#دلنوشته_دختر_شهید_عبادیان
.
بابا، اونایی که شما بخاطرشون رفتی تا که آروم بخوابن حالا طلب دارند از همه حتی از ما! مارو متهم به جنگ طلبی میکنن و میگن کار خاصی نکردین که جنگیدین. هرکی بود همین کار رو میکرد و الان با سهمیه هاتون همه جا رو قرق کردین. .
بابا محمدم؛
من چه جوری بهشون بفهمونم که تو عاشق بودی. عاشق زندگی، عاشق مامان، عاشق بچههات. چه جوری بگم که همه اهل فامیل و دوستات از مهربونیت میگن و به خاطر همه اینها بود که تو به جایی که رسیدی که از خودت عبور کردی.
بگذریم. نمیخوام توی این روز، به این خوبی ناراحتت کنم. مامان میگه، همیشه تولدش یادت بوده و حتما خودت رو هرجا که بودی میرسوندی بهش که پیشش باشی. پس حتما الان همین جا کنارمی و صدام رو می شنوی....
.
.
.
#شهید_حاج_محمد_عبادیان
#مسئول_تدارکات_و_پشتیبانی
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#شهادت ۶۵/۱۰/۲۳
#شلمچه #عملیات_کربلای_۵
.
.
#کربلای_۵
#عملیات_کربلای_۵
#عملیات_کربلای_پنج
#شلمچه #جبهه #جنگ
#ل۲۷ #لشکر۲۷ #لشکر_۲۷
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله_ص
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#لشکر_بیست_و_هفتیا
#دلنوشته
#مــادرم ...
ای تویی که شبانگاه بالای بسترمان نشستی تا خوابی آسوده را سپری کنیم...
ای تویی که سوختی تا ما ساخته شویم...
ای تویی که هم برایمان مادر بودی و هم پدر ...
دستانت را بوسه میزنیم و انشاالله بتوانیم همانطور که میخواهی و بابارحیم مان آرزو داشت، باعث سربلندی تان شویم و رهرو راه بابارحیم و همرزمانش باشیم ... #مامان_جون_روزت_مبارک😘💝 .
جهت عاقبت بخیری و آرامش قلب فرزندان شهدا و هدیہ به ارواح طیبه شهدا صلواتـــــ .
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
#شهید_عبدالرحیم_فیروزآبادی
#اللهـم_عجــل_الولیکـــ_الفــرج
#فرزندان_شهدا
#فرزند_شهید
#مدافع_حرم_آل_الله
#لبیـڪ_یا_زینب
#لبیـڪ_یا_رقیه
#مدافعان_حرم_برای_پول_رفتند؟
#اللهم_الرزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ
#شهادت_روزیتون
من بزرگ می شوم وتو همان جوان رعنا میمانی
چقدر ذوق میکنم که تو مثل باباهای دیگر پیر نمیشوی
یکروز با امام زمان می آیی ومن غرق در مستی آمدنت با حجاب زینبی ام آبرو میشوم برایت .
جهت عاقبت بخیری و آرامش قلب فرزندان شهدا و هدیہ به ارواح طیبه شهدا صلواتـــــ .
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
#شهید_حسین_مشتاقی
#اللهـم_عجــل_الولیکـــ_الفــرج
#فرزندان_شهدا
#فرزند_شهید
#مدافع_حرم_آل_الله
#لبیـڪ_یا_زینب
#لبیـڪ_یا_رقیه
#مدافعان_حرم_برای_پول_رفتند؟
#اللهم_الرزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ
#شهادت_روزیتون
#بابای_شهیدم
بوسیدنت که هیچ
بغل کردنت که هیچ
من حتی نشد برای یک بار هم که شده تو را بو کنم ... #آقا_علی_اکبر_فرزند_کوچک_شهید
#شهید_جواد_محمدی_مفرد
راوے :
#همسر_شهید_نادر_حمید
عزت شهید، بزرگترین سرمایه برای من و فرزندانم است.
دو هفته بعد از تولد دومین فرزندمان به شهادت رسید.
ام البنین دردانه شهید نادر حمید: میدانم! بابا همین الان پیش خداست، پیش فرشته هاست و دارد میخندد
غسل شهادت و قرائت قرآن کار روزانه همسرم بود
.
اگر لایق شهادت شدم و بنا شد تصویری از من منتشر کنی این جمله را کنار تصویر من بنویس:
يا محسن قد اتاك المسي ء وقد امرت المحسن ان يتجاوز عن المسي ء انت المحسن وانا المسي ء بحق محمد وآل محمد صل على محمد وآل محمد وتجاوز عن قبيح مـا تـعـلـم مـني
.
اى خدايى كه به بندگان احسان مى كنى بنده گنهكار به در خانه تو آمده و تو امر كـرده اى كـه نيكوكار از گناهكار بگذرد ,
تو نيكوكارى و من گناهكار , به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بديهايى كه مى دانى از من سر زده بگذر
راوے : #همرزم_شهید
او که در یکی از بیمارستانهای کشور سوریه بستری و در حالت کما به سر میبرد، یک هفته بعد شهد شیرین شهادت را نوشید و به دوستان شهیدش پیوست. شهید حمید در عین جوانی یکی از نیروهای ویژه و کاربلد مدافع حرم بود که نام و نشانی نیک از خود در مصاف با دشمن به یادگار گذاشت. همین شهرتش در میدان نبرد باعث کینه تروریستها شده بود تا آخر تیر دشمنیشان بر پیکرش بنشیند و او را به آنچه که لیاقتش بود، برسانند
.
جهت عاقبت بخیری و آرامش قلب فرزندان شهدا و هدیہ به ارواح طیبه شهدا صلواتـــــ .
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
#شهید_نادر_حمید
#اللهـم_عجــل_الولیکـــ_الفــرج
#فرزندان_شهدا
#فرزند_شهید
#مدافع_حرم_آل_الله
#لبیـڪ_یا_زینب
#لبیـڪ_یا_رقیه
#مدافعان_حرم_برای_پول_رفتند؟
#اللهم_الرزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ
#شهادت_روزیتون
سلام دوستان بابام منم زهرا. یادتان هست چند سالی بود از بابایم برایتان میگفتم و مینوشتم. گاه از دلتنگی میگفتم. گاه از حال بابا وگاهی مینوشتم دوستی امد و دوستی رفت. اما به ناگاه تودل شب به یکباره بابا عزم سفر کرد و در دل شب من ومحمد را تنها گذاشت ورفت. وبعد از شهادت پدرم تنها دلخوشیم خاطراتم برای شما بود که سری میزدم واز حال بابا خبری میگرفتم اما دوستان بابام گویی خاطرات هم قرار بود با بابایم برود پنح شنبه ای بود از کنار مزار بابای قشنگم برگشتم قرار بود از ملاقات خودم وبابای شهیدم برایتان بنویسم که بی رحمی صفحه بابایم را ربوده بود و دوهفته ای است دلتنگ خاطراتم با بابا هستم ولی دیگر برنگشت.