خوشحال باشید از اینکه من شهید شدهام. اگر در زندگیتان سختی وجود داشت، قلبتان را با خدا یکی کنید و توجهتان را به طرف خدا بیش از پیش سوق دهید.
خدا را شکر میگویم که در عصری زندگی میکنم که عصر احیای اسلام است. عصر آزادی انسانهای به بند کشیده و مستضعف چه از جهت فکری، معنوی و چه از جهات دیگر، زیرا با این انقلاب فهمیدیم که قبلا چقدر حقیر بودیم و اکنون میفهمیم که چقدر مسخ شده بودیم و خدا را شکر که تا زنده بودیم متوجه شدیم و لطف و منت خدای بر ما بوده که باعث شد از درون دگرگون شویم.
خوشحالم اگر در راه خدا به شهادت برسم و یا مجروح شوم. متاسفم برای خود و دیگران که اگر لحظهای از خدا غافل شویم و راهی را رویم که خواست او نیست.
امیدوارم کاملا درک کنید که چه میگویم. صحبت خیلی دارم ولی فرصت کم. خدا را فراموش نکنید. نماز، عبادت، تقوا را پیشه راه خود کنید. کمی به درون خود بنگریم و از زندگی پست مادی و لجنزار و غربگرایی بیرون آییم و ببینیم آنچه را که اسلام حکم کرده چقدر به نفع ماست و بنگریم که ما چقدر در اشتباهیم و متوجه نیستیم.
وصیت نامههای شهیدان را بخوانیم و به خود بیاییم و درس زندگی را از علی (ع) و درس شهادت را از حسین (ع) بیاموزیم. به امید موفقیت در جهت اسلام واقعی برای همگی، امام را فراموش نکنید که بنیانگذار این انقلاب، امام عزیزمان است و او را تنها نگذارید. برای امام دعا کنید دعا، دعا، دعا... درود خدا بر تمامی مسلمین مخلص باد.»
غلامرضا رهبر در طول دفاع مقدس ماموریت خود در ثبت حماسههای بزرگ رزمندگان را با ثبت صدها عکس و خبر و گزارش به نحو احسن به انجام رساند و صدای حماسی او را باید «صدای ماندگار مقاومت» دانست، او خبرنگاری بود که سرانجام با اهدای جانش در این راه رهبر خبرنگاران شد.
غلامرضا رهبر در طول دفاع مقدس ماموریت خود در ثبت حماسههای بزرگ رزمندگان را با ثبت صدها عکس و خبر و گزارش به نحو احسن به انجام رساند و صدای حماسی او را باید «صدای ماندگار مقاومت» دانست، او خبرنگاری بود که سرانجام با اهدای جانش در این راه رهبر خبرنگاران شد
#دفاع_مقدس
یادبود #خبرنگار #جاویدالاثر #شهید #سید_غلامرضا_رهبر در گلزار شهدای آبادان
🟩🟩🟩⬜️⬜️⬜️🟥🟥🟥
کانال ایتا(#حافظان_امنیت)
https://eitaa.com/kakamartyr3
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️
تربت پاک #خبرنگار #شهید_اکبر_قاسمی پور در گلزار شهدای کلگه #مسجدسلیمان
🟩🟩🟩⬜️⬜️⬜️🟥🟥🟥
کانال ایتا(#حافظان_امنیت)
https://eitaa.com/kakamartyr3
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما برا شهادت نمیریم که!
برا خدا میریم، هرچی خدا بخواد
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
26.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢فیلم/ خبرنگارانی که با شهادت ماندگار شدند
🔶یکی از شغلهایی که عشق و ایمان، بزرگترین رمز موفقیت در آن است خبرنگاری است. در این شغل خطیر و دوست داشتنی، عدهای هم بودند که به قیمت جان خود حقایق را بازگو کردند. خبرنگاران شهیدی که با حضور در جبهههای جنگ هشت سال دفاع مقدس، کشورهای جنگ زده، جنایتهای دشمنان اسلام را بر همگان آشکار کرده و رسالت عاشقی خود را به پایان رساندند.
🍂 حماسهای به نام خلبان خلعتبری
در یکی از عملیاتها حسین خلعتبری و عدهای دیگر از خلبانان پایگاه ششم شکاری از طرف فرمانده پایگاه برای زدن پل العماره مامور شده بودند. پل، درست وسط شهر بود و اتومبیلهایی که مشخص بود شخصی است، روی پل در حال حرکت بودند. خلعتبری وقتی روی پل میرسد، حملات ضد هوایی دشمن به اوج خود رسیده بود. با وجود همه خطراتی که حسین را تهدید میکرد، دیدند او از بالای پل دور زد و مسافتی را طی کرد و سپس هدفش را مورد اصابت قرار داد.
این رفتار حسین میان آنهمه گلولهای که به سمتش روانه میشد، تعجب همگان را به خود واداشت وقتی از او سئوال کردند، چرا چنین کردی، گفت: «فرزندی یکساله دارم، یک لحظه احساس کردم که ممکن است، توی ماشین بچهای مثل «آرش» من باشد و چگونه قبول کنم که پدری بچه سوختهاش را در آغوش بگیرد؟ »
👇👇👇
شهید سرلشکر خلبان حسین خلعتبری یکی از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران است که با استفاده از نبوغ نظامی، ابتکار عمل و تخصص خود، در بسیاری از عملیاتهای دوران دفاع مقدس، همراه با سایر همرزمانش حماسههای ماندگاری را آفرید.
وی در علمیاتهای مهمی از جمله حمله به اچ ۳، مروارید و… شرکت داشت و بیش از هفتاد پرواز برون مرزی را در طول دوران دفاع مقدس به انجام رساند. بارها در مجلههای آمریکایی از او به عنوان یک نابغه جنگی نام برده شد و در سال ۲۰۰۶ او را بهترین خلبان اف ۴ نامیدند. وی سرانجام در اول فروردین سال ۶۴ به شهادت رسید.
•┈••✾❀🏵❀✾••┈•
ادامه دارد
#ارتش #خاطرات
🍂 خواب دیدار
کبری گلابی زاهدی
تدوین: نرگس اسکندری
┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄
🔹 به خانه شهیدی در جاده مسجد سلیمان رفته بودیم. دعاهایمان را خواندیم و شروع کردیم به صحبت کردن با مادر شهید. از پسرش صحبت میکرد که وسط حرف هایش گفت:
- پس خونه همسایه ما نمیرین؟
- اسامی خانواده شهدا رو به ما میدن. اسم اون نبوده.
- همسایه ما خانواده شهیدن، هیچ کس تا حالا خونه شون نرفته. بیبی به من گفت: برو ببین اگه خونهن، یه سر بریم پیشش. مسیر طولانیه نخوایم دوباره این همه راه رو بیایم.
در را که باز کرد پیرزنی را دیدم که صورتش پر از چروک بود. پیراهنی بلند و مشکی به تن داشت با خوش رویی جواب سلامم را داد...
- حاج خانم ما گروهی هستیم به نام کاروان حضرت زینب (س) که به خانواده شهدا سر میزنیم. میخوایم بیایم پیشتون
یک دفعه زد زیر گریه
- چرا گریه میکنی؟
- پسر من چند ساله شهید شده کسی هم سراغم نیومده بود. دیشب خواب دیدم در خونه رو زدن. در رو که باز کردم
دیدم پسرمه
- چی شده اومدی؟ میدونی چقده ندیدمت؟
- فردا برات مهمون میاد. خونه رو آماده کن. حالا هم شما اومدی و خواب من تعبیر شد.
برگشتم و ماجرا را تعریف کردم. بی بی گفت:
- خدا رو شکر که قسمت شد دل مادر شهید رو شاد کنیم.
•┈••✾○✾••┈•
از کتاب: زنان جبهه جنوبی
#خواهران_رزمنده
#خرمشهر