیبا
زایوب می کند این دل چه صبری
زیونس میکند این دل چه زجری
زیوسف میرسد منشور عشقی
به شعرم نغمه اش شور شوقی
چه مجنونم چه شیرینم خدایی
چه رسوایی شود بخت از جدایی
هر شب زغم عشق تو من خواب ندارم
فکر دل من کن که دگر تاب ندارم
بس گریه نمودم ز فراق غم عشقت
چشمم به زبان آمد و گفت اشک ندارم
#امام_خامنه_ای
همه عشقم!
و تویی بود و نبودم
و تویی آنچه که من
در همه ی لحظه سرودم
همه امید دل خسته ی من!
لطف هر خنده تو
باز کند
کار سراسر گره و بسته ی من
تویی عشقم
به تو من راه شناسم
ببرم سر به سلامت
و خدا را بشناسم!!!!
🇮🇷🌹 🇮🇷