یکجایی میرسد
که آدم دست به خودکشی میزند
نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند
نه!
قید احساسش را میزند...
#چارلز_بوکوفسکی
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک
دچارِ آبیِ دریای بیکران باشد
#سهراب_سپهری
هديهام از تولد
گريه بود،
خنديدن را تو به من آموختی!
سنگ بودهام
تو كوهم كردی
برف بودهام
تو آبم كردی
آب میشدم
تو خانه دريا را نشانم دادی
میدانستم گريه چيست
خنديدن را
تو به من هديه كردی!
#شمس_لنگرودی
و چشمانت رازِ آتش است
و عشقت پیروزی آدمىست
هنگامیکه
به جنگ تقدیر میشتابد،
و آغوشت
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مُردن...
#احمد_شاملو
عشق مانند بیمارشدن است، نمیدانی چطور اتفاق میافتد، عطسه میکنی...
یکهو میلرزی...
و دیگر دیر شده است...
تو سرما خوردهای.
#آنا_گاوالدا
تقدیم به تو...
در کعبه ی چشمان تو چون شاخه نباتم
هر روز به دنبـــــال دعای عرفاتـــــم
ای آتش چشمت زده بر راه خیـــــالم
هر لحظه خـــراباتیِ رَمیِ جمـــــراتم
باران زده در چشم من از دوری رویت
با زمزمِ چشمــان تو در آب حیاتـــــم
موسیقیِ چشمانِ تو آهنگ جدید است
عمری است که درگیر نُتِ تُرکِ بیاتــــم
هستی که همه هستیِ من بند تو گشته
ای آنکه شبیه است به تو کل صفاتــــم
مرا کم دوست داشته باش
اما همیشه دوست داشته باش !
من به کم هم قانعم ...
و اگر عشقِ تو
اندک اما صادقانه باشد ،
من راضی ام ...
دوستیِ پایدارتر
از هرچیزی بالاتر است ...
~ امیلی دیکنسون
تفحص شهدایی😊
دستخط پسرمه
پیکر یکی از شهدا به نام «احمدزاده» را که براساس شواهد دوستانش پیدا کرده بودیم، هیچ پلاک و مدرکی نداشت،😔 تحویل خانواده اش دادیم. مادر او با دیدن چند تکه استخوان، مات و مبهوت، فقط می گفت: «این بچه من نیست!»😭😭 حق هم داشت. او در همان لحظات، تکه پاره های لباس شهید را می جست که ناگهان چیزی توجه اش را جلب کرد. دستانش را میان استخوان ها برد و خودکار رنگ و رو رفته ای را در آورد. با گوشه چادر، بدنه خودکار را پاک کرد. سریع مغزی خودکار را درآورد و تکه کاغذی را که داخل بدنه آن لوله شده بود، خارج ساخت.😊
اشک در چشمانش حلقه زد. همه متعجب شده بودند که چه شده، 🤔دیدیم بر روی کاغذ لوله شده نوشته شده: «احمدزاده». مادر آن را بوسید و گفت: «این دست خط پسرم، این پیکر پسرمه، خودشه.»😍
#یاد_شهدا_کمتر_از_شهادت_نیست
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
کوچه به کوچهی شهر را،
جستجو می کنم ...!🗺
حتی اگر شده،
خانه به خانه می گردم ...!🏠
آخر کسی باید،
نشانی چشمهایت را بداند یا نه ...!👁🙈
❣
☃
همیشه نباید حرف زد؛ گاه باید سکوت کرد
حرف دل که گفتنی نیست
باید آدمش باشد...
کسی که با یک نگاه کردن به چشمت
تا ته بغضت را بفهمد.
~ چارلی چاپلين
من پُرم ؛
از حرف هایی که نباید می زدم
اشتباهاتی که نباید می کردم
راز هایی که نباید می گفتم و
اشک هایی که نباید می ریختم !
من پرم ؛
از پرنده های مهاجری که قفس گیر شدند ،
پروانه هایی که در پیله ماندند
و کشتی های بی بادبانی که به گِل نشستند ...
در من کسی به قصدِ کشت ؛ مرا انکار می کند !
~ نرگس صرافیان طوفان
گفت: هیچکس از دوریِ کسی نمرده! مرده؟
گفتم: اونایی که مردن، زبانِ گفتن ندارن.
#سیدمحمد_مرکبیان
میلیاردها آدم توی این دنیا هست که همهشون میتونن بیتو زندگی کنن. چرا من نمیتونم؟
من نمیتونم بیتو زندگی کنم!
کاری که از یه بچهء پنجساله هم برمیاد!
#رومن_گاری
- خداحافظ گاری کوپر -
هزار کاکُلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من
عشق را
ای کاش زبان سخن بود...
#احمد_شاملو
و رسالت من این خواهد بود
تا دو استکان چای داغ را
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی
آنها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیم...
#حسین_پناهی
. حوالي ساعت
❤️❤️:❤️❤️
شـــد و باز قلب مڹ...
شعرے براے ناز نڪَاهت
ســـروده است
ایڹ صفر عاشقي همہ از
عشق روے توست
ناز نــڪَاه تو دڸ مـــڹ را
ربــــوده
به هیچ یک از ...
فصل هایِ سال شبیه نبود!
تنها، بلد بود...
هم چون پاییز عریانم کند از احساس،
هم چون بهار شکوفه وعده بیافریند در دل ،
هم چون زمستان سردم کند از بی مهری،
هم چون تابستان آتشم بزند از فراق ،
او خود فصلی بود،
فصل ِتمام شدن ِ من...
#امیر
🌹🌹🌹🌹🌹
تقدیم به مردهای تنها...
خودم ...
وهمه کسانی که تنهایی خود را بادنیای رنگارنگ عوض نکردن...
عاقبت از نفس افتاده ترین مرد شدی
وارث واقعی قافیه ی درد شدی
به بهاران نرسیدی همه ی عمر ولی
پیش از انی که به پاییز رسی زرد شدی
پیش خورشید دروغین گروهی گمراه
تا که اثبات صداقت بکنی گرد شدی
مثل فرمانده که پشت سرخود خالی دید
چاره ای نیست وتسلیم عقبگرد شدی
اتشی بودی ودر کوره ی یاران ،یک عمر
زیر خاکستر نامردیشان سرد شدی
مهر دیوانگی اخر به دلت خورده وچون
مهره ای سوخته از بازیشان طرد شدی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بجای همه کسانی که از زن
رنگ لبهایش را می شناسند نه رنگ احساسش،
موهایش را می پسندند نه حرفهایش،
چشمهایش را ستایش میکنن نه نگاهش،
زنگ صدایش را می خواهند نه قدرت کلامش،
زیبایی اندامش را می ستایند نه بلوغ افکارش،
عجیجم وعجقم صدایش می زنند نه بانو وخاتون
و
بجای همه ی اینها که عروسک بازند
من شرمسارم...
شرمسارم ازاینکه عکسهای برهنه بیشتر از جمله های زیبا لایک میخورند.
زخم هایی که بر قلب داریم....
اگر چه جایشان هرگز خوب نخواهد شد
ولی به یادمان خواهد آورد
که ما هم
کسانی را دوست داشته ایم...
حقیقتِ تلخ آنجاست
که قلب همواره خواهد تپید
زخم بارها باز خواهد شد
و "دوست_داشتن"
چون عفونتی خوش خیم
تمام وجودمان را خواهد گرفت
شاید برای همین است که آدم های زخم خورده
همیشه لبخندی ملایم و سرد
روی لب دارند....