526081_-210157.mp3
زمان:
حجم:
1.22M
#شب_پنجم
#زمینه
#سعیده_کرمانی
#راضیه_جبه_داری
#چهخبرهتومیدون
آهنگساز آقای محسن بیننده
چه خبره تو میدون
چرا چشات میباره
نمیبینم عمو رو
هوا پر از غباره
عمه بهم بگو ، چی میبینی ، بگو تو اون گودال چه خبره
عمه تو رو خدا ، بذا برم ،آخه عمو جونم توخطره
ای وای چه خبره
غوغای محشره
خودم رو میرسونم گودال ، باید بتونم
تا خون تو رگهامه پای ، عمو می مونم
بند دوم
سر و صدا زیاده
دور عموم شلوغه
یکی میگه تموم شد
عمه بگو دروغه
منم،باید برم ،پیش عمو، آخه جا موندن بده
مگه ،میشه منو،عمو تو آغوشش جا نده
جا موندن بده
بابام اومده
عمو جونم ،دیگه غیر از من پسر نداره
مگه مردم ،ببینم بابام سپر نداره
بند سوم
فدا سرت عمو جون
دستم اگه جدا شه
نمیکشم ازت دست
تا جونمم فدا شه
عمو تو بغلت ،اگه باشم ، ندارم از هیچ دردی گله
عمو تموم میشه ،دردای من، با آخرین تیر حرمله
وای از هلهله
از تیر حرمله
سرو جونم ، بلا گردون راه تو مولا
سپر بودن، اینه ارث بچه های زهرا
🕊️@kaftarchahiemamreza🕊️
#شب_پنجم
#عبدالله_ابن_حسن.ع
#غزل
#سعیده_کرمانی
#خداکندبرسمکاشبیاثرنشوم
خدا کند برسم کاش بی اثر نشوم
خدا کند که برای تو دردسر نشوم
پسر شدم همه عمرم برایت اما حال
چه سود اگر که برای تنت سپر نشوم
چگونه زنده بمانم بدون آغوشت
چگونه بی تو عمو جان یتیم تر نشوم
چگونه پیش پدر سربلند باشم من
شبیه اکبر و قاسم فدات اگر نشوم
سرم اگر برود روی نیزه چیزی نیست
که زنده با سرت ای کاش همسفر نشوم
🕊️@kaftarchahiemamreza🕊️
#محاوره
#شب_پنجم
#شنیدمیهزمانیتومدینه
#سعیده_کرمانی
شنیدم یه زمانی تو مدینه
آسمون از زمین دل خسته بوده
دست اوباش بوده باز اما
دست بابابزرگم بسته بوده
شنیدم میخ در با بی حیایی
به جوش آورده خون آفتابو
لگدهایی که خورده به شقایق
شکسته قلب شیشه ی گلابو
همون روزایی که توی مدینه
با آتیش و با هیزم راه و بستن
شنیدم قد من بوده بابام که
توی کوچه غرورش رو شکستن
برام سخته مثه بابام ببینم
دوباره بی حیا میشه زمونه
برام سخته که من هم عمه هامو
ببینم توی سیل تازیونه
نمیتونم عمومو بین گودال
ببینم اینجوری میمونه تنها
میشه قد خودم کمتر کنم از
هجوم ضرب دست نیزه دارا
میتونم زخمهاشو که ببندم
میتونم که براش مرهم بذارم
میتونم مانع سنگا بشم که
میتونم نیزه هارو دربیارم
سپر باقی نمونده واسم اما
سپر میتونه باشه پیکرم که
دو تا دستم درسته خالی مونده
بلاگردون میشه دست و سرم که
میخوام این لحظه ی آخر تن من
پیش خون خدا نقش زمین شه
خون بابام که جاری تورگامه
با خون تو رگ عموم عجین شه
خدا کنه که بغض نیزه دارا
بیشتر خالی شه روی بدن من
جای تن عمو خدا کنه که
دعوا بشه برای زدن من
خدا کنه منو هدف بگیره
هرچی تیر تو کمون کینه دارن
خدا کنه که اون خنجرو آخر
فقط روی گلوی من بذارن
بغل میگیرم و میخوام با اسمش
دوباره تر کنم بغض گلومو
یهکاری میکنن اسبا که چیزی
نتونه دور کنه از من عمومو
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
سعیده کرمانی
تمامی زمزمههای زیر با این ملودی جناب یاسین زندی 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
#زمزمه
#شب_پنجم
#سعیده_کرمانی
#نیزهچراشدتکیهگاهش
بند اول
نیزه چرا شد تکیه گاهش
خاکی شده صورت ماهش
یک نفره میشم سپاهش
باید ، برای تن عمو سپر بشم
باید ، تیرو از تن عمو من بکشم
ای وای ای وای
دردم ، اینه که نمونه واسش پیروهن
دردم ، اینه که اینا غریب کشش کنن
ای وای ، ای وای
بند دوم
ای نیزه بی رحمیو رو کن
یتیم نوازیو شرو کن
پیکر من رو زیر و رو کن
گودال، دو تا یوسف داره و هزار تا گرگ
گودال، پره از چکمهی سنگین و بزرگ
ای وای ای وای
سرخه، جای تیری که نشسته به تنم
سرخه، سر نیزه ای که رفت تو دهنم
ای وای ای وای
بند سوم
فرود میاد روی تن ما
شمشیرایی که میره بالا
عمه ببند چشاتو حالا
حالا ، تنمو نیزه میدوزه به عموم
حالا، میشه خونی خنجر از خون گلوم
ای وای ای وای
کم کم، واسه تشییع جنازه میرسن
کم کم ، مرکبا با نعل تازه میرسن
ای وای ای وای
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
#مرثیه
#شب_پنجم
#مثنوی
#سعیده_کرمانی
عمو جانم همیشه تو مرا امداد میکردی
یتیم مجتبی را تو همیشه شاد میکردی
تمام خاطرات من در آغوشت رقم خورده
پریشانم پریشانم که گیسویت به هم خورده
نخواه اینگونه تنها باشی و در خیمهها باشم
تو دست و پا زنی در مقتل و بی دست و پا باشم
یقینا میشود آخر وبال جان دلداده
سرو دستی که در راه تو از پیکر نیفتاده
اگرچه دست خالی آمدم اما دو دستم هست
اگر دست از تنم افتاد بعد از آن سرم هم هست
قد کوتاه چیزی نیست وقتی پرجگر باشم
هزاران زخم هم باشد برای تو سپر باشم
به قدر قامت خود آمدم تا داد بستانم
تمام تیرها را میخرم با قیمت جانم
برایم جان سپردن بین آغوشت عمو خوب است
مرا گر نیزه میدوزد به تو این مرگ محبوب است
چه باک از زخمها وقتی مرا از پا بیاندازد
که نعل اسب هم ما را به هم نزدیکتر سازد
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
سعیده کرمانی
تمامی واحدهای زیر با این آهنگ از آقایان امیر اسدی و سعید حمیدیان فر میباشد . 🕊@kaftarchahiemamre
#جاندرقفسوقتیکهزندانیست
#شب_پنجم
#واحد_سنگین
#سعیده_کرمانی
بند اول
جان در قفس وقتی که زندانیست
غیر از جوانمرگی خوشی در چیست
وقتی که فرزند حسن .ع. باشی
غیر از شهادت آرزویت نیست
دلواپس غربت عمویم هستم
دل را ز عمو اگر بگیرم چه کنم
وقتی که صراط مستقیم است عمو
در راه عمو اگر نمیرم چه کنم
زاده ی مجتبی بودنم سعادت است
ارث من از پدرم شهادت است
یاحسن یاحسن یاحسن
بند دوم
بی او نخواهم عمر دنیا را
بی او نخواهم خواست عقبی را
فهمیده ام از اولین روزم
من با عمو معنای بابا را
میمیرم اگر ببینمش بر نیزه
میمیرم اگر ببینمش بی پیکر
من دست زجان شستهام و میخواهم
سرباز عمو شوم که باشم بی سر
نیزه ی دشمنان بر بدنم نشسته است
تیر سه پر بر تنم نشسته است
یاحسن یاحسن یاحسن
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
سعیده کرمانی
واحد حضرت مسلم علیه السلام #واحد #شب_اول #عرفه #محرم #سعیده_کرمانی #سعید_حمیدیان_فر لبتشنه
#واحد
#شب_پنجم ( ملودی مشابه شب اول)
#سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیان_فر
آغوش عمو پر از سعادت است
میراث من از پدر شهادت است
در خون دست و پا زدن عبادت است
تا آغوشت
پر میکشم
سر از پا نشناسم
دست خالی
میدان روم
شاگرد عباسم
باید شوم , فدایی این راه
یا ثارالله ، میآید عبدالله
عمو حسین ، لبیک لبیک
هل من ناصر تو را شنیده ام
از خیمه تا مقتل دویده ام
ازدست و از سر دل بریدهام
کلِّ هستم
سر و دستم
فدای سرت شد
بازو شکست
دستم مثل
دست مادرت شد
عمو حسین ، لبیک لبیک
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
4_6041988008637372155.mp3
زمان:
حجم:
3.78M
#زمینه
#شب_پنجم
#سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیان_فر
ای وسعت دریا ، من کوشش رودم
من دور از آغوشت ، یک دم نیاسودم
وقتی که تو بودی ، دلواپس خیمه
من در دل خیمه ، دلواپست بودم
مانده میان قلبم
تنها همین تمنا
باید یکی شوم من
با قطرههای دریا
تا ببینمت ، پر باز میکنم
من نمیدوم ، پرواز میکنم
بند دوم
از من نخواهی کاش،که بیاثر باشم
در موسم پرواز،بی بال و پر باشم
گر من نیاوردم همراه خود شمشیر
اما دو دستم هست باید سپر باشم
تابی نمانده در دل
تا جان دهم برایت
باید شبیه قاسم
سر بسپرم به پایت
سن کم شده ، بغضی در گلو
یاور تو ام ، راضی شو عمو
بند سوم
اذن شهادت از ،چشم تو میگیرم
زخمی شدی از تیر ، زخمیِ شمشیرم
هم خون هم هستیم ، حتی در این گودال
پیش تو میمانم ، پیش تو میمیرم
یک دم امان نداری
از حملههای لشکر
دلواپس خیامی
در لحظه های آخر
جان به لب شدم ، تا نوبت شود
قتلگاه من ، آغوشت شود
🕊@kaftarchahiemamreza🕊