4_5884066403375384625.mp3
3.19M
#شب_هفتم
#زمینه
#حضرت_علی_اصغر.ع
#سعيده_کرمانی
#مردایجنگیامکهمیرنعلی
آهنگساز آقای سعید حمیدیان فر
بند اول
مردای جنگی ام که میرن علی
رو دست که میان تنشون بی جونه
تویی که روی دست بابا میری
چجوری برگردی خدا میدونه
خدا به دلم رحم کنه
یه دنیا دلشوره دارم
تاوقتی برگردی گلم
خدا کنه طاقت بیارم
سپردمت به دست بابات
داری میری خدا به همرات
بند دوم
چاره نداشت بابای تو غیر این
که پشت خیمه این پا اون پا کنه
کی دلش آخه راضی شد اینجوری
پنجره ی حنجره تو وا کنه
نفس نداری ولی
تن تو داغه هنوز
باچشمای نیمه باز
مادر بهم چشم ندوز
باور نمیکنم که میری
میون خاک آروم بگیری
بند سوم
دلت نیومد بخوابی زیر خاک
وقتی کسی مادرتو میزنه
رو نیزه هم اگه باشی میبینی
مادر لالایی رو لبای منه
خدا به دلم صبر بده
سوخته تو آفتاب سرت
از اینکه خشکه لبات
خونه دل مادرت
آروم گرفتی پهلوونم
آروم بخواب آروم جونم
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
4_6003704491226957955.mp3
1.87M
#شب_هفتم
#شور
#سعیده_کرمانی
#ایمهربونترازپدرومادرم
آهنگساز آقای سعید حمیدیان فر
بند اول
اى مهربونتر از پدر و مادرم
دست محبتت رو بکش رو سرم
هر قطره اشک گریه کنات گوهره
جا داره جون بدم یه قطره شو بخرم
ای قتیل العبرات
تشنه ای لب فرات
جوونی سینه زنا
فدای خشکی لبات ۲
یا قتیل العبرات (3) ارباب
بند دوم
سر شد جوونیِ من آقا تو غمت
پر کرده سال مو بخدا ماتمت
من خاک پای گریه کنای تو ام
جونم فدای گردو غبارای پرچمت
بدیهامو نگا نکن
دستمو رها نکن
اگه که جون فدا میخوای
غیر منو صدا نکن ۲
یا قتیل العبرات (3) ارباب
بند سوم
غرق به خونی پیش چش مادرت
نعلای تازه چی میخوان از پیکرت
بعد از اسیری همه اهل حرم
دلواپسم رو نیزه بره راس اصغرت
بخاطر دل رباب
رو نیزه ها کمی بخواب
برات بمیرم که نشد
سهم لبت یه قطره آب۲
یا قتیل العبرات (3) ارباب
🕊️@kaftarchahiemamreza🕊️
#محاوره
#شب_هفتم
#یهچیزاییزنونهاس
#سعیده_کرمانی
یه چیزایی زنونه اس
که کاش هیچ کی نمیشنفت
یه حرفا هس تو روضه
که اصلا نمیشه گفت
میگن شیش ماهه اما
یه عمره واسه مادر
مگه فکر و خیال
عزیزش میره از سر
اگه باز خاطراتش
بشه جاری تو خونه
برای درد دل هاش
با مردش هم زبونه
حالا فک کن که بچه اش
رونیزه اس پیش چشمش
لب خشکو میبینه
چقدر تر میشه چشمش
حالا فک کن با گریه
پای نیزه که میره
با ضرب تازیونه
باید آروم بگیره
تصور کن که از دور
به نی دوخته نگاشو
با مردش که رو نیزه اس
میگه درد دلاشو
میگه میبینی نیزه
گلوی بچمو دوخت
بمیرم چی شدی تو
کجا موی سرت سوخت
رو نیزه هر دوتاتون
هوامو دارین اما
نذاشتن که جلوتر
بیام این نیزه دارا
بااین وضعی که دارین
نخواستم کم بذارم
میخواستم زخماتونو
خودم مرهم بذارم
میخواستم رد خونو
بشورم از گلوتون
بدون زخم صورت
بشینم روبروتون
میخواستم بچه مونو
بگیری باز روی دست
میخواستم پیرهنت رو
بدوزم هرجوری هست
حلالم کن عزیزم
اسیر بنده دستم
ببخشید برنیومد
کاری از دست بستهم
🕊️@kaftarchahiemamreza🕊️
#غزل
#سعیده_کرمانی
#میخواستمکهخیمهبهسامانشودنشد
#مرثیه
#شب_هفتم
#حضرت_علی_اصغر.ع
میخواستم که خیمه به سامان شود نشد
غم لحظه ای اگر شده پنهان شود نشد
گفتم در این دقایق آخر اگر شده
روی پر اضطراب توخندان شود نشد
روی لب علی که خودش چشمهی بقاست
یک جرعه آب هم شده مهمان شود نشد
با دیدنش به رحم بیاید دلی مگر
از سنگها جدا دل انسان شود نشد
هرکس که در میان جماعت مردد است
شوقش به بازگشت دو چندان شود نشد
جز تیر حرمله که سر از پا نمیشناخت
یک تن دگر بگو که پریشان شود ...نشد
شرمنده ام رباب که آغوش زخمیام
میخواستم براش نگهبان شود نشد
تا پشت خیمهها برسم خواستم کمی
دستم عمود این سر بی جان شود نشد
از اشک خود مضایقه کردی که ذره ای
دفن علی برای من آسان شود؟
نشد
🕊️@kaftarchahiemamreza🕊️
سعیده کرمانی
تمامی زمزمههای زیر با این ملودی جناب یاسین زندی 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
#زمزمه
#شب_هفتم
#سعیده_کرمانی
#توساقهییاسجوونی
بند اول
تو ساقهی یاس جوونی
رودست بابا غرق خونی
دیگه کنارم نمیمونی ؟
مادر
چه طوری رفتنتو باور کنم
مادر
لب خشکتو با گریه تر کنم
ای وای ای وای
مادر
استخون تو گلوت دیده می شه
مادر
گهواره ات به زودی دزدیده میشه
ای وای ای وای
بند دوم
گرفتنت چه جوری از شیر
بابات شد از غصهی تو پیر
قبرتو میکنه با شمشیر
مادر
خونو از رو صورتت پاک می کنم
مادر
قلبمو کنار تو خاک می کنم
ای وای ای وای
لالا
لالا لا لا ای گل نخورده آب
لالا
تو مزارت دیگه آسوده بخواب
ای وای ای وای
بند سوم
آتیش زدن قلب حرم رو
کشتن امید آخرم رو
بیرون کشیدن پسرم رو
ای وای
سرتو دارن به غارت میبرن
ای وای
مادرت رو به اسارت میبرن
ای وای ای وای
ای وای
روبه روی سرت از هوش میرم
ای وای
سرت از نیزه بیافته میمیرم
ای وای ای وای
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
#مرثیه
#شب_هفتم
#مثنوی
#سعیده_کرمانی
از تشنگی هرگز نبودی زار و بی تاب
رفتی به میدان نه به قصد خواهش آب
رفتی چراغ کوچکی باشی در این راه
رفتی که دستی را بگیری از دل چاه
رفتی که آزادی ببخشی محبسی را
از جهل شاید بازگردانی کسی را
حیدر شدی بر منبری از دست بابا
با چشمهایت خطبه خواندی ، آه، اما
غیر از سپیدی گلویت را ندیدند
آن خطبههای روشنت را سر بریدند
از هم جدا شد جملهها پای گلویت
خون دجله میشد در بلندای گلویت
کینه دل تیر سه پر را سخت می کرد
خوابیدنت کار پدر را سخت میکرد
یک دست او گهواره جنبان سرت بود
دست دکر گهواره بهر پیکرت بود
در چشمهایش تیره میشد روز روشن
نه جان ماندن داشت و نه روی رفتن
شمشیر کارش قبر کندن شد ولی حیف
مادر کنارت گفت با آه ، از علی حیف
لطفی ندارد بی تو دیگر منزل من
چشمان خود را باز کن نور دل من
با تو سخن بسیار دارم تا بگویم
قنداقهی خونیت را باید بشویم
خشک است مادر جان چرا دور دهانت
از حنجرت بیرون چرا زد استخوانت
برگرد و باری از غمم بردار مادر
تلقین و تدفین من است انگار مادر
زود است حالاها برایت سوگواری
در خاک خوابیدی چرا ؟ گهواره داری
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
سعیده کرمانی
تمامی واحدهای زیر با این آهنگ از آقایان امیر اسدی و سعید حمیدیان فر میباشد . 🕊@kaftarchahiemamre
#ایمرحبابرغیرتتبابا
#شب_هفتم
#واحد_سنگین
#سعیده_کرمانی
ای مرحبا بر غیرتت بابا
شش ماهه سرباز رشید من
خوب ایستادی در رکابم ای
کوچکترین سرو شهید من
بر دست پدر بیا کمی خطبه بخوان
با گریه به هم بریز دشمنها را
شمشیر تو ذوالفقار چشمان تو است
مانند عمو کمک بده بابا را
یا علی نام تو در صف نام شهداست
یاعلی غدیر تو کرب و بلاست
یاعلی یاعلی یاعلی
بند دوم
جام شهادت را به کف داری
چشمت چراغانی این بزم است
وقتی علیِ معرکه باشی
قنداقهات هم جامهی رزم است
با خون خودت به آسمان رنگ بپاش
مظلومیت حسین را امضا کن
آه ای سند حقیقت راه حسین
مفهوم قیام را بیا معنا کن
رفتی و در بغل فاطمه سیراب شدی
روی دست پدر خواب شدی
یاعلی یاعلی یاعلی
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
4_5940371560610139637.mp3
3.36M
#زمینه
#شب_هفتم
#دادازاینچرخبیمروت
#سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیانفر
بند اول
داد از این چرخ بی مروت
بیداد از این دور زمون
خون تو سر میره غروبا
از توی پلک آسمون
صورت تو رو سوزونده
بی مهری آفتاب
لب خشکت و ندیده
کوتاهی مد آب
تاآخر عمرم، عمرم ! سیاه میپوشم
جات خالیه پسرم توی آغوشم
بند دوم
قنداقهی زخمیتو قربون
به من تو رو میدن نشون
چشمات بامن حرف میزنه آی
که میگی لالایی بخون
جای خالی تو وقتی
رو دستای مادره
لالایی میخونم اما
خوابت نمیبره
ای پاره قلبم ! قلبم ، برات بی تابه
روی نیزه سرکوچیک تو می تابه
بند سوم
تاب نخور اون گهواره نیست که
میشم واست دل نگرون
از اون بالا ننداز خودت رو
روی همون نیزه بمون
زیر دست و پا نیفتی
این کوچه ها تنگه
صورت تو هم مثه من
تو بارون سنگه
به لب رسید جونم، جونم! دلم پر درده
چجوری نیزه گلوی تو رو واکرده
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
سعیده کرمانی
واحد حضرت مسلم علیه السلام #واحد #شب_اول #عرفه #محرم #سعیده_کرمانی #سعید_حمیدیان_فر لبتشنه
#واحد
#شب_هفتم (ملودی مشابه شب اول)
#سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیان_فر
بند اول
تا قلب حرم رسیده اضطراب
یک جرعه نمانده بین خیمه آب
وای از حال و روز کودک رباب
روی دست
بابا رفتی
بالا مثل قرآن
مادر بر دل
نجوا دارد
جانم را برگردان
رفتی مادر، در دل غوغا دارد
پشت سرت ، ذکر و دعا دارد
علی جانم
خدا به همراهت
بند دوم
دستان حسین ع گهواره شده
با تیری حلق علی پاره شده
چاره ی عالمین بی چاره شده
بین میدان
با سه شعبه
قرآنش پر پر شد
روی دستش
اسماعیلش
شهید بیسر شد
پیش مادر ، شرمنده شد بابا
دیگر رفته ، در آغوش زهرا
علی جانم
خدا به همراهت
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
هدایت شده از سعیده کرمانی
#غزل
#سعیده_کرمانی
#میخواستمکهخیمهبهسامانشودنشد
#مرثیه
#شب_هفتم
#حضرت_علی_اصغر.ع
میخواستم که خیمه به سامان شود نشد
غم لحظه ای اگر شده پنهان شود نشد
گفتم در این دقایق آخر اگر شده
روی پر اضطراب توخندان شود نشد
روی لب علی که خودش چشمهی بقاست
یک جرعه آب هم شده مهمان شود نشد
با دیدنش به رحم بیاید دلی مگر
از سنگها جدا دل انسان شود نشد
هرکس که در میان جماعت مردد است
شوقش به بازگشت دو چندان شود نشد
جز تیر حرمله که سر از پا نمیشناخت
یک تن دگر بگو که پریشان شود ...نشد
شرمنده ام رباب که آغوش زخمیام
میخواستم براش نگهبان شود نشد
تا پشت خیمهها برسم خواستم کمی
دستم عمود این سر بی جان شود نشد
از اشک خود مضایقه کردی که ذره ای
دفن علی برای من آسان شود؟
نشد
🕊️@kaftarchahiemamreza🕊️
هدایت شده از سعیده کرمانی
#مرثیه
#شب_هفتم
#مثنوی
#سعیده_کرمانی
از تشنگی هرگز نبودی زار و بی تاب
رفتی به میدان نه به قصد خواهش آب
رفتی چراغ کوچکی باشی در این راه
رفتی که دستی را بگیری از دل چاه
رفتی که آزادی ببخشی محبسی را
از جهل شاید بازگردانی کسی را
حیدر شدی بر منبری از دست بابا
با چشمهایت خطبه خواندی ، آه، اما
غیر از سپیدی گلویت را ندیدند
آن خطبههای روشنت را سر بریدند
از هم جدا شد جملهها پای گلویت
خون دجله میشد در بلندای گلویت
کینه دل تیر سه پر را سخت می کرد
خوابیدنت کار پدر را سخت میکرد
یک دست او گهواره جنبان سرت بود
دست دکر گهواره بهر پیکرت بود
در چشمهایش تیره میشد روز روشن
نه جان ماندن داشت و نه روی رفتن
شمشیر کارش قبر کندن شد ولی حیف
مادر کنارت گفت با آه ، از علی حیف
لطفی ندارد بی تو دیگر منزل من
چشمان خود را باز کن نور دل من
با تو سخن بسیار دارم تا بگویم
قنداقهی خونیت را باید بشویم
خشک است مادر جان چرا دور دهانت
از حنجرت بیرون چرا زد استخوانت
برگرد و باری از غمم بردار مادر
تلقین و تدفین من است انگار مادر
زود است حالاها برایت سوگواری
در خاک خوابیدی چرا ؟ گهواره داری
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
#شب_هفتم
#حضرت_علی_اصغر.ع
#غزل
#کاشمیآمدیبهاینخانه
#سعيده_کرمانی
نذر حضرت رباب سلام الله
کاش می آمدی به این خانه
تا دوباره به تو سلام کنم
پیش پاهای تو بلند شوم
و به تو عرض احترام کنم
خانه را دوست داشتی با من
یاد روزی که با نخ و سوزن
مینشستم به صد امید و خیال
کار قنداقه را تمام کنم
به فدای تو خانواده ی من
نذر راهت امام زاده ی من
من چه دارم مگر به جز این ها
که به قربان تو امام کنم
قامتم زیر غصه ات خم شد
داغ تو در دلم مگر کم شد
زیر دستان تازیانه ببخش
که نشد پای نی قیام کنم
ای دل زار من هواخواهت
آفتابی که شد سر ماهت
قول دادم که تا نفس دارم
سایه را بر خودم حرام کنم
🕊️@kaftarchahiemamreza🕊️