4_5883973971384210856.mp3
11.43M
بسم رب الحسین (ع)
#زمینه
#شب_سوم
#شهادت_حضرت_رقیه(س)
#پنجم_صفر
#سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیان_فر
بند۱:
خوابن همه اما من بیدارم
بازم ستاره ها رو میشمارم
با اینکه رو نیزه از من دوری
از همین راه دور دوست دارم
درده که تو دوری ولی
نا محرما نزدیکَمَن
محکم بستم روسریمو
بیزارم از دیده شدن
دوری ولی با تو صحبت دارم
حیف که نمیتونم لکنت دارم
گم شده بودم و عمه دق کرد
خیلی واسه همه زحمت دارم
بند۲:
دلتنگِ صداتم بابا جونم
حرفی بزن باهام مهربونم
قرآن میخونی از روی نیزه
خیلی خیلی بابایی ممنونم
از نیزهت دورم میکنن
با گریه اصرار میکنم
پای نیزه زار میزنم
دنیا رو بیدار میکنم
سخته ولی بابا حالم خوبه
غصه نخوریا حالم خوبه
اگه تو بغلت باشم حتی
با این کبودیا حالم خوبه
بند۳:
خوش برگشتی پیشم ای محبوبم
حالا که اینجایی خوبِ خوبم
با اشکام زخماتو وقتی شستم
خاکسترِ موهاتو میروبم
ای سر زخمی تو هنوز
بابای زیبای منی
این ویرونه قصرِ منه
وقتی روی پای منی
درد نداره دیگه زخم ابروم
درد نداره دیگه دست و بازوم
پیش تو بابایی من خوشبختم
غم ندارم اگه باشی پهلوم
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
بعد از پنجاه روز خانه نشینی قرار بود آخر هفتهی خاطره انگیزی برای بچهها داشته باشیم .
طبق معمول قول چیز خاصی ندادیم که ببینیم چه پیش میآید .
از اداره که آمد چند تا برنامه برای فردا پیشنهاد دادم خوب که گوش داد گفت : اجازه میدی برم تهران ؟
فکر کردم طبق معمول ماموریت دارد. گفتم حالا تا شنبه فرصت هست بگو فردا رو چه کنیم ؟
گفت : میخوام اگه ناراحت نمیشی برم نماز جمعه .
پنجاه روز سختی که بعد از تولد محمدحسن پشت سر گذاشته بودیم جلوی چشمهایم رژه رفت بعد ذوق بچهها برای جمعه ، جوابم قاطع بود ، نه!
بلند شدم که رضایت گرفتن ادامه دار نباشد آمد پیام که : خیلی فردا مهمه مثل راهپیمایی اربعین باید باشیم بذار برم .
گفتم: میام همه بریم یا همه یا هیشکی .
چشمهای سرماخوردهی محمدحسن برگ گلم با اولین نسیم پاییزی جلوی چشمم آمد . مدرسهی صبح شنبهی بقیهی بچهها، رفتن ممکن نبود .
گفتم: برو ولی راضی نیستم.
گفت بدون رضایتت نه .
استخارهی پنهانیام که عالی آمد ساکش را بستم و از قرآن ردش کردم .
من مانده بودم و بچهها و قول جمعهی خاطره انگیز.
صبح زودتر از همه حسین بیدار شده بود و نشسته بود به تماشای مصلی از قاب تلویزیون .
کم کم دخترها اضافه شدند شرایط را به زبان خودشان برای دخترها شرح داد بعد که نگران شدند آرامشان کرد نفهمیدم این بچه کی اینقدر بزرگ شده .
کسی حرفی از جمعهی خاطره انگیز نزد همگی چشم شدهبودند به دهان رهبر ...
تمام که شد نفس راحتی کشیدند و چند تا رجز آبدار حوالهی اسرائیل کردند.
محمدحسن که بین بغل خواهرها و برادرش دست به دست میشد بعد از مدتها بوی غذای مامانپز در خانه پیچید و وقتی تهچین را مثل مقلوبه برگرداندم و قصهی زنان فلسطین و مقلوبه را گفتم رقیهزهرا با هیجان گفت : میدونستم جمعهی خاطره انگیزی میشه .
خودم را از تک و تا نینداختم که نفهمند من هیچ برنامهای نداشتم و همهچیز اتفاقی خوب بود هنوز در گیر و دار این افکار بودم که حسنیه گفت مامان همیشه خلاقه میدونه چکار کنه خوش بگذره .
کاش میشد برایشان بهتر توضیح بدهم که زندگی در مدار ولایت اینطوری است .
نمیدانی چرا ولی همهچیز شیرین و جفت و جور و به قاعده میشود .
الحمدلله
#سعیده_کرمانی
#جمعه_نصر
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
هدایت شده از فریضه
"کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا"
بنویس قلم حقیقت انسان را
از قول امیرمومنان فرمان را
فرمود که باش دشمن اهل ستم
فرمود که یاری بده مظلومان را
🏷 شاعر: #سعیده_کرمانی
📌#فریضه
نشست شاعران انقلاب مشهد
@farizeh_ir
#غزل
#مناجات
#امام_زمانعج
#فاطمیه
#اول_جلسه_ای
#گریز_روضه
#سعیده_کرمانی
تو را تنها رها کردیم ما در کوچه ی غربت
تو را از ما چه سهمی هست غیر از غصه و زحمت
دعای تو همیشه تا اجابت میبرد مارا
دعای ما برایت میشود قربانی غفلت
تمام چارهی بیچارگیهامان تویی اما
میان این همه رنج و بلا کو اندکی دقت؟
اگر اندازهی لیوان آبی تشنه ات بودیم
تو حالا پیش ما بودی نه پشت پرده ی غیبت
تو از اعمال ما آگاهی و قصدت نجات ماست
عبادت های خود را میکنی با ما اگر قسمت
شبیه مادرت دلسوزی و در میزنی هرشب
که ما را لحظهای در آوری از خانهی ظلمت
شبیه مادری که گرچه سیلی خورد اما ماند
که عشق است و بلاهایش به هر ترتیب و هر قیمت
بهای عشق را با جان و با فرزند خود پرداخت
چه پشت در چه در کوچه چه در مسجد به هر بابت
فقط مسمار از قلبش خبر دارد که در این راه
به خونش مُهر کرد و ماند پای کار این بیعت
https://eitaa.com/joinchat/3866624047C336d16dc8c
#غزل
#فاطمیه
#سعیده_کرمانی
این سوگنامه سخت تر است از بیان شدن
زهرا کجا و سوختن و نیمه جان شدن
گیرم که من فرو دهم این بغض خفته را
این اشک چیست عاقبتش جز روان شدن
با من بگو که سنگ صبور دلت شوم
حالا که رسم شهر شده سرگران شدن
هر طعنه ای زدند به ما مردمان شهر
ما را کجا و لقلقهی هر زبان شدن
بارانی است صورت تو زیر آفتاب
از من چه ساختهست به جز سایبان شدن
تیر از تنم بگو بکشند و نگو که من
بر قد و قامت تو ببینم کمان شدن
آمین نگفتم آرزوی رفتن تو را
سخت است با نبودن تو امتحان شدن
این خانه را تمیز نکن قبل رفتنت
راضی ترم پس از تو به بی آشیان شدن
تو سهم آسمانی و در سر نوشت خاک
حاشا مزار بودن و حاشا عیان شدن
https://eitaa.com/joinchat/3866624047C336d16dc8c
هدایت شده از سعیده کرمانی
🍃به نام نور🍃
💚نذر مادر عالم ۴💚
هنوز کودکان تو برای جای خالیات
در انزوای جای جای خانه گریه میکنند
یکایک حروف در کتابها هنوز هم
بدون هر اشاره و نشانه گریه میکنند
چه خوانده چشمهای تو که خیس مانده آستین
میان کوچه ها مگر چگونه خوردهای زمین
چگونه باز پا شدی ،چگونه بی صدا شدی
که مردها برای تو زنانه گریه میکنند
چه بود سر مخفی ِخسوف چند ماههات
چه بود راز گریه و سکوت گاه گاههات
چه بود راه کودکت ،چه شد سپاه کوچکت
که پا به ماه ها به این بهانه گریه میکنند
هزار کوه زخم را به دوش می کشیدی و
هزار زهر طعنه را به گوش می شنیدی و
تمام بردبار ها ،تمام کوهسار ها
به پات با تکان تکان ِشانه گریه میکنند
سیاه ماند چهرهاش پس از تو روزگار شهر
پر از مزار شد شبی پس از تو هر کنار شهر
پس از به شانه رفتنت پس از شبانه رفتنت
برات یا کریم ها شبانه گریه میکنند
#سعیده_کرمانی
#فاطمیه
#غزل
🕊 @kaftarchahiemamreza 🕊
recording-20241116-005019.mp3
2.92M
#پیش_زمینه
#فاطمیه
#سعید_حمیدیان_فر
#سعيده_کرمانی
بسم رب الحسین (ع)
كم من فئة قليلة
غَلَبت فئة كثيرة
یک تنه زهرا میمونه
حق مظلومو بگیره
اومد که بگه، حتی اگه، یاری نداره
حتی اگه از آسمونم آتیش بباره
زهرا(س) بمیره حیدرو تنها نمیذاره
از اونروز توی هر جبهه فقط
زهرا(س) شد، الگوی مقاومت
پای عشق جون میدیم، ماهم عاقبت
بند دوم
تو مکتب فاطمیه
سینه زن تو راه عشقه
توی جنگ حق و باطل
لشکر سپاه عشقه
مادر که دعا کنه میشه حاجت روا شد
میشه هنوزم شهید راه کربلا شد
مثل فاطمه که توی راه حق فدا شد
از اونروز توی هر جبهه فقط
زهرا(س) شد، الگوی مقاومت
پای عشق جون میدیم، ماهم عاقبت
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
#سعيده_کرمانی
#غزل
#فاطمیه
شرح غمت نمیشود این بیتهای لال
باید نوشت از غم تو سالیان سال
آن روز کاش پشت در خانه مثل قبل
سائل رسیده بود به دنبال عرض حال
هیزم و شعلههای حسد هم قسم شدند
تا روسیاهی اش بشود قسمت ذغال
این خانواده منتظر یک مسافرند
با استعاره روضه بخوانم در این مجال
با استعاره روضه بخوانم که بهتر است
با دست باد میشکند زودتر نهال
آیینهی تمام نمای پیمبری
اما چرا شکستن آیینه شد حلال؟
از آسمان چشم تو غم چکه میکند
مرثیه خواندن است اذان گفتن بلال
دلتنگ اقتدا به قد و قامت پدر !
دلتنگ یک قنوت شدی با فراغ بال
بازوی تو دوباره دری وا نمیکند ؟
پر باز کردهای بروی ای شکسته بال؟
یعنی بدون بدرقهات میرود علی ؟
باور نمیکنم بشود ممکن این محال؟
مثل پری سبک شده ای از وبال تن
بگذار بگذرم دگر از شرح کالخیال
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
هدایت شده از سعیده کرمانی
4_5983328990281075437.mp3
8.01M
#زمینه
#حضرت_امالبنین
#وفات_حضرت_امالبنین
#حضرت_ام_البنین
#سعیده_کرمانی
آهنگساز آقای سعید حمیدیانفر
گفتی که خیر بچمو میشناسم
مادرمو درست میگه احساسم
نور چشامه پسرم پس میگم
نذر گلای فاطمهس عباسم
فاطمیه
روضهی مادرونه داشتی
برای اشکای زینب
شونهی خواهرونه داشتی
فاطمیه
با پارچهی سیاه
خونهی حیدرو میپوشوندی
از تو نگاه حیدرت
هرجوری بود درو میپوشوندی
بانی روضهها
امالبنین امالبنین امالبنین
گفتی که ای کاش مجالش باشه
پیش حسین باشه وُ بالش باشه
عمرمنه اما حالا که عمرشو
برا حسین داده حلالش باشه
بعد عباس
روضهی مادرونه داشتی
برای اشکای زینب
شونهی خواهرونه داشتی
بعد عباس
با روضه هات چقدر
قلب مدینه رو میسوزوندی
برا گریز روضه هات
روضه رو تا کوچه میکشوندی
بانی روضهها
امالبنین امالبنین امالبنین
گفتی گلم باشه که پرپر باشه
مردونگی اینه که بی سر باشه
درد من اینه که تو آغوش رباب
کاشکی میشد علیِ اصغر باشه
تو مدینه
روضهی مادرونه داشتی
برا رباب غم دیده
شونهی خواهرونه داشتی
تو مدینه
میخوندی با رباب
روضهی لالهی پرپرش رو
حنجرهی کوچیک و
تیر سه شعبه و پیکرش رو
بانی روضهها
امالبنین امالبنین امالبنین
https://eitaa.com/joinchat/3866624047C336d16dc8c
هدایت شده از سعیده کرمانی
#ترکیب_بند
#امام_کاظم.ع
#موسی_ابن_جعفر.ع
#روضه
#مدح
#زمزمه
#سعیده_کرمانی
شامگاهت نیز مانند پگاهت روشن است
محبس تاریک با نور نگاهت روشن است
کی حریفت میشود این کینهی سرد و نمور
شعلهای در سینهات داری از آهت روشن است
گرچه چشم تنگ زندان بر قیامت کم گذاشت
لااقل قلبت به نور سجدهگاهت روشن است
کنج زندان هم اگر باشی حکومت میکنی
ابن یقطین نسبتش با بارگاهت روشن است
قلب زندانبان به تو غرق محبت میشود
عالمی با رویت رخسار ماهت روشن است
از زن رقاصه هم قدیسه میسازی دگر
غم ندارد رهرو ات وقتی که راهت روشن است
دستگیری میکنی هرچند دستت بسته است
جلوه ات بر شیعیان بی پناهت روشن است
در خیالش دشمنت بر قدرتت غُل بسته است؟
نه ! که زنجیری به پای تو توسل بسته است
ای که داوودی و فرمایش برآهن میکنی
حضرت موسی که دل را طور ایمن میکنی
خواست خاموشت کند دشمن نمیدانست تو
با لب خاموش هم تکلیف روشن میکنی
کاروانی را به دست ساربان پس میزنی
با کلامی رخنه در فرمان دشمن میکنی
ربنایت کافران را هم مسلمان میکند
با دعایت یاغیان را پاک دامن میکنی
باب حاجاتی و روزی را به عالم میدهی
صبح وقتی که شروعِ ذکر گفتن میکنی
زهر خرما را نکردی از لبت کوتاه پس
شک ندارم بخششت را شامل من میکنی
شک ندارم اشکهایم را گواهی میدهی
کاهِ ایمان مرا یکباره خرمن میکنی
عادلی هستی که عالم از نگاهت داد خواست
صد کفن از پیکر پاک تو استمداد خواست
هیچ کس را دست خالی رد نکردی از درت
پس کدام این کفن ها میرسد بر پیکرت
تو کفن داری خدارا صدهزاران بار شکر
یاوران زنده داری لااقل دور و برت
ای بنازم معرفت را دخترانش را سپرد
بر تو طوری گریه کن باشند گویا دخترت ...
دختری را میشناسم داغ بابا را که دید
گفت بابا جان کجا مانده تن جنگاورت
گفت بابا پای من زخم است اما غم نخور
روی نی تا میروی می آیم از پشت سرت
گفت بابا روسری دارم ندیدی گوش من
مثل انگشت تو شد در غارت انگشترت
گفت اگر مهمان من باشی بگیرم از کدام ؟
بوسه از لبهای خشکت یا که از چشم ترت
دارد آدابی اگر دلجویی از اشک یتیم
دختری را میشناسم در خرابه بگذریم
🕊@kaftarchahiemamreza🕊️
هدایت شده از سعیده کرمانی
#شب_هفتم
#حضرت_علی_اصغر.ع
#غزل
#کاشمیآمدیبهاینخانه
#سعيده_کرمانی
نذر حضرت رباب سلام الله
کاش می آمدی به این خانه
تا دوباره به تو سلام کنم
پیش پاهای تو بلند شوم
و به تو عرض احترام کنم
خانه را دوست داشتی با من
یاد روزی که با نخ و سوزن
مینشستم به صد امید و خیال
کار قنداقه را تمام کنم
به فدای تو خانواده ی من
نذر راهت امام زاده ی من
من چه دارم مگر به جز این ها
که به قربان تو امام کنم
قامتم زیر غصه ات خم شد
داغ تو در دلم مگر کم شد
زیر دستان تازیانه ببخش
که نشد پای نی قیام کنم
ای دل زار من هواخواهت
آفتابی که شد سر ماهت
قول دادم که تا نفس دارم
سایه را بر خودم حرام کنم
🕊️@kaftarchahiemamreza🕊️