eitaa logo
سعیده کرمانی
555 دنبال‌کننده
114 عکس
58 ویدیو
7 فایل
آرشیو اشعار و نوشته های من دل من راهی امام رضا ست کفتر چاهی امام رضا ست 🕊 @kaftarchahiemamreza 🕊 درصورت باز نشدن صوت‌ها کانال دیگری با همین آدرس در پیام‌رسان تلگرام دایر است مسیر ارتباط با من 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 @saeedekermani
مشاهده در ایتا
دانلود
شامگاهت نیز مانند پگاهت روشن است محبس تاریک با نور نگاهت روشن است کی حریفت می‌شود این کینه‌ی سرد و نمور شعله‌ای در سینه‌ات داری از آهت روشن است گرچه چشم تنگ زندان بر قیام‌ت کم گذاشت لااقل قلبت به نور سجده‌گاهت روشن است کنج زندان هم اگر باشی حکومت می‌کنی ابن یقطین نسبتش با بارگاهت روشن است قلب زندان‌بان به تو غرق محبت می‌شود عالمی با رویت رخسار ماهت روشن است از زن رقاصه هم قدیسه می‌سازی دگر غم ندارد رهرو ات وقتی که راهت روشن است دستگیری می‌کنی هرچند دستت بسته است جلوه ات بر شیعیان بی پناهت روشن است در خیالش دشمنت بر قدرتت غُل بسته است؟ نه ! که زنجیری به پای تو توسل بسته است ای که داوودی و فرمایش برآهن می‌کنی حضرت موسی که دل را طور ایمن می‌کنی خواست خاموشت کند دشمن نمی‌دانست تو با لب خاموش هم تکلیف روشن می‌کنی کاروانی را به دست ساربان پس می‌زنی با کلامی رخنه در فرمان دشمن می‌کنی ربنایت کافران را هم مسلمان می‌کند با دعایت یاغیان را پاک دامن می‌کنی باب حاجاتی و روزی را به عالم می‌دهی صبح وقتی که شروعِ ذکر گفتن می‌کنی زهر خرما را نکردی از لبت کوتاه پس شک ندارم‌ بخششت را شامل من می‌کنی شک ندارم اشک‌هایم را گواهی می‌دهی کاهِ ایمان مرا یک‌باره خرمن می‌کنی عادلی هستی که عالم از نگاهت داد خواست صد کفن از پیکر پاک تو استمداد خواست هیچ کس را دست خالی رد نکردی از درت پس کدام این کفن ها می‌رسد بر پیکرت تو کفن داری خدارا صدهزاران بار شکر یاوران زنده داری لااقل دور و برت ای بنازم معرفت را دخترانش را سپرد بر تو طوری گریه کن باشند گویا دخترت ... دختری را می‌شناسم داغ بابا را که دید گفت بابا جان کجا مانده تن جنگاورت گفت بابا پای من زخم است اما غم نخور روی نی‌ تا می‌روی می آیم از پشت سرت گفت بابا روسری دارم ندیدی گوش من مثل انگشت تو شد در غارت انگشترت گفت اگر مهمان من باشی بگیرم از کدام ؟ بوسه از لب‌های خشکت یا که از چشم ترت دارد آدابی اگر دل‌جویی از اشک یتیم دختری را می‌شناسم در خرابه بگذریم 🕊@kaftarchahiemamreza🕊️
انتشار آثار هنری ویژه محرم 🔹استفاده از اثر بدون دخل و تصرف، برای عموم مجاز می‌باشد. 🔻 مشاهده سایر آثار و بارگیری فایل باکیفیت در کانال: خیمه بانوان هنرمند هیأتی @Kheymeh_Art 🌐 وب‌گاه | ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
مگه دریا می‌اُفته تو خشکی مگه صحرا حریف این دریاس مگه عباس هم زمین می‌خوره باورش سخته واسه من عباس ای به قربون چشمای زخمیت کو دو تا دست تو علمدارم اگه تنهام بذاری تو این دشت من به کی خیمه ها رو بسپارم پاشو بازم کفیل زینب باش پاشو اهل حرم رو آروم کن پاشو تکلیف دشمنامونو با یه اخم نگات معلوم کن سخته واسه رقیه دوری تو چه جوابی بدم اگه پرسید نگران حرم باشم یا تو منو تنها نذار تو این تردید پهلوون پاشو که غمت دیگه کمر آسمونو تا کرده سورو سات یه غارتو دشمن تو حرم بعد تو به پا کرده رحم کن به من و غریبی من بین بی رحما قد کمون شدم کی بشه تکیه گاه خواهرمون وقتی من غرق خاک و خون شدم وقتی دشمن نشست رو سینه ام گریه ‌ی خواهروچه کار کنم وقتی خنجر حیا نکرد از من ناله ی مادرو چه کار کنم بعد تو دشمنم جسور می‌شه خیمه هامونو شعله ور می‌کنه سنگ و چوب و عصا رو که بزنه نعل اسبا رو تازه تر می‌کنه 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
هدایت شده از سعیده کرمانی
شامگاهت نیز مانند پگاهت روشن است محبس تاریک با نور نگاهت روشن است کی حریفت می‌شود این کینه‌ی سرد و نمور شعله‌ای در سینه‌ات داری از آهت روشن است گرچه چشم تنگ زندان بر قیام‌ت کم گذاشت لااقل قلبت به نور سجده‌گاهت روشن است کنج زندان هم اگر باشی حکومت می‌کنی ابن یقطین نسبتش با بارگاهت روشن است قلب زندان‌بان به تو غرق محبت می‌شود عالمی با رویت رخسار ماهت روشن است از زن رقاصه هم قدیسه می‌سازی دگر غم ندارد رهرو ات وقتی که راهت روشن است دستگیری می‌کنی هرچند دستت بسته است جلوه ات بر شیعیان بی پناهت روشن است در خیالش دشمنت بر قدرتت غُل بسته است؟ نه ! که زنجیری به پای تو توسل بسته است ای که داوودی و فرمایش برآهن می‌کنی حضرت موسی که دل را طور ایمن می‌کنی خواست خاموشت کند دشمن نمی‌دانست تو با لب خاموش هم تکلیف روشن می‌کنی کاروانی را به دست ساربان پس می‌زنی با کلامی رخنه در فرمان دشمن می‌کنی ربنایت کافران را هم مسلمان می‌کند با دعایت یاغیان را پاک دامن می‌کنی باب حاجاتی و روزی را به عالم می‌دهی صبح وقتی که شروعِ ذکر گفتن می‌کنی زهر خرما را نکردی از لبت کوتاه پس شک ندارم‌ بخششت را شامل من می‌کنی شک ندارم اشک‌هایم را گواهی می‌دهی کاهِ ایمان مرا یک‌باره خرمن می‌کنی عادلی هستی که عالم از نگاهت داد خواست صد کفن از پیکر پاک تو استمداد خواست هیچ کس را دست خالی رد نکردی از درت پس کدام این کفن ها می‌رسد بر پیکرت تو کفن داری خدارا صدهزاران بار شکر یاوران زنده داری لااقل دور و برت ای بنازم معرفت را دخترانش را سپرد بر تو طوری گریه کن باشند گویا دخترت ... دختری را می‌شناسم داغ بابا را که دید گفت بابا جان کجا مانده تن جنگاورت گفت بابا پای من زخم است اما غم نخور روی نی‌ تا می‌روی می آیم از پشت سرت گفت بابا روسری دارم ندیدی گوش من مثل انگشت تو شد در غارت انگشترت گفت اگر مهمان من باشی بگیرم از کدام ؟ بوسه از لب‌های خشکت یا که از چشم ترت دارد آدابی اگر دل‌جویی از اشک یتیم دختری را می‌شناسم در خرابه بگذریم 🕊@kaftarchahiemamreza🕊️