eitaa logo
کانال کهریزسنگ
4.8هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
7هزار ویدیو
340 فایل
خبری ، اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و شهروندی منطبق با قوانین کشور ، میزبان شهروندان شهرهای غرب استان ، کهریزسنگ ، اصغرآباد ، گلدشت ، قلعه سفید ،کوشک و قهدریجان در شهرستان های نجف آباد، خمینی شهر و فلاورجان ، آیدی ادمین ها : eitaa.com/admineeitaa
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️توهمات جدید دونالد ترامپ درباره ایران 🔹رئیس جمهور سابق آمریکا: من ایران را تحت کنترل قرار دادم، ضربه محکمی به آنها زدم و آنها باید پاسخ می‌دادند، از نظر روانی باید پاسخ می‌دادند تا به مردم خود قدرت نشان دهند و من این را فهمیدم. 🔹آنها به من اطلاع دادند که نزدیک یک پایگاه مشخص حمله خواهند کرد. و ۱۸ موشک پرتاب کردند که همه شکست خوردند. التماس کردند که به آنها حمله نکنم، به من گفتند لطفا به ما حمله نکنید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌کانال رسمی صابرین نیوز👇🏼 ▪️ @Saberin_fa
|﷽ا 🌷به مناسبت مبعث پیامبراکرم(ص)🌷 شروع مرحله نهم احیای قنات کهریزسنگ « مورخ ۱۹ بهمن ۱۴٠۲ » [ توسط گروه جهادی امام علی (ع) احیاگران قنات باستانی کهریزسنگ ] مکان: بعد از فلکه گلدشت ؛ روبه‌روی باسکول انتهای کوچه « صائب » منتظر حضور پر مهر همشهریان عزیز هستیم قنات باستانی کهریزسنگ @Ehyagaraneghanat
کانال کهریزسنگ
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ اردوی گلستان شهدا اصفهان همراه با روایتگری و مداحی زمان: سه شنبه ۱۷ بهمن ماه ساعت ۱۶
⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ با توجه به مقارن بودن اردوی گلستان شهدا با دهه فجر با همکاری دفتر گلستان شهدا ، فرمانداری اصفهان و شرکت واحد سیر اصفهان هزینه اردو از 30 هزار تومان به مبلغ 10 هزار تومان کاهش یافت. 👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏 و مهلت ثبت نام تا امشب تمدید شد. علاقه مندان جهت ثبت نام هر چه سریعتر اقدام نمایند. 📍@kfemamzamani 🌐کانون‌فرهنگی‌هنری‌امام‌زمان(عج) مسجدجامع 📍@najmehkhaton_masjedjameh 🌐کانون فرهنگی‌هنری نجمه‌خاتون مسجدجامع
نظر و پیشنهاد یکی از شهروندان به شهرداری و شورای شهر با سلام لطفا از شهرداری و شورا پیگیری نمایید در گلزار شهدا از نصب تابلو عمودی و یا هر مدل دیگر سنگ و عکس خود داری شود. زیرا : ۱ مد می شود. ۲ برای عبور ویلچر و سالمندان مزاحمت ایجاد می شود. ۳ برای جابجایی تابوت میت به درد سر می افتیم. ۴ برای پهن کردن زیر انداز خانوادگی به مشکل می خوریم. ۵ نظافت گلزار سخت تر می شود. ۶ معنویات به کنار می‌رود و چشم و هم چشمی شروع می شود. ۷ جلوه قبور شهدا کم می شود. ۸ فخر فروشی و منیت شروع می گردد. ۹ فقیر و غنی حتی در مردن آشکار می شود. ۱۰ با دیدن قبر های مجلل میل به مرگ و ترغیب به خود کشی افزایش می‌یابد. لطفا در مورد تراز بودن و هم سطح بودن قبور در قسمت جدید نسبت به قسمت قدیم هم پیگیری نمایید. هر بنایی به هر ارتفاعی سنگ را بنا می کند که به راحتی قابل پیگری و اجراست فقط با یک دستورالعمل.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کارشکنی قطری‌ها برای بازی با ایران 🔹فدراسیون فوتبال قطر برای بازی چهارشنبه تیم ملی کشورش مقابل ایران در نیمه نهایی جام ملت‌های آسیا همه بلیت‌های بازی را خریداری کرده و فقط ۱۰۰۰ تماشاگر ایرانی می‌توانند یرای بازی ایران و قطر به ورزشگاه ۴۰ هزار نفری الثمامه بروند. ‌✍️⁩ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ eitaa.com/kahrizsang rubika.ir/kahrizsang ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
🎤 سخنران: حجه الاسلام طائب ⏰زمان: چهارشنبه ۱۸ بهمن ماه از ساعت۱۶:۰۰ 🕌مکان: مسجد صاحب الزمان (عج) 🎥 کنگره شهدای شهر کوشک
استخدام نیرو دو نفر کارگر برای شیفت شب در پمپ بنزین کوشک (بلوار الغدیر) نیازمندیم با بیمه ساعت مراجعه ۸ صبح الی ۱۲ می باشد
اطلاعیه 👇📢 پیرو مصوبات جلسه هیات امنای محترم درمانگاه از کلیه نیروهای درمانی بومی (پزشکان و پرستاران ) جهت ارایه هر چه بهتر خدمات درمانی به همشهریان گرامی دعوت به همکاری می نمائیم💫 ✅ در ضمن از معرفی پزشکان متخصص که قادر به همکاری با درمانگاه هستند صمیمانه تشکر داریم🙏🌹 ♡ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ☆ ✅ کانال اطلاع رسانی درمانگاه هلال احمر ✅ ☆ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡ https://eitaa.com/DarmangahHelalAhmar
خبری ، اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و شهروندی منطبق با قوانین کشور ، میزبان شهروندان شهرهای غرب استان ، کهریزسنگ ، گلدشت ، قلعه سفید ،کوشک ، اصغرآباد و قهدریجان در شهرستان های نجف آباد، خمینی شهر و فلاورجان ، معرفی و حمایت کسب و کارها : با ما همراه باشید در کانال کهریزسنگ (شهر گل های مینا) در روبیکا : http://rubika.ir/kahrizsang
به دلیل محدود بودن تعداد خواهشمنداست سریعتر اقدام نمائید
کانال کهریزسنگ
به دلیل محدود بودن تعداد خواهشمنداست سریعتر اقدام نمائید
به دلیل محدود بودن تعداد افراد جهت انجام مسابقه خواهشمنداست سریعتر اقدام نمائید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 یارانه‌ها از بهمن ماه بر اساس زمان‌بندی واریز می‌شود 🔺️بر اساس اعلام سازمان هدفمندسازی یارانه‌ها از این ماه پرداخت‌های این سازمان بر اساس زمان‌بندی واریز می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 حال و هوای حزن و غم آمیز کاظمین در شب شهادت حضرت باب الحوائج امام موسی کاظم سلام الله علیه
15.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توضیحات دکتر رضا ابراهیمی کهریزسنگی( فرزند مرحوم حاج مظاهر) معاون پژوهشی دانشگاه درباره آونگ فوکو در دانشگاه آزاد اسلامی نجف آباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آخرین خبرها از آزمون استخدامی آموزش و پرورش؛ وزیر: بیش از یک میلیون نفر برای آزمون استخدام در آموزش‌وپرورش ثبت‌نام کرده‌اند. @kahrizsang
💫بخش شصت و چهار💫 گفتم:نه،اومدم دنبال شهید این خانواده مثل اینکه بهشون گفتین؛هر کس تحویل داده خودش بیاد بگیره،این قانون جدیده؟گفت:نه قانون نیست،منتهی بهمون سپردن تا مطمئن نشدیم شهید مال چه خانواده ایه تحویل ندیم.چون یه عده به اسم کس و کار شهید اومدن جنازه تحویل گرفتن،در واقع دزدیدن بردن.بعد معلوم شده عضو سازمان مجاهدین اند که شهدا را به اسم گروه خودشون توی شهرها تشییع میکنن تا تبلیغی براشون باشه بعد پرسید:تو از اینا مطمئنی؟گفتم:مگه اینا بیکارن بیمارستان و جنت آباد رو زیر پابذارن. تازه آدرس و مشخصائی که از جنازه میدن، درسته.با مسئول سرد خانه راه افتادیم.جلوی در زنها ایستادند و مردها با ما وارد سردخانه شدند،روی زمین پر از جنازه کشته ها بود. روی برانکارد،روی زمین،با ملحفه ،بدون ملحفه یا داخل پتو،راه به راه زن و مرد خوابانده بودند.از همانجا شروع کردم به گشتن،مسئول سردخانه هم مشخصات گرفت و از طرف دیگر جستجو را شروع کرد. آن دو مرد کناری ایستاده بودند،با بهت به جنازه ها نگاه می کردند و تأسف می خوردند مهتابی های داخل سردخانه روشن بود.گویا بیمارستان با موتور برق به کارش ادامه می داد زیر آن نور خم میشدم و ملحفه ها را از روی صورت کشته ها کنار می زدم.جراحت ها و زخم های مختلفی که بدن شهدا را دریده بود،به شدت آزارم می داد.چشم های باز، چشم های بیرون آمده،نگاههای آرام،هر کدام حرف می زدند.باخودم می گفتم:من این ها را میارم اینجا،امروز و فردا معلوم نیست خودم رو با چه وضعیتی میارن.جنازه ام سالمه؟ چهره ام قابل شناسایی هست؟یا اینکه سرم جدا شده.آخر شنیده بودم یک نفر در حال دویدن ترکش سرش را جدا کرده ولی بدنش تا چند متر جلوتر همچنان می دویده.هر شهیدی را که رد می کردم و ملحفه را دوباره رویش میکشیدم،میدیدم مردها نفس راحتی می کشند.دعا دعا می کردند و می گفتند: کاش اینجا نبینمش.کاش اینجا پیدایش نکنیم.این ها را می شنیدم و دلم بدتر می گرفت.وقتی توی کشته های روی زمین پیدایش نکردیم رفتیم سراغ کشوها،توی اولین کشو مرد چاق هیکل داری را گذاشته بودند.کشوی دوم را کشیدم،خودش بود، پسری لاغر و گندم گون با موهایی که رنگش به قرمز می زد،کمی از موهای فر و پرپشتش روی پیشانی اش ریخته بود.پیراهن سفید و شلوار لی که به تن داشت خونی نبودند و پیکر سالم به نظر میرسید.گفتم:بیایید جلو، ببینید همینه؟نرسیده به یخچال یکی شان محکم روی دستش کوبید و گفت: آخ بویه. فهمیدم حدسم درست بوده.شهیدشان همین است.مرد مسن تر جلو آمد و سرش را روی پاهای جنازه گذاشت و با صدای بلندگریه کرد،آن یکی،بر سرزنان بیرون دوید.چند لحظه از رفتش نگذشته بود که مادر پسر را در آستانه در دیدم.نگاه سریع و بهت زده ای به جنازه ها انداخت و یکدفعه صدای جیغش در سردخانه پیچید و به طرف کشو دوید، توی سر و صورتش می زد.جیغ می کشید و جلو می آمد میگفت:مادر پسرم مادر، نزدیک کشو مرد را که حالا صورتش را روی جنازه گذاشته بود و او را می بوسید، کنار زد و داد کشید: پسرم خوابیده.چرا گذاشتنش توی یخچال؟ بعد خودش را روی جنازه انداخت.همان طور که اشک میریخت،میگفت:قربون قد بلندت بروم مادر،پسرم باعث عزت ما بودی.کاش من میمردم و تو رو اینجا نمیدیدم.از کجا بیارم همچین پسری رو،چه کار کنم بعد تو، مادر چه کار کنم،کشو را تکان میداد انگار می خواست آن را از جا دربیاورد.حال خیلی بدی داشت توی سرد خانه بین جنازه ها میدوید. نگاهی به آنها می انداخت.دوباره بالای سر پسرش برمی گشت و خودش را می زد.بین حرف هایش هم صدام را لعنت میکرد و می گفت:لعنت به تو صدام،تو عرب ها را دوست داری؟؟وقتی دیدم زن خودش را می زند و صورتش را می کند،سراغش رفتم،جلویش را بگیرم.هر چند چندان نمی توانستم کنترلش کنم.میگفت و شیون می کرد.مردها هم با روضه خوانی او گریه میکردن زن جوان هم که گویا طاقت دیدن شهیدشان را نداشت یا از دیدن این همه جنازه می ترسید،جلوی در ایستاده بود و اشک میریخت.زیر بازوی مادر شهید را گرفتم،دستی به سرش کشیدم و گفتم:خودت رو نزن.گناه داره.خوب نیست. روح شهیدت اینطوری عذاب میکشه خدا به روزی امانت میده، یه روزی هم میگیره.خدا رو شکر کن که با شهادت رفته.تو تصادف و حادثه ای نمرده،خدا صبرت بده.آرام باش با همان حالتش که بی تابی می کرد،گفت:تو که نمی دونی چه آتشی توی دل منه نمیدونی تو دل من چی میگذره...گفتم میدونم تو دلت چی میگذره.منم دلم آتش گرفته است صدای گریه اش آرام تر شد.توی صورتم نگاه کرد و پرسید:چه کسی از تو شهید شده؟با بغض گفتم:پدرم.گفت: خدا به تو هم صبر بده.خدا صدام رو بکشه که داره همه جوونای ما رو میکشه بعد با صدای آرام شروع کرد به مویه کردن و خواندن،دلم از خواندنش آتش می گرفت.
💫ادامه بخش شصت و چهار💫 انگار فرصتی پیدا کرده بودم تا کسی برایم روضه خوانی کند.اجازه دادم اشکهایم سرازیر شوند.این مویه آرام چندان دوام نداشت.زن دوباره بلند شد.توی حال خودش نبود.به هر طرف می دوید و می آمد و دست به صورت شهیدش می کشید.انگار آتش درونش بیشتر میشد،مردها نهیبش می زدند،آرام تر باشد ولی تأثیری نداشت.خیلی روحم در فشار بود. دیگر طاقت دیدن این صحنه ها را نداشتم، به مردها گفتم:اگر با من کاری ندارید،من بروم. تشکر کردند.جلوی در از کنار زن جوان که رد شدم،گریان و مظلومانه گفت:زحمت دادیم. بهش سری تکان دادم و بیرون آمدم.قبل از رفتن به مسجد تصمیم گرفتم سری به مغازه عکاسی بزنم.گفته بود مغازه اش توی خیابان امام یا همان خیابان ساحلی،محدوده بازار ماهی فروش ها است.از خیابان چهل متری خودم را به خیابان ساحلی رساندم و جلوی بازار ماهی فروشی ها ایستادم.چشم چرخاندم و مغازه ها را از نظر گذراندم.تابلوی مغازه به چشمم نخورد،در عوض بازارچه ماهی توجهم را جلب کرد.دلم برای اینجا تنگ شده بود.گاهی با دا برای خرید به اینجا می آمدیم،معمولا دا بعد از خریدش از بازار صفا سری هم به اینجا میزد.به یاد آن روزها پا توی بازارچه گذاشتم اینجا روی آب ساخته شده بود و پایه های آن در آب قرار داشت.بازارچه در واقع یک سالن بود که دو طرفش را سکو های سیمانی ،میزهای فلزی و چهار پایه های کوتاه و بلند پر کرده بودند.ماهی فروشها انواع و اقسام ماهی های سنگسر،زبیدی، حلوا،سرخوو زبان و ... را توی سینی ها و سبدهای حصیری می ریختند و روی این چهارپایه و میزها در معرض فروش می گذاشتند.مردم هم که از همه قومیت های ایرانی به خاطر کار در گمرک و بندر، در خرمشهر زندگی می کردن به این بازار می آمدند.ماهی ها را زیر و رو می کردند و می خریدند.بعضی از فروشنده ها ماهی را به سفارش مشتری روی سکوها پاک و قطعه قطعه می کردند و به دستشان می دادند. زنهای عرب هم که در گوشه و کنار بازارچه توی سینی ماهی می گذاشتند و وقتی از کنارشان رد میشدیم،با لهجه فارسی،عربی ما را دعوت به خرید می کردند،فضای خیلی قشنگی بود.اینجا را خیلی دوست داشتم. بازار پر بود از بوی زحم ماهی،پوست بعضی از ماهی ها زیر نور چراغ ها می درخشید. صورت بعضی ماهی ها مثل حلوا همیشه خندان و مهربان بود.دندان های تیز و بیرون زده بعضی دیگر آدم را می ترساند.ماهی ها آنقدر تازه بودند که آدم فکر می کرد،هنوز زنده اند و دهن هایشان را تکان می دهند، بیشتر ماهی ها را از اروند و بهمن شیر می آوردند.شب ها ماهیگیر ها توی آب تور می انداختند و صبح صید تازه شان را دست مردم می دادند.مرغ های دریایی هم که دائم بالای بازارچه در حال پرواز و سر و صدا بودند،از این ماهی ها بی نصیب نبودند،پس مانده ماهی ها که پس از پاک شدن از راه دریچه های زیر پای فروشنده ها داخل شط می ریخت،سهم آنها بود.یادآوری این همه قشنگی خیلی برایم رنج آور بود.از آن همه قشنگی دیگر چیزی باقی نمانده بود.بازارچه سوت و کور شده بود. نه از ماهی ها خبری بود و نه از فروشنده ها. تنها مقداری ماهی روی سکویی مانده و کرم گذاشته بود گلوله توپی هم نصیب اینجاشده، از سقف پایین آمده و دیوار را سوراخ کرده بود.آمدم بیرون و روی پلکان فلزی کنار آب نشستم.آرام که شدم،بلند شدم و راه افتادم. ....... از اول صبح روز دهم،خبر رسید تانک های عراقی تا میدان راه آهن و فلکه کشتارگاه جلو آمده اند و درگیری سختی در جریان است.راه به راه برایمان مجروح می آوردند و ما سخت مشغول بودیم.کار می کردم و دلم شور میزد. دستم به باند،چسب و پانسمان بود و چشمم به در،از دیروز منتظر بودم علی بیاید.هر بار که شهر مورد اصابت قرار میگرفت،سوار ماشین می شدیم و به دنبال مجروح به سطح شهر می رفتیم و مجروحها و کشته ها را منتقل می کردیم.بعد که به مسجد می آمدم می پرسیدم:على ما نیامد؟حدود ساعت ده باز برایمان مجروح آوردند.سه، چهار نفر بودند که ترکش به سر بدنشان اصابت کرده و زخم هایشان عمیق بود.آقای نجار درخواست ماشین کرد و سریع این ها را منتقل کردند. من میخواستم همراه مجروحان تا بیمارستان بروم ولی آقای نجار نگذاشت،گفت:امروزخیلی شلوغه مجروح زیاد داریم.هیچ کدوم تون هیچ جا نروید.برای اعزام مجروحها هم شما نرید.حرف نجار تمام نشده،آتش توپخانه عراق خیابان فخر رازی را کوبید و به طرف فلكه دروازه رفت.انگار به آنجا حساس شده بود.هر دویست متر،یکجا خاک و دود بلند می شد و صدای انفجارهای مهیب و اصابت ترکش ها به گوش می رسید.چند لحظه قبل شاهد حرکت یک وانت نیرو از جلوی مسجدبه سمت خطوط بودم.وقتی یک نفر از بین جمع گفت:نکند وانت بچه ها را زده باشند،معطل نکردم.به سمت فلکه دویدم.پشت سر من چند تا از دخترها آمدند.به فلکه که رسیدم، دیدم حدسمان درست بوده،خمپاره به وانت خورده و چرخ عقب بر اثر موج انفجار بیرون پریده بود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴در شب (ع) قرائت صلوات خاصه امام کاظم(ع) 🤲اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ الطَّاهِرِ الزَّكِيِ‏ 🤲النُّورِ الْمُبِينِ (الْمُنِيرِ) الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذَى فِيكَ‏ 🤲اللَّهُمَّ وَ كَمَا بَلَّغَ عَنْ آبَائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ 🤲و كَابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَ الشِّدَّةِ فِيمَا كَانَ يَلْقَى مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ‏ 🤲ربِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِمَّنْ أَطَاعَكَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏ 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ☑️https://eitaa.com/kahrizsang
این گروه توسط یکی از اعضای شورای شهر چرمهین تشکیل شده برای پاسخ سوالات در حیطه قوانین و مقررات همه شهرداری ها و مشکلاتی که مردم با آن دست به گریبان هستند . اطلاع رسانی آخرین اخبار عمومی ، مطالب آموزنده، پاسخ به سوالات شهروندان وسوالات مربوط به قوانین شهرداری ها، اقدام ملی مسکن، قبوض گاز، و...... https://eitaa.com/joinchat/781058245Ccf310c398d ارتباط با ایشان و ارسال سوال در خصوص قوانین و نحوه عملکرد شهرداری ها @amini_mosayeb
💢تشریح ویژه برنامه‌های ده‍ۀ مبارک فجر شهرستان نجف آباد توسط فرماندار ویژه این شهرستان 👇👇👇 🌐B2n.ir/j63513
خودکار معروف هویدا پیدا شد!!! 😄 طبق اعلام روزنامه اطلاعات زمان پهلوی، لوازم التحریر از سال ۵۲ الی ۵۷ تا ۵۰۰ درصد افزایش قیمت داشته !!!!! این در حالی است که هویدا تا سال ۵۶ نخست وزیر بود. این یعنی پایانی بر دروغ بزرگ چهل ساله که از هویدا ساختند. 🗞 روزنامه اطلاعات ۲۵ شهریور ۱۳۵۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حمله‌ سگ‌های ولگرد به زنی در زعفرانیه‌ تبریز! 💢 احمق‌هایی که به سگ‌های ولگرد غذا می‌دهند تا زیاد شوند، این صحنه‌های دلهره‌آور را ببینند. 🆔 @Masaf