29.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#غروب عاشورا بدنیا اومد...
نامش را حسین جان گرفتند.
زمان گذشت و حسین شد
فرمانده ی شجاع لشکر ویژه ۲۵ کربلا.
" ۲۴ دی ماه #سالروز ولادت #سردار شهید حاج حسین بصیر گرامی باد.
#فریدونکنار
#تولدت_مبارک
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
23.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قـــاب_خاکـــــــــــــــی
"مداحی جانسوز نوجوان آملــــــــی؛
در مراسم وداع با پیکر مطهر
شهیدان عملیات والفجر۸
۲۸ بهمن ۱۳۶۴
#پیشنهاد_دانلود
"امروز سالگرد شهادت این شهدا میباشد.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
#مازندران_دیارِ_علویانِ_خطشکن
34.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تصاویر کمتر دیده شده از #لحظات نفس گیر در عملیات #رمضان در #تیر ماه ۱۳۶۱ و حضور #فرماندهان ارشد #جنگ در #خط_مقدم و #مجروحیت و #شهادت رزمنده ی بیسیم چی ....
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
"نشر میدهم به عشق صاحب الزمان
🌹#یک_عکس_و_یک_دنیا_حرف
.
📸 بعضی عکس ها با آدم حرف میزنند.
عمليات بیت المقدس ۲ بود؛ اسفند ۱۳۶۶ ارتفاعات ماووت...
بچه ها از صبح درگیر جنگ بودند که بتوانند پیکر دوستان شهیدشان را که بین خودشان و عراقیها مانده بود، به عقب برگردانند. در لحظهای که یکی از بچهها با دیدن دوست شهیدش او را بوسید، از این لحظه بهزاد پروین قدس عکس گرفت.
.
#وداع_آخر
#هفت_تپه_ی_گمنام
#رفیق_بهشهری_حاج_قاسم
.
علی اکبر میرزائی» متولد ۱۲ خرداد ۱۳۳۶ در روستای علی تپه بهشهر به دنیا آمد. سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه درآمد، سال ۱۳۶۱ به سمت مسئول ستاد لشکر ۴۱ ثارالله در سیستان و بلوچستان منصوب شد. در مرداد ۱۳۶۴ فرماندهی سپاه جالق در سراوان و مسئولیت گشت در واحد اطلاعات عملیات زاهدان را به عهده گرفت. مسئولیت آموزش نظامی در مراکز آموزش سپاه سیستان و سازماندهی نیروهای بسیجی از دیگر خدمات ارزشمند علیاکبر بهشمار میرود. ناگفته نماند که او یکبار در زاهدان مجروح و بستری شد.
.
سال ۱۳۶۵ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. دهم مهر ماه ۱۳۶۵ در پشت کوه خاش توسط اشرار بر اثر اصابت گلوله، شهید شد.
همسر شهید میگفت: «روزی که برای گرفتن نتیجه آزمایش بارداری به بیمارستان رفته بودم، او در سردخانه خوابیده بود و من بیخبر بودم.
مادر شهید میگفت: «روزی که خدا او را به من داد، خوشحال بودم و نماز خوندم؛ روزی هم که از من گرفت، با گریه برایش نماز شهادت خوندم.»
.
▪️روایت رفاقت و دوستی دو همرزم یکی از شمال و دیگری از کرمان با شهادت علی اکبر پایان نیافت سردار سلیمانی همیشه به مادر شهید سرمیزدند و حتی ایشان را مادر صدا میزدند و در زمانهایی که نمیتوانستند، تماس میگرفتند تا آنجا که خانه شهید میرزایی در روستای علیتپه بهعنوان قدمگاه سردار دلها در استان مازندران یاد میشود.
.
#رفیق_حاج_قاسم
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#لشکر_۴۱_ثارلله_کرمان
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
#شهدا_تابع_ولایت_فقیه_بودند
به فرمایشات ولی فقیه احترام زیادی میگذاشتند برای نمونه قبل از عملیات در خاکریز نشسته بود. آقا جواد پیش یکی از رزمندگان آمد و گفت: «چرا کلاه آهنی بر سر نداری؟ مگر نمیدانی امام کلاه آهنی را برای رزمندهها واجب کرده است؟ یادت باشد اگر بدون کلاه آهنی کشته شوی شهید محسوب نمیشوی.»
.
📩 وصیت سردار شهید جواد نژاد اکبر: خدايا خداوندا! تمامي شهداي ما را با شهداي صدر اسلام و سرور شهيدان امام حسين (ع) محشور بفرما.
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#دریا_دلان_شمالی
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
#دعا_نوشت_یک_شهید_پشت_لباس_نوزاد
#شهید_ابراهیم_امیر_صادقی
.
🎙روایت زیبای ذیل از «شهید ابراهیم امیرصادقی» اعزامی از لشکر 25 کربلا، به زبان «نادر قلی زاده» است که خواندن آن خالی از لطف نیست.
.
▪️با ابراهیم تصمیم گرفتیم تا یک روز قبل از رفتن به جبهه ی مهران، برای تفریح و هواخوری بیرون برویم؛ چون ابراهیم تازه دایی شده بود، اصرار کرد که به جای رفتن به مناطق تفریحی به منزل خواهرش برویم تا او قبل از رفتنش به جبهه، بتواند خواهرزاده جدیدش را ببیند.مخالفت من فایده نداشت و به اجبار به خانه ی خواهرش رفتیم.
.
▪️ابراهیم همین که بچه را دید، فوراً آن را از گهواره بیرون آورد و شروع کرد به بوسیدن. رو به خواهرش کرد و گفت:
- «آبجی! اسم این کوچولو را چی گذاشتی؟!»
خواهرش گفت:- «#حسین!»
ابراهیم بلند شد، رفت یک ماژیک قرمز پیدا کرد و برگشت. پشت پیراهن سفید نوزاد با آن ماژیک قرمز نوشت:
«یا #حسین #شهید! ما را #بطلب.»
همه شروع کردیم به خندیدن.
به ابراهیم گفتم:- «ابراهیم! این چه جمله ای بود که نوشتی؟!»
ابراهیم با حالت خاصی گفت:
«از آنجایی که دوست دارم به کربلای حسین(ع) بروم و آرزو دارم که به دیدارش نائل شوم، برای همین این جمله را پشت پیراهن این طفل پاک که گناهی نکرده ۱نوشتم تا شاید خدا دعایش را زودتر اجابت کند و به آبروی این نوزاد، امام حسین(ع) مرا بطلبد...»
.
⚜ #شهید ابراهیم امیر صادقی اهل #تنکابن و عضو لشکر ویژه ۲۵ #کربلا بود که در سال ۱۳۶۵ #عملیات کربلای ۱ بشهادت رسید.شادی روحش #صلوات...🌷🇮🇷
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#قربانی_راه_خدا
▪️چند سال پیش رفته بودیم
روستای قراخیل خدمت والدین شهید
صادق نوراللهی بسیجی لشکر ویژه ۲۵ کربلا...
پدرش میگفت: عید قربان سال ۱۳۶۷ بود. یک روز قبل گوسفندی رو آوردم خونه مون واسه قربونی... پسرم صادق جبهه بود.
صبح گوسفند و آوردم که ذبح کنم گوسفند از دستم فرار کرد. گرفتمش، ولی باز دوباره فرار کرد، برای بار سوم گوسفند رو آوردم آماده کردم برای قربونی اما دیدم انگار چاقو نمیخواد سر این گوسفند رو ببره، منصرف شدم و رو به آسمون گفتم خدا چه مصلحتیه، راضیام به رضات، مثل اینکه تو هم نمیخوای این حیوون رو ذبح کنم. غروب همون روز برام خبر آوردند صبح همون لحظه که میخواستم قربونی کنم؛ پسرم صادق تو جبهه در راه خدا قربونی و شهید شد. خدا همون یه قربونی رو ازم قبول کرد.
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
#شهید_بی_سر
#شهید_رضا_اسماعیلی
.
▪️داعشی ها محاصره اش کردند. تا تیر داشت مقاومت کرد و جنگید، تیرش که تموم شد، داعشی ها نیت کرده بودند زنده بگیرنش همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود خلاصه اینقدری این بچه رو زدند تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد.
ولی یک لحظه هم سرش رو از ترس پایین نیاورد...تشنه بود آب جلوش می ریختند روی زمین فهمیدند حاج قاسم توی منطقه است
برای خراب کردن روحیه حاج قاسم بیسیم رضا اسماعیلی رو گرفتند جلوی دهن رضا و چاقو رو گذاشتند زیر گردنش کم کم برای اینکه زجر کشش کنند آروم آروم شروع کردند به بریدن سرش و بهش می گفتند به حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم اینقدر یواش یواش بریدند که ۴۵ دقیقه طول کشید...
.
▪️ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چند تا کلمه گفت: اصلا من آمدم جون بدم برای دختر مظلوم علی...
اصلا من آمدم فدا بشم برای حضرت زینب...
اصلا من آمدم سرم رو بدم...
یا علی یا زهرا...
میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد. بعد هم سر رضا رو گذاشتند جعبه و فرستادند برای حاج قاسم...
.
امنیت ما اتفاقی نیست عزیزان!
چقدر سرها و خون ها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم...
🌷شادی روح شهیدرضااسماعیلی صلوات 🌷
#لبیک_یا_زینب
#هفت_تپه_ی_گمنام
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
#شهید_مدافع_حرم_تیپ_فاطمیون
💢 جلسات بچه های جبهه
▪️کت و شلوار پوش نداشت!!!
▫️لباس ها همه یکدست و یکرنگ بود
▪️ میز و صندلی و اتاق جلسات نداشتند!!!
▫️زیر چادرهای خاکی برگزار میشد
▪️ بالا و پایین نشستن نداشت!!!
▫️همه کنار هم مینشستند
▪️صرفا جهت وقت گذرانی نبود!!!
▫️هدفمند بود و مفید
▪️شعار و وعده و وعید نمیدادند
▫️ختم به عمل و نتیجه میشد
▪️نگاه هایشان به لنز و دوربین نبود
▫️دوربین بود که معطوف بزرگیشان بود
.
📷 جلسه ی فرماندهان لشکر ویژه ۲۵ کربلا _قبل از عملیات والفجر هشت ۱۳۶۴
#سردار_بابایی
#سردار_شهید_نوبخت
#سردار_میرشکار
#سردار_کمیل
#سردار_قربانی
#سردار_شهید_شیرسوار
#سردار_شهید_خنکدار
#هفت_تپه_ی_گمنام
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
▪️و سلام بر او که می گفت:
«اونقدر خودمونُ درگیر القاب و عناوین کردیم که یادمون رفته همه با هم برادریم و باید کنار هم باری از روی دوش مردم برداریم»
شهید مدافع حرم محمدبلباسی🕊
.
#جهادی
#مسئولین_جمهوری_اسلامی
#هفت_تپه_ی_گمنام
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
💢 #امام_سر_ناصر_را_بوسید
.
▫️همسر شهید : ايشان علاقه زيادی به ولايت و رهبری داشتند...بعد از ازدواج ما ،ايشان به تهران رفتند تا با امام ملاقات کنند . اما در آنجا به او اجازه ديدار را از نزديک ندادند ولی او با اين وجود دو روز تمام در پشت درب بيت رهبری بدون آب و غذا نشستند تا اينکه يکی از ياران امام نزد امام رفتند وبه او گفتند که يک بسيجی برای ديدن شما آمده و دو روز است که برای ملاقات خصوصي پافشاري کرده و پشت درب مينشيند . امام دستور داد که او را نزدش ببرند.
ناصر موفق شد با امام ملاقات خصوصي داشته باشد . امام سر ناصر را بوسيد و سخنی زير گوشش گفت که شهيد آن را به هيچ کس بازگو نکرد.
ناصر بهترين رزمنده در جبهه معرفي شد و از امام جمعهی اهواز انگشتری هديه گرفت .که روی عقيق آن نوشته بود:
روح منی خمينی بت شکنی خمينی✨
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#گردان_حمزه_سیدالشهدا