eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️در انجام وظیفه و کارهایش خلوص عجیبی داشت. یادم هست که می‌گفت «من سر کارم ساعتی را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتن‌هایم را حساب می‌کنم و از اضافه کاری‌هایم کم می‌کنم که حقی از بیت‌المال به گردنم نماند... ‼️محمد بر سر مسائل فقهی خصوصاً خمس خیلی حساس بود و حتی در مراسمات عزاداری امام حسین(علیه السلام) هم از غذای هر مجلسی را استفاده نمی‌کرد مگر با اطمینان از وضعیت خمسی بانی آن. می‌گفت «اگر مردم می‌دانستند با دادن خمس چقدر مالشان برکت پیدا می‌کند با شور و شوق سهم خمس خود را می‌دادند.» 🌷
✒️ ♦️با موتور برای خرید انگشتر نامزدی (نشان) به میدان خراسان رفتیم که همان شد حلقه ازدواجم بعد از آن هم به حرم شاه‌عبدالعظیم رفتیم تا زندگی‌مان سروسامان بگیرد. از آنجا محمد یک انگشتر دُرِ نجف خرید. این هم شد حلقه ازدواج محمد. ♦️دوست نداشت جشن عروسی برگزار کنیم دلایل خودش را هم داشت که از نظر من دلایل بدی نبود هرچند رضایت محمد هم برایم شرط بود. ♦️یادم هست همان روزی که مستاجر خانه را خالی کرد، شبانه برای نظافت و سروسامان دادن به خانه آمدیم. آنقدر ذوق شروع زندگی را داشتیم که به سرعت وسایلمان را چیدیم و خیلی زود برای سفر آماده شدیم. ♦️چون جشن نگرفتیم، ولخرجی کردیم و سفرمان به مشهد هوایی بود آن‌هم 2 هفته! با اینکار حسابی ریخت‌و‌پاش کرده بودیم! (هردومان می‌خندیم)... ♦️محمد وقتی در سپاه استخدام شد آن چنان عاشق این شغل مقدس بود که بنا به گفته برخی همکارانش هنگام خواب نیز با همان لباس مقدس به خواب می رفت و علت این کار خود را نیز چنین بیان می داشت: من با نذر و نیازهای فراوانی توانسته ام به این شغل مقدس وارد شوم، از آن می ترسم که هنگام خواب عزرائیل جانم را بستاند و این لباس مقدس بر تنم نباشد. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷
✨قبل از شهادت داداش محمدم خواب دیده بودم که وی به شهادت رسیده است. حتی گلهای روی مزار برادرم را هم در خواب دیده بودم. ✨همه چیز رو انگار می خواست به ما نشان بدهد. در ماشین بودم که از آسمان یک دسته گل پایین آمد. همسرم گفت: این گل رو هدیه نکن. بزار برای خودمون باشه... ✨و من گفتم: این دسته گل رو هدیه به امام حسین (ع) کردم... و این شد که خبر شهادت برادرم را برایم آوردند و این نشانه ای از طرف خدا برایم بود. ✍روایتی از خواهر شهید
معبود من به نام تو و با یاد تو 🍃 عزم نگارش کرده ام , میخواهم برای کسی بنگارم که اقیانوس وجودش پر از حب و دوستی به خدا و اولیایش بوده و خورشید درونش را به انوار الهی مزین کرده بود. . 🍃کسی که به گمانم عطر نامش میتواند مشفی التیاب های به کوخ نشسته ی وجودی باشد که خود را سالیان سال است در تُنگ کوچک دنیا به دراورده است . . 🍃پاسدار ۲۷ساله ای که در طول گامهای زندگیش جز درستی و پاکی چیزی به نظر نمیرسد.غنچه ای که با تابش آفتاب الهی در تهران شکوفا شد و به اوج کمالش رسید به گونه ای که رایحه اش را میتوان حتی آن سوی مرزها حس کرد . . 🍃غنچه ای که شد خانواده اش که با عِطر محمدیش فضای خانواده را معطر مینمود. راهش را بدرستی شناخته بود , خالصانه برای محبوبش قدم بر میداشت و روز به روز روح بزرگش را بزرگتر میساخت . . 🍃اعتقادش بر این بود که هرچه از می‌خواهید فقط از باب اول وقت وارد شوید.و باور داشت برای هم طلب دعای خیر کنیم، چرا که دعا در حق برادر و خواهر دینی زودتر به می‌رسد. . 🍃آری .من مطمئنم محمد خود را از همین نمازها و دعاها گرفت که این گونه میشود،روح بلندش را در راه از حریم آل الله به اوج انتهایش میرساند . 🍃شهید محمد کامران در دی ماه ۱۳۹۶ خود را به آغوش محبوب آسمانیش رساند. شاد و راهش پر رهرو . ✍نویسنده: . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد: ۹ اردیبهشت ۱۳۶۷ . 📆تاریخ شهادت : ۲۳ دی ۱۳۹۴ . 📆تاریخ انتشار : ۲۳ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار: بهشت زهرا .
🔰محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: «هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم...» 🔰می‌گفت همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌دهد و از طرفی قدم‌هایش برکت زندگی است.» 🔰در انجام وظیفه و کارهایش خلوص عجیبی داشت. یادم هست که می‌گفت «من سر کارم ساعتی را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتن‌هایم را حساب می‌کنم و از اضافه کاری‌هایم کم می‌کنم که حقی از بیت‌المال به گردنم نماند.» 🔰محمد خیلی خوش اخلاق بود. واقعاً اگر بگویم اخم او را ندیدم، گزافه نیست. حتی وقتی درمعراج شهدا برای آخرین‌بار او را دیدم همان لبخند زیبا و همیشگی را روی لب داشت. 🔰خدا را شکر می‌کنم که محمد من هم شهید شد.چون او شهادت را دوست داشت.خیلی شهادت را دوست داشت. ✍به روایت همسر شهید 🌷 ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
●محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: «هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم...» ●می‌گفت همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌دهد و از طرفی قدم‌هایش برکت زندگی است.» ●در انجام وظیفه و کارهایش خلوص عجیبی داشت. یادم هست که می‌گفت «من سر کارم ساعتی را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتن‌هایم را حساب می‌کنم و از اضافه کاری‌هایم کم می‌کنم که حقی از بیت‌المال به گردنم نماند.» ●محمد خیلی خوش اخلاق بود. واقعاً اگر بگویم اخم او را ندیدم، گزافه نیست. حتی وقتی درمعراج شهدا برای آخرین‌بار او را دیدم همان لبخند زیبا و همیشگی را روی لب داشت. ‌●خدا را شکر می‌کنم که محمد من هم شهید شد.چون او شهادت را دوست داشت.خیلی شهادت را دوست داشت. ✍به روایت همسر شهید 🌷