داستان زیبای دو رفیق، دو شهید
#شهید_سیدمحمد_رجبی و دوستش #خاطرات_شهدا 🌷
دو رفیق
دو شهید.... همه جا #معروف شده بودن به باهم بودن
تو #جبهه حتی اگه از هم جداشونم میکردن آخرش ناخواسته و #تصادفی دوباره برمیگشتن پیشه هم
خبر #شهادت علیو که اوردن، مادرِ محمد هم دو دستی تو سرش میزد و میگفت: بچم اول همه فکر میکردن علی رو هم مثله بچش میدونه به خاطر همین داره اینجوری گریه میکنه
بهش گفتن مادر تو الان باید قوی باشی، تو هنوز زانوهات محکمه تو باید ننه علی رو دل داری بدی
همونجوری که های های #اشک میریخت گفت:
زانوهای محکمم کجا بود؟ اگه علی شهید شده مطمئنم محمد منم #شهید شده اونا محاله از هم جدا بشن 🔹 عهد بستن آخه مادر...
عهد بستن که بدون هم پیشه #سیدالشهدا نرن.... مامور سپاهی که خبر اورده بود کنار دیوار مونده بود و به اسمی که روی پاکت بعدی #نوشته شده بود خیره مونده بود.... #شهیدسید_محمدرجبی
.
#وصیت_نامه :
.
بخشی از وصیت نامه #شهید_اسماعیل_دقایقی :
ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین.
خدایا! امت اسلام را صبر و استقامت عطا فرما تا در مقابل دشمنان خدا و کافران، پایداری کنند و سپس بر آنان غلبه کنند.
خدایا از تو می خواهم در هنگامی که شیطان به سراغم می آید، تو او را دور سازی و مرا قوّت و آرامش عطا فرمایی که «لا حول و لا قوة الا باللَّه العلیّ العظیم».
برادران گرامیم و خواهران محترمه
در راه حسین (ع) - سیدالشهداء - رفتن، حسینی شدن میخواهد. انشاءاللَّه در پیروی از راه امام امت خمینی کبیر که همان راه خدا و قرآن و اهل بیت (ع) است، موفّق باشید.
.
.
.
.
#شهید
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#شهید_دقایقی
#شهدای_استان_خوزستان
#خوزستان #بهبهان #امت_اسلام
#سیدالشهدا #قرآن #اهل_بیت
#خامنه_ای_دات_آی_آر
سخنان حضرت آقا درمورد شهیدان باکری و سلیمانی:
بسماللهالرحمنالرحیم
«در بین شهدا بعضی از آنها #شهیدپرور بودند.
در واقع میتوان گفت آنها #سیدالشهدا بودند. اعتقاد ما این است که #شهید_باکری سیدالشهدای لشکر عاشورا بود....
و #شهید_سلیمانی هم سیدالشهدای مقاومت است.
سیدالشهدا شدن این عزیزان هم بهخاطر فرماندهیشان نبود.
از زمانی که جنگ هشت سال دفاع مقدس شروع شد، شهید آقا مهدی باکری از یک خمپاره زدن در جنگ شروع کرد.
اما آقا مهدی در بین رزمندگان صاحب سبک و صاحب ادبیات بود...
باکری فرد نبود، بلکه ادبیات بود.
با تمام رفتار، گفتار، حرکات، سکنات و برخوردهایش همواره شهید تربیت میکرد. و این دقیقاً در حاج قاسم هم بود....»
یاد شهدا با صلوات
به نام خدا
.
.#یا_رقیه
.
#همسر_شهید:
.
محمد عاشق اسم زینب بود و به من میگفت من چهار تا اسم انتخاب کردم و از بین این چهار تا اسم زینب را بیشتر از همه دوست دارم ولی باز هم هر اسمی که شما انتخاب کنید. هیچوقت نظرش را تحمیل نمیکرد.
همیشه دوست داشت نظر، نظر من باشد. من هم نام زینب را برای دخترمان انتخاب کردم، چون خوابی در این خصوص دیده بودم. محمد خیلی دوست داشت با زینب قرآن کار کنیم، دوست داشت حافظ قرآن شود. یادم است چند روزقبل از رفتنش زینب خیلی شیرینزبانی میکرد. محمد به من گفت: زینب کم کم همه چی را تکرار میکند. میتوانی قرآن یادش بدهی. محمدم وصیتهایش را برای دخترمان روی عکسهای یادگاری که با هم داشتند نوشت تا برای همیشه بماند.
برای خداحافظی به خانوادهها سر زدیم و خداحافظی کردیم.
به خانه که برگشتیم وسایلش را جمع کرد.
با ذوق وسایل سفرش را جمع میکرد.
اصلاً ندیدم زینب را بغل کند و ببوسد و با دخترش خداحافظی کند. مأموریتهای قبلی اینطوری نبود. حتی اگر زینب خواب هم بود، میرفت بغلش و بوسش میکرد.
بعداً متوجه شدم که این کارش برای این بود که نکند لحظه آخری زینب زمینگیرش کند.
نکند یک وقت دلش بلرزد و از قافله جا بماند، لحظه خیلی سختی بود.
#محمد_وقتی_رفت،
#دلم_را_همراه_خودش_برد......
.
.
.
#شهید_محمدتقی_سالخورده #علمدار_کمیل #دفاع_مقدس #امام_زمان #ضامن_آهو #کربلا #سیدالشهدا