eitaa logo
کانال کهریزسنگ
4.6هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
6.7هزار ویدیو
331 فایل
خبری ، اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و شهروندی منطبق با قوانین کشور ، میزبان شهروندان شهرهای غرب استان ، کهریزسنگ ، اصغرآباد ، گلدشت ، قلعه سفید ،کوشک و قهدریجان در شهرستان های نجف آباد، خمینی شهر و فلاورجان ، آیدی ادمین ها : eitaa.com/admineeitaa
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️نیروگاه شهید منتظری شروع به مازوت سوزی کرده است. مدیرکل مدیریت بحران استانداری اصفهان: 🔹 مازوت سوزی در نیروگاه شهید منتظری اصفهان در چند روز اخیر بر اساس تصمیمات ملی شروع و در نتیجه آلودگی هوای اصفهان تشدید شده است. 🔹متاسفانه بعد از اینکه در کشور شرایط افت دما پیش آمد، وزارت نیرو و نفت تصمیم گرفت نیروگاه شهید منتظری اصفهان مازوت بسوزاند. 🔹پاییز امسال برای عدم مازوت سوزی در اصفهان مقاومت شد اما وزارت نفت و نیرو بر اساس یک تصمیم ملی به دلیل شدت کاهش دما در مناطق شمال کشور و تامین گاز خانگی تصمیم گرفتند که در نیروگاه شهید منتظری به طور موقت مازوت مصرف شود. 🔹کمیته اضطرار آلودگی هوای اصفهان تاکید دارد که شرکت ملی گاز و وزارت نفت با توجه به شرایط خاص آلودگی هوای اصفهان به گونه ای برنامه ریزی کنند که تامین گاز نیروگاه شهید منتظری در اولویت قرار بگیرد و اصفهان مجبور به مازوت سوزی نباشد. ‌✍️کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : 👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ eitaa.com/kahrizsang rubika.ir/kahrizsang ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ظرف غذایش ڪه دست‌نخورده می‌ماند، وحشت می‌ڪردیم مطمئن می‌شدیم حتماً گروهانی در یڪ ‌گوشه‌ی خطِ لشڪر غذا نخورده این‌طوری اعتراض می‌ڪرد به ڪارمان، تا آن گروهان را پیدا نمی‌ڪردیم و غذا نمی‌دادیم بهشان، لب به غذایش نمی‌زد. گاهی چهل‌‌و هشت ساعت غذا نمی‌خورد تا یقین ڪند همه غذا خورده‌اند 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🍃اَلسّلامُ عَلَیکِ یا زِیْنَبِ کُبْری🍃 به اطلاع محبین حضرت زینب سلام الله علیها می‌رساند با توجه به اینکه کاشی کاری صحن مطهر حضرت زینب(س) در کربلای معلی به ستاد عتبات عالیات استان اصفهان واگذار شده است ، عاشقان و محبین آن بانوی مکرمه می‌توانند در شرکت نموده و با تقبل یک یا چند سهم « هر کاشی یک سهم و به مبلغ ٢٠٠ هزار تومان» در این امر خیر و باقیات و صالحات شرکت نمایند. 🔹لازم به ذکر است هر تعداد سهم «کاشی» که به نیت خود ، اموات ، شهدا و... خریداری نمایید ، نام خریدار سهم یا اشخاصی که بنام آنها سهامی خریداری شود ، در پشت کاشی حکاکی (ثبت) می شود و بنام آن شخص در صحن مطهر نصب می‌گردد . عزیزانی که تمایل به شرکت در این پویش و نذر خیرات دارند وجه مورد نظر را به شماره کارت یا حساب بانکی بنام در قرض الحسنه گل نرگس واریز و تصویر رسید واریزی را به آیدی زیر ارسال نمایید . @parvaz91 شماره کارت 6037997599834901 شماره حساب 0228249016002 شناسه واریز 11170270 "هیئت رزمندگان اسلام "
📞 تغییر در شماره تلفن دفتر مقام معظم رهبری 🔻دفتر رهبر معظم انقلاب: به اطلاع عموم مقلدان مقام معظم رهبری می‌رساند که شماره تلفن دفتر مقام معظم رهبری به شماره ۳۷۴۴۴-۰۲۵ تغییر یافته است. مقلدان جهت پاسخگویی به احکام شرعی برادران: عدد ۱، جهت پاسخگویی به احکام شرعی خواهران: عدد ۲ و بخش خمس و وجوهات: عدد ۳ را شماره گیری فرمایید. @kahrizsang
📢 به مناسبت روز درختکاری و هفته منابع طبیعی؛ رهبر انقلاب سه اصله نهال کاشتند 🔹️حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در هفته منابع طبیعی و همزمان با روز درختکاری صبح امروز سه‌شنبه سه اصله نهال کاشتند. 🔹️مشروح خبر و تصاویر تکمیلی متعاقباً منتشر می‌شود. 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تشکر رهبر انقلاب از ملت ایران به خاطر حضور در پای صندوق‌های رای 🔹️حضرت آیت الله خامنه‌ای صبح امروز: حضور مردم در انتخابات ۱۱ اسفند یک جهاد بود 💻 Farsi.Khamenei.ir
📢 رهبر انقلاب: حضور مردم در انتخابات ۱۴۰۲ یک وظیفه تمدنی و یک جهاد بود/ دشمنان ایران یک سال تلاش کردند انتخابات را از رونق بیندازند ✏️ رهبر انقلاب صبح امروز پس از کاشت نهال به متاسبت روز درختکاری: لازم میدانم اشاره کنم به موضوع مهم انتخابات و از ملت ایران تشکر کنم بخاطر حضورشان در پای صندوقهای رأی. هم یک وظیفه‌ی اجتماعی و تمدنی را ملت ایران با این حضور انجام دادند، هم یک جهاد انجام دادند. ✏️ میگوییم جهاد؛ چرا؟ چون در مقابل تبلیغات دشمنان بود. حدود یک سال تقریباً، دشمنان ملت ایران، دشمنان ایران اسلامی، دشمنان جمهوری اسلامی از اطراف دنیا تلاش کردند که مردم را منصرف کنند از انتخابات و انتخابات را از رونق بیندازند. ✏️ مردم با حضور خودشان در پای صندوقها، در مواجهه‌ی با این حرکت دشمنان، یک حرکت بزرگ و حماسه‌آمیزی را انجام دادند، بنابراین این یک جهاد بود. ✏️ از دست‌اندرکاران انتخابات هم تشکر میکنیم، از مسئولین برگزاری، از مسئولین تبلیغات، از مسئولین امنیت، از همه‌ی کسانی که به‌نحوی به برگزاری انتخابات کمک کردند. ۱۴۰۲/۱۲/۱۵ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
📢 رهبر انقلاب: سیل اخیر بلوچستان خسارت‌های زیادی وارد کرده/ گروه‌های امدادی مشغول تلاش و کمک هستند، دیگران هم به این کمک‌ها وارد بشوند ✏️ رهبر انقلاب صبح امروز پس از کاشت نهال به مناسبت روز درختکاری: این سیلی که در ناحیه‌ی جنوبی استان سیستان و بلوچستان اتفاق افتاد خسارت‌هایی وارد کرده به مردم و خسارت‌های زیادی هم وارد کرده است. ✏️ حتماً امدادهایی که دارد انجام میگیرد بایستی ادامه پیدا کند. ✏️ بحمداللّه گروههای امدادی -چه از مسئولین دولتی و چه غیر آنها- مشغول کار هستند، تلاش میکنند، کمک میکنند، باید ادامه پیدا کند و دیگرانی که میخواهند، میتوانند، مشتاق به ورود در این کمکها هستند، آنها هم وارد بشوند و اضافه کنند بر این کمکها. ۱۴۰۲/۱۲/۱۵ 🖼️ 💻 Farsi.Khamenei.ir
♦️کیفیت هوای شهر اصفهان همچنان ناسالم است. 🔹بر اساس اطلاعات دریافتی از ۱۲ ایستگاه سنجش آلودگی متعلق به شهرداري اصفهان و ۳ ايستگاه متعلق به اداره كل محيط زيست شاخص هم اكنون کیفیت هوا با عدد ۱۰۳ در شرايط ناسالم براي گروههاي حساس بوده و آلاینده غالب، ذرات معلق كوچكتر از ۲.۵ میکرون است. ‌✍️کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : 👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ eitaa.com/kahrizsang rubika.ir/kahrizsang ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
زنگنه نماینده تربت جام: پرداخت برای هر سفر خارجی از سوی بانک مرکزی، منشا قانونی ندارد 🖌دولت در اقدامی عجیب ارز مسافرتی رو از ۵۰۰ دلار به ۱۰۰۰ یورو افزایش داده!!! _ نرخ ارز مسافرتی ۴۳ هزار تومن   ، نرخ ارز آزاد ۵۹ هزار تومن _ سود حاصل ۱۶ میلیون تومان ناقابل _ تور ترکیه ۱۵ میلیون یعنی میگن شما جماعت همیشه در رفاه و گردش که اتفاقا در هیچکدام از صحنه های دفاع از انقلاب اسلامی حاضر نیستی ، برو دنیا رو بگرد مهمون ما !! بعد به انقلاب هم لگد پرونی کن !!! 🔸جالبه بدونید این ١۶ میلیون تومن یارانه ، میشه یارانه ی ۵٣ ماه یک نفر که ماهیانه 300000تومن یارانه دریافت میکنه!!! 🍃______________________🍃 هیئت رزمندگان اسلام @Razmandegan_eslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینترنت تلوبیون رایگان است. مجید سلطانی، مدیرعامل شرکت مخابرات ایران گفت: شرکت مخابرات ایران و صدا و سیما در دهه مبارک فجر تفاهم‌نامه‌ای امضا کردند که براساس آن، ترافیک تلوبیون برای مشترکان مخابرات رایگان شد. با اشاره به اینکه موضوع توسعه زیرساخت ها جزو برنامه های اصلی این شرکت است. خوشبختانه با حمایت دولت سیزدهم و وزیر ارتباطات، توسعه زیرساخت در شرکت مخابرات برای مردم در حوزه دسترسی مبتنی بر فیبر نوری به سرعت در حال انجام است تماشای محتوای تلوبیون با اینترنت رایگان از دهه فجر مدیرعامل شرکت مخابرات گفت: اقدام دیگر این شرکت، ورود به موضوع ارائه خدمات به مردم بود زیرا وظیفه شرکت مخابرات تنها ایجاد ارتباط و اتصال است و به همین دلیل این شرکت وارد مساله ارائه خدمت و سرویس و محتوا نمی‌شد. خوشبختانه ما جلسات خوبی در هیات مدیره مخابرات داشتیم و سرانجام شرکت مخابرات ایران و صدا و سیما در دهه مبارک فجر تفاهم نامه ای امضا کردند که براساس آن، ترافیک تلوبیون برای مشترکان مخابرات رایگان شد. در حال حاضر شرکت مخابرات خط و اتصال دیتای پرسرعت به مردم ارائه می‌دهد و مردم می‌توانند از این خدمات استفاده کنند.
1_9990006686(1).pdf
1.12M
🔴 اطلاعیه بانک سپه 💥تسهیلات ساخت یا خرید آزادگان، جانبازان و خانواده معظم شهداء سال ۱۴۰۲ نامه شماره ۳/۱۴۰۲/۵۷۵ مورخ ۱۴۰۲/۱۲/۰۵ اداره کل ضوابط اعتباری بانک سپه
♨️ «زندگی پس از زندگی» بعد از افطار می‌آید. 🔹فصل پنجم برنامه «زندگی پس از زندگی» با اجرای عباس موزون در روزهای ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ روانه آنتن می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢گزارش رسمی خبرنگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، از شهرستان نهبندان،خراسان جنوبی، که از تلویزیون هم پخش شده.. مربوط به اوایل سال 1390 وقتی یک بی سواد يا نفوذی میشه مسئول، خسارت هایی که به بار میاره تا سالهای سال غیر قابل جبرانه. ♨️ببینید که اکالیپتوس چه بلایی سر این شهر آورده‌.❌ @siyahdune
🔹رئیس جمعیت هلال‌احمر در نشست خبری: ♦️تاکنون ۳۰ هزار نفر در غزه شهید و بیش از ۷۲ هزار نفر مجروح شده اند. 📌کولیوند رئیس جمعیت هلال‌احمر در نشست خبری "کنگره بین المللی اشغال فلسطین از دیدگاه حقوق بین الملل بشردوستانه در غزه" گفت: تاکنون ۳۰ هزار و ۵۰ نفر در غزه شهید شده اند و بیش از ۷۲ هزار نفر مجروح و ۸ هزار نفر از آنها از دریافت خدمات درمانی محروم هستند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌کانال رسمی صابرین نیوز👇🏼 ▪️ @Saberin_fa
🎉یک خبر ویژه مخصوص گل دخترای نوجوان امسال پایگاه ام ابیها(س) برای عصرهای ماه مبارک رمضان براتون برنامه داره.🤔🤔 یک دورهمی دخترانه همراه با جز خوانی قرآن کریم و سخنرانی های جذابِ حاج آقا مهرابی در روزهای زوج 😍😍🌹🌹 ✅️فقط عزیزان ثبت نام این دورهمی محدود هست😊 پس هرچه سریع تر برای اعلام حضورتون اسم و فامیلتون رو به این آیدی بفرستید. @a_barn منتظرتون هستیم😍 پایگاه ام ابیها(س) https://eitaa.com/joinchat/375128279C20564ed893
عضویت رایگان در کتابخانه بمناسبت سالروز تاسیس نهاد کتابخانه های عمومی کشور ۱۶ و ۱۷ اسفندماه مدارک مورد نیاز: کارت شناسایی و هزار تومان پول نقد جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره ۰۳۱۴۲۳۲۴۷۴۷ماس حاصل نمائید..
♦️تاکسی‌های اینترنتی(اسنپ و تپ سی و ...) گزینه عجله دارم را جمع کنند. رئیس سازمان تعزیرات : 🔹️اتمام حجت می‌کنم که شرکت‌های تاکسی‌های اینترنتی خودشان این گزینه عجله دارم را جمع کنند زیرا اجحاف در حق مردم است. 🔹️این اتفاق قطعا از مصادیق گرانفروشی است. 🔹️قبلأ تذکرات لازم داده شده و پرونده تشکیل شده و در حال تحقیقات مقدماتی است.
باسلام نیازمند نیروی کار بازنشسته تاکید میکنم بازنشسته برای کار در کارگاه تزریق پلاستیک کهریزسنگ حقوق ساعتی و توافقی اطلاعات تکمیلی پی وی @Amir6523
✍️ بدعت‌ها را کنار بگذارید 🔹فروشنده لوازم خانگی گفت: روزی در مغازه نشسته بودم که مردی به مغازه من آمده و چیز بی‌سابقه‌ای از من خواست. 🔸او گفت: برای یک هفته چند کارتن نو و خالی لوازم خانگی اجاره می‌خواهم. 🔹پرسیدم: برای چه؟! 🔸چشمانش پر از اشک شد و گفت: قول می‌دهید محرم اسرار من باشید؟ 🔹گفتم: بلی! حتماً. 🔸گفت: این هفته عروسی دخترم است. جهیزیه درست و حسابی نتوانستم بخرم. از صبح گریه می‌کند. مجبور شدم این نقشه را طرح کنم. کارتن خالی ببریم و داخلش آجر بگذاریم تا دیگران نگویند جهیزیه نداشت. 🔹اشک در چشمانم جمع شد و... 💢در دین اسلام بدعت‌گذاشتن امری حرام است. یکی از این بدعت‌های غلط، بازدید جهیزیه دختر است که باعث روشدن فقرِ فقرا می‌شود. 🔺کسی که بتواند این بدعت‌ها را به‌نوبه خود بشکند و در عروسی خود کسی را به دیدن جهاز خود دعوت نکند، یقین به‌عنوان مبارزه با بدعت، یک جهادگر است و طبق احادیث جایگاه معنوی بزرگی دارد. 🆔 @Masaf
🗳در جمهوری‌اسلامی، برادرخانم رهبر ایران، کاندید انتخابات مجلس می‌شود ولی رأی نمی‌آورد. 🗳 رئیس سابق قوه‌قضاییه و منصوب رهبری به ریاست مهم‌ترین مجمع نظام، کاندید خبرگان می‌شود ولی مردم میگویند برای خبرگان تو را نمی‌خواهیم؛ 🗳در تهران فرزند شهید مطهری و برادر شهید باهنر، توسط مردم از رقابت حذف می‌شوند. 🗳در خوزستان، مردم پای دوازده نماینده از هجده نماینده خود را، از مجلس قطع می‌کنند و نیروهای جدید جایشان می‌گذارند. 🗳در گیلان، مردم به معاون رئیس‌جمهور سابق که رئیس‌سابق مجلس برای تبلیغش ویدیو منتشر کرده، رای نمی‌دهند و او را راهی خانه‌اش در تهران می‌کنند. ☝️ مردم انگشت توی استامپ می‌زنند و نماینده متخلفی که 👋 انگشت بر چهره سرباز نواخته‌بود را کنار می‌گذارند. 🇮🇷 اینجا مردم، قدرتمندترین و ریشه‌دوانده‌ترین مهره‌های سیاسی کشور را طی کمتر از بیست‌وچهار ساعت ، حذف و نیروهای تازه‌نفس مورد نظر خود را برجای میگذارند. 🇮🇷اینجا مردم از بستگان رهبری گرفته تا فرزندان و حتی بعضی علما را از فیلتر رای خود رد می‌کنند. 🔸بگذار هر از نبود در انتخابات می‌خواهند بگویند. ✌️ من هنوز پای این که در آن انگشتان مردم سرنوشت حکمرانان را تعیین می‌کند ایستاده‌ام 🍃_______________________🍃 هیئت رزمندگان اسلام @Razmandegan_eslam
💫بخش هشتاد و دو💫 من جسد جزغاله شده هم دیده بودم،یک بار با دو،سه نفر از پسرها پیکر شهیدی را به سردخانه بردیم.دیگر هوا تاریک شده بود. من جلوتر از بقیه حرکت می کردم تا در سردخانه را باز کنم.همین که دستگیره را چرخاندم و در باز شد،چشمم به مردی افتاد که جلوی در چمباتمه نشسته بود و دستش را روی سرش گذاشته بود.چون سر تا پایش را سیاه دیدم، با خودم گفتم حتما این آدم بالای سر شهید نشسته و توی حس و حال خودش است. چون هوا تاریک شده بود و برق هم نبود، چشمانم خوب نمی دید.سلام کردم ولی جوابی نشیدم.به خودم گفتم این قدر تو غم و غصه هایش غرق شده که متوجه من نشد پیکر شهید را که آوردند،من دو لنگه در را باز کردم و چون این آدم عزادار سر راه نشسته بود،گفتم:ببخشید اگه ممکه بلند بشید شما سر راه نشستید.باز هیچ عکس العملی ندیدم چراغ قوه را روشن کردم و رویش انداختم یک دفعه جسد جزغاله شده ای را جلوی رویم دیدم.تمام تنم لرزید و قلبم از جا کنده شد. خیلی ترسیدم.دویدم بیرون پسرها گفتند این احتمالا جز خدمه تانک است که در حالت نشسته سوخته و چون ما تانک نداریم،حتما جنازه بعثی هاست.یکبار یکی از اسرای عراقی را هم دیدم.روزهای اولی بود که ما از مسجد به مطب شیبانی رفته بودیم.تعدادی از مردم را از مسجد بیرون برده بودند و آنجا خیلی خلوت شده بود،درهای شبستان را بسته بودند و بیشتر نظامی ها آنجا رفت و آمد می کردند.صبح آن روز بچه ها گفتند:از توی خطوط درگیری اسیر گرفته ایم.جنت آباد هم که رفتم همین را گفتند و اضافه کردند بین اسرا انگلیسی،آلمانی،عراقی خلاصه همه جور آدمی پیدا می شده.تعجب کردم و گفتم:اینها دیگه از کجا سرو و کله شون پیدا شده نمی دانستیم دنیا پشت عراق ایستاده و نیرو و تجهیزاتش را تامین می کند.باز توی مسیر برگشت به مسجد شنیدم یک ماشین پر از خبرنگار خارجی گرفته اند تعداد زیادی عراقی را هم اسیر کرده اند.توی سنگرهای بعثی ها چند زن بوده و با این همه خبر خیلی کنجکاو شدم اسرا را ببینم.میخواستم با چشم خودم ببینم،خارجی بینشان بوده یا نه.طرفهای عصر که پسرها می گفتند:اسرا را دارندبه مسجد می آورند،رفتم مسجد خیلی ها هم که مثل من می خواستند اسرا را بینند به مسجد آمده بودند و توی حیاط ازدحام و هیاهو شده بود. یک ربعی گذشت،چند تا جوان کم سن و سال مردی نسبتا قد بلند که به نظر سی و پنج سال سن داشت را آوردند.آدم خوش قیافه ای بود که شباهتی به عراقی ها نداشت.رنگ روشن چشم ها،موهای خرمایی و پوست سفیدش که از شدت گرما یا ترس قرمز شده بود،نشان می داد از سایت دیگری غیر عراقی است.لباس نظامی تر و تمیزی تنش بود ولي درجه ای روی شانه هایش نداشت.برخلاف تصورم دست ها و چشم هایش را نبسته بودند.مرد اسیر از راه نرسیده گوشه دیوار حیاط نشست پاهایش را دراز کرد و دستانش را پشت سرش گذاشت.بدجور می لرزید.تند تند می گفت:دخیلکم،دخیلکم.من تسلیم شمایم.مردمی که دورش جمع شده بودند هر کدام چیزی می گفتند،بعضی ها فحش می دادند و می خواستند او را بزنند.بقیه مانع می شدند.یکی از پسرها گفت:پدر سوخته اینجا رسیده دخیلک دخیلک میکنه.توی خط پدر ما رو در آورده اونقدر که شلیک کرد.بعد درجه های اسیر را نشان داد و گفت:سروانه درجه هاش رو کنده.ببینید من درجه هاش رو همون جا که گرفتیمش پیدا کردم مردم با شنیدن این حرف بیشتر عصبانی شدند.مرد اسیر که حالت مردم را می دید با حال عجیبی می گفت:اینجا امن است اینجا خانه خداست، من شیعه ام،من شیعه ام.به من آب بدهید. من تشنه ام.پسرها سر به سرش میگذاشتند که:نترس ما مثل شما آدم خوار نیستیم.ما بعثی نیستیم.شمایید که وحشی گری می کنید.من که منتظر بودم اسرا را بیاورند تا عقده هایم را سر آنها خالی کنم،با دیدن قیافه این مرد اسیر که خوار و ذلیل شده بود و احساس مرگ می کرد،خشمم فروکش کرد. دلم به حالش سوخت.جلو رفتم و به عربی گفتم:نترس.ما کاری به تو نداریم نگاهم کرد و پرسید:انتی ایرانیه؟تو ایرانی هستی؟گفتم: آره من ایرانی ام.تو کجایی هستی،اهل بغداد یا بصره؟گفت:من عراقی نیستم.من از اردن هستم.گفتم:تو اگر اردنی هستی،پس اینجا چه کار میکنی؟برای چی اومدی با ما داری می جنگی؟گفت:من نمی خواستم بیام جنگ،من را به زور آوردند.گفتم:شما همه تون همین رو میگید.تا آخرین گلوله ای که دارید با ما می جنگید.وقتی فشنگ هاتون تموم شد و چاره ای جز تسلیم شدن نداشتید،میگید ما رو به زور آوردند،اگر تو رو به زور آوردند،چرا تا آخرین فشنگ جنگیدی؟سرش را پایین انداخت،ادامه دادم:ببین طرف مقابل شما چه کسانی اند،یه مشت زن و بچه بی دفاع، نیرو های ما رو دیدی این ها جای بچه های تواند. بغض گلویم را گرفته بود.با این حال باز حرف زدم:شما از جون ما چی می خواهید؟مگه ما چه بدی در حق شما کردیم؟چرا نمیذارید ما زندگی مون رو بکنیم؟مرد باز تند تند گفت: العفو،العفو. گفتم:نترس ما پیرو سنت رسول خداییم.
💫ادامه بخش هشتاد و دو💫 هر چی می خواهی بگو،برایت میاریم.اینجا کسی کاری بهت نداره.تو یک اسیر هستی و طبق قوانین اسلام با تو برخورد میشه.نه حتی طبق قوانین صلیب سرخ،کمی آرام شد و گفت:آب میخوام.به پسرها گفتم:براش آب بیارید.بعد پرسیدم:سیگار می خوای؟از خدا خواسته گفت:آره،یک نخ سیگار هم دستش دادند.او که به سیگار پک می زد،یک لحظه قلبم گرفت،بهش گفتم؛ببین الان که من اینجا موندم و میخوام جلوی شماها رو بگیرم، پدر و برادرم رو خودم دفن کردم.شما اونا رو کشتید.شما دارید با ما می جنگید درحالیکه که ما هیچی از جنگیدن بلد نیستیم.هیچ تجهیزاتی هم نداریم.ولی خدا را داریم.ما با نیروی ایمان مون با شما می جنگیم.وقتی گفتم پدر و برادرم را شما کشتید،سیگار توی دست مردخشک شد.تا حرفم تمام شود بر و بر مرا نگاه می کرد،دوباره عذرخواهی کرد،کنار آمدم،منتظر شدم بقیه اسرا را بیاورند اما خبری نشد،گفتند:آنها را مستقیم به آبادان انتقال داده اند. چندین روز از رفتن دا و بچه ها می گذشت و من هیچ خبری از آنها نداشتم.نمی دانستم کجا هستند و چه کار می کنند خیلی نگران بودم.همه اش می ترسیدم ماجرای شهادت علی را فهمیده باشد،به خاطر همین، ذهنم مشغول بود.به خودم می گفتم:اگر فهمیده باشد حتما سکته کرده یا دیوانه شده و به کوه و صحرا زده.اگر دا به این حال و روز بیفتد، بچه ها چه می شوند.آواره و سرگردان چه کسی از آنها مراقبت می کند؟این دلهره و اضطراب دست از سرم برنمی داشت.از وقتی دا و بچه ها از شهر رفته بودند،تصمیم داشتم سراغ شان بروم ولی موقعیتش پیش نمی آمد.فكرم این بود که بروم و به محض اینکه آنها را دیدم،پیش شان نمانم و برگردم.فقط آنقدر که خیالم از بابت سلامتی شان راحت شود.به خاطر اینکه اتاق جنگ به ماهشهر منتقل شده بود،نیروها به آنجا زیاد رفت و آمد میکردند.سربندر و ماهشهر فاصله کمی با هم داشتند.به هر کسی که می دانستم آن طرفها می رود،میسپردم از دا سراغی بگیرد و به او بگوید که حال من و لیال خوب است و نگران ما نباشد،دو،سه نفر که رفتند و آمدند، گفتند:جنگ زده ها خیلی پراکنده اند.مادرت را پیدا نکردیم.این حرفها بیشتر نگرانم میکرد. از خودم میپرسیدم:الان کجا هستند؟چه کار می کنند؟چیزی برای خوردن دارند یا نه؟گاه از اینکه موضوع شهادت علی را از دا پنهان کرده بودم،احساس گناه می کردم.با خودم کلنجار می رفتم و میگفتم:تو چطور توانستی این فرصت را از این زن داغدار بگیری.حالا تا قیام قیامت در حسرت دیدن علی می سوزد.اگر جنازه علی را می دید،مطمئن می شد که پسرش رفته؛ولی حالا دیگر دلش راضی نمی شود چنین حرفی را بپذیرد.اشک می ریختم و خودم را سرزنش می کردم.آرام که میشدم خودم را دلداری می دادم می گفتم کارت اشتباه نبوده نمی توانست داغ علی را ببیند و طاقت بیاورد.او که این قدر به على علاقه داشت چطور بعد شهادت بابا می خواست این فشار را هم تحمل کند و دوام بیاورد.اگر می فهمید و از شهر بیرون نمی رفت چه؟ اگر دا می ماند و با بچه ها اسیر می شدند یا زیر آتش جان می دادند چکار میکردی؟پس این کارت بهترین راه ممکن بود.یک روز که توی مسجد بودم،خانواده رعنا تجار را دیدم.روز های اول که رعنا توی مسجد بود با خانواده اش آشنا شده بودم.سلام و علیک کردیم و من سراغ رعنا را گرفتم.گفتند سربندره. اونجا خونه گرفتیم تا این آتش بخوابد الان هم آمدیم خرمشهر خونه مون و سرکشی کردیم و داریم برمی گردیم سربندر. پرسیدم: ماشین تون جا داره،منم با شما بیام؟میخوام برم دنبال مادرم،پنج،شش روزه خبری ندارم. با روی باز گفتند:آره جا داریم،بیا بریم.به دخترهای مطب خبر داده و سریع برگشتم جلوی مسجد.درست یادم نمی آید ماشین تویوتا سواری بود با گالانت،من و دوتا از خواهرهای رعنا عقب ماشین سوار شدیم و راه افتادیم،هنوز بودند مردمی که پیاده و سواره توی جاده می رفتند ولی نسبت به روزی که شهدا را به ماهشهر می بردیم،جاده خلوت تر شده بود.توی سکوت به بیابانهای اطراف جاده نگاه می کردم.دفعه قبل که از این راه می گذشتم هنوز از شهادت بابا خبر نداشتم.آن روز تمام حواسم به شهدای توی وانت و مردم آواره بود اصلا متوجه آب های ناشی از بارندگی که در قسمت های پست بیابان جمع شده بوده نشده بودم.پایه های قطوری که نفت خام را به طرف پتروشیمی ماهشهر می برده در بعضی جاها بسته به پستی و بلندی زمین در آب فرو رفته بودند. مرغ های دریایی بر فراز آب ها پرواز میکردند هر چه به ماهشهر نزدیک تر می شدیم، منطقه تر خشک و لم یزرع می شد.نزدیکی های ماهشهر جاده سربندر جدا شد و ساعت ده ،بازده به سربندر رسیدیم.شهر عجیبی بود.به نظرم بیشتر به شهرک یا دهکده شباهت داست تا به شهر،خانه هایش با خانه های خرمشهر فرق داشتند،اکثرشان سازمانی بودند خانه های ویلایی کوچک با سقف و دیوارهای کوتاه.آتش صدام به اینجا هم رسیده بود.