9.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج قاسم سلیمانی:
من در ذهن شما آدم خوبی هستم؟
📷 عکسی از حاج قاسم سلیمانی، فرمانده ،لشکر۴۱ ثارالله (ع) در جمع همرزمانش.
شهید علی عابدینی، فرمانده گردان چهارصدوده
.شهید احمد امینی فرمانده گردان۴۱۰خاتم الانبیاء
▫️▫️▫️▫️▫️▫️⚪️⚪️⚪️
💠 خاطره حاج #قاسم_سلیمانی از شهید علی #عابدینی ، فرمانده دلاور گردان #غواص ۴۱۰ – لشکر ۴۱ ثارالله (ع) :
─ شب عملیات، منتظر عبور گردان 410 بودم. تقریباً یک ساعت گذشت و از قایقها خبری نشد. با سرعت خودم را به آنها رساندم. سازمان گردان به هم ریخته بود. بچهها با قایقهایِ سنگین مشکل پیدا کرده بودند. به علی عابدینی رسیدم که با گروهان اول حرکت میکرد؛ ده تا دوازده نفری که داخل قایق نشسته بودند، با هم پارو میزدند، با وجود این، قایق فقط به اندازۀ یک متر جلو میرفت. به شدت نگران شدم. با این وضع نمیتوانستند به موقع به خط دشمن برسند.
عابدینی وقتی متوجه نگرانی من شد پرسید:
چه ساعتی باید به خط دشمن برسیم؟
گفتم: ساعت دوزاده شب. از برنامۀ زمانبندی شده یک ساعت و نیم عقب بودند. با وجود این، با اطمینان گفت:
به حول و قوهی الهی، ساعت دوازده به خط دشمن میرسیم.
با ناراحتی پرسیدم: چطوری؟
گفت: با توکل به خدا
قایق را نزدیک قایق من کشید. سرش را جلو آورد و آهسته کنار گوشم گفت:
الان کار دیگری میشود کرد؟
گفتم: نه... نمیشود!
گفت: پس راهی غیر از توکل به خدا نیست.
وقتی آرامش و اعتماد را در چهرۀ عابدینی دیدم، اطمینان پیدا کردم که به موقع میرسد
دو تا فرمانده
دو تا قهرمان
یکی #مرد_معبر در میدان های مین
و یکی #مرد_شناسایی در عمق دشمن
سرداران شهید
🔹 حاج سید محمد زینال حسینی و حاج غلام کیانپور(سمت راست) فرماندهان تخریب و اطلاعات عملیات لشگر10 سیدالشهداء(ع)
#دفاع_مقدس
مرا گویـی
که بیداری همه شب ،
دو چشمِ عاشقـان بیدار باید ...
#رزمنده
#مردان_بی_ادعا
تیراندازی افراد مسلح به پاسگاه چشمه زیارت زاهدان
مرکز اطلاع رسانی پلیس سیستان و بلوچستان:
🔹در پی تیراندازی افراد مسلح به سمت پاسگاه چشمه زیارت زاهدان با هوشیاری و آتشِ برترِ مأمورینِ پاسگاه مواجه که فرار را بر قرار ترجیح و هيچ گونه تلفاتِ جانی و مالی نیز رخ نداد.
🔹این افراد موردِ تعقیب قرارگرفته و با همکاری خوبِ مردم منطقه شناسایی که بهزودی دستگیر و به دستگاه عدالت سپرده خواهند شد.
#راز_غیب_شدن
« هر بار که بچه ها به #عملیات می رفتند، #حاج_احمد تا یکی، دو ساعت پیدایش نبود. بارها از خودم می پرسیدم که کجا ممکن است برود؟ یک بار که قرار بود بچه ها عملیات کنند، تصمیم گرفتم این بار تعقیبش کنم. ماشین تدارکات، گوشۀ #قرارگاه ، رو به روی درِ خروجی توقف کرده بود. صبر کردم تا لحظۀ مناسب برسد، بعد رفتم و زیر آن دراز کشیدم.
حالا دیگر #حاج_احمد هر طرف می رفت، در دیدِ من بود. لحظۀ آخر، دورِ گردنِ تک تکِ بچه ها دست انداخت و با آنان #خداحافظی کرد. صدایش می آمد که می گفت: «برادرا! یادتون باشه، #تکبیر هاتون نباید یه #الله_اکبر ساده و بی فایده باشه، سعی کنین هر تکبیرتون به اندازهی یک #لشکر عمل کنه.»
بالاخره بچه ها حرکت کردند و رفتند. چشم از #حاجی برنمی داشتم. داخل اتاق رفت و چند دقیقۀ بعد برگشت و پای پیاده از قرارگاه بیرون رفت. دنبالش راه افتادم، طوری که متوجه من نشود. از دامنۀ کوهی که مُشرِف به قرارگاه بود، بالا رفت و من متعجب به دنبال او می رفتم.
پشت صخره ای پنهان شدم٬ #حاج_احمد کنار جوی آبی که از سر کوه پایین می آمد، دو زانو نشست، آستین ها را بالا زد و #وضو گرفت. بعد یک سنگ کوچک از داخل آب برداشت و به داخل غار کوچکی که همان جا بود، رفت. منتظر ماندم تا ببینم چه کار می کند. بعد از چند لحظه، صدای #دعا و #گریه #حاج_احمد که با صوت حزینی به درگاه خدا التماس می کرد، بلند شد:
« #خدایا ! تو درکمینِ ستمکارانی، از تو می خوام به حق آبروی مولایم، این #بسیجیان عاشق رو در پناه خودت حفظ کنی. »
📔 منبع : کتاب #میخواهم_با_تو_باشم ، صفحه ۶۵
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#متوسلیان
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#باز_نشر
🌷پدر من انسان بسيار فعالی بودند و هميشه تصورم بر اين است كه چطور می توانم اين قدر فعال باشم. شايد می دانستند كه طول عمرشان زياد نخواهد بود. برای ايشان ۲۴ ساعت، به اندازه ۴۸ ساعت ارزش داشت و استفاده می كردند.
🌷پدرم در كارهای منزل بسيار دخيل بودند، به طوری كه تمام كارهای تاسيساتی منزل را انجام می دادند، لولهكشی، برقكشی و نقاشی ساختمان تا كارهاي جزيی تر حتی كاغذ ديواري خانهمان را پدر انجام می دادند.موكت كردن منزل و نجاری همه را خودشان انجام ميدادند.
🌷پدر هيچ وقت از رفتن صحبت نميكرد چون به قدری با انرژی مثبت صحبت ميكردند كه اجازه نمی دادند كه اين تفكر در ذهن ما ايجاد شود. اما بيشترين چيزی كه از ما انتظار داشتند اين بود كه انسانهای صادق و مخلص و سعی كنيم تا جایی كه می توانيم در خدمت مردم باشيم.ايشان با مردم بودن را بيشتر می پسنديدند. هميشه تاكيد داشتند كه مطالعه داشته باشيم.
✍راوی :دختر شهید
#شهید_منصور_ستاری