⭕️حق با من بود. هر وقت فکرش را میکردم میدیدم حق با من بوده.
ولی چیزی نگفتم. بالاخره فرمانده بود. یکی دو ماه هم بزرگ تر بود. فکر کردم «بذار از عملیات برگردیم، با دلیل ثابت میکنم براش.»
از عملیات برگشتیم. حسش نبود. فکر کردم «ولش کن. مهم نیست. بی خیال»
پشت بیسیم صداش می لرزید. مکث کرد.
گفتم «بگو حاجی. چی میخواستی بگی؟»
گفت «فلانی! دو سال پیش یادته؟ فلان جا!
حق باتو بود. حالا که فکر میکنم، میبینم حق با تو بوده. من معذرت میخوام ازت.»
#شهید_حسین_خرازی
#درس_اخلاق
ترکش توپ خورده به گلویشان. خودش و رانندهش.
خون ریزیش شدید شده؛ نمیذاره زخمش رو ببندم.
میگه «اول اون!» رانندهش رو میگه.
با خودش حرف میزنه! «اون زن و بچه داره. امانته دست من...»
بیهوش میشه...
#شهید_حسین_خرازی
#درس_اخلاق
♧°|•🌾🌿🌾•|°♧
#شهیدانه
#شهید_حسین_خـــــرازی
#بوسه_بر_پای_رزمندگان
حاج حسين رزمندهها را ع❤️اشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جوری نشان میداد كه انسان حيران میشد.
يك شـب تانكها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم. من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچهها داشتند. يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانكها راه میرود و با سرنشيــنها گفت و گوهای كوتاه میكند. كنجكـــــاو شدم ببينم كيست.
مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش. همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد. گفت: به خدا سپردمتون!
تا صداش را شنيدم، نفسم بريد. گفتم: حاج حسين؟
گفت: هيـــــس؛ صدات در نياد! و رفـــت سراغ تانک بعدی
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
╭─═ঊঈ🌾ঊঈ═─╮
╰─═ঊঈ🌾ঊঈ═─╯
#مرد_عمل
#انقلابی
#مسئول_پای_کار
#شهید_چمران
#شهید_صیاد_شیرازی #شهید_فکوری #شهید_شیرودی #شهید_رجایی #شهید_محمد_بروجردی #شهید_حسین_خرازی #شهید_ابراهیم_هادی #شهید_آوینی #شهید_حسن_باقری #شهید_مهدی_زین_الدین #شهید_ولی_الله_فلاحی #شهید_حججی #شهید_محسن_حججی #شهید_عباس_بابایی #شهید_همت #شهید_باکری #شهید_عباس_دوران #کانال_کمیل #شلمچه #فکه #دهلاویه #دفاع_مقدس #انقلاب #دهه_فجر #شهید_حسن_آبشناسان #شهید_احمد_کاظمی
.
پشت تمام غنیمت ها
فارغ از رقابت ها
لابلای نجابت ها
جایی که دنیا
هیچ بود
آنسوی فیزیک
یک چریک
غرق به عرفان
جایی که بیابان
گرم بود
و
نفس در سینه ی زمین حبس
مردی بسان شمس
بدون ترس
جایی که نَفْس
پوچ بود
در
مکانی پاک
آسمانش نزدیک به خاک
فرش قرمزِ خون تا به افلاک
جایی که مِلاک
عشق بود..
اسطوره ی قصه ها
مصطفا
بدنبال کاروان #شهدا
روانه ی ماورا
جایی که خدا
منتظر بود
.
#دهلاویه
.
پ ن :طی این چند سالی که علاقه مند به این وادی شدم..نشد..ندیدم..روزی رو که قلم ناقصم میلِ از #چمران گفتن نداشته باشه...
#شهید_چمران
#کتاب
#مینویسم_چمران_توبخوانش_عشق
#شهید_حسین_خرازی#شهید_همت#شهید_ابراهیم_هادی#شهید_محمود_کاوه#شهید_احمد_کاظمی#شهید_آوینی#شلمچه#خرمشهر#هفته_دفاع_مقدس#شهید_شیرودی#شهید_صیاد_شیرازی#شهید_گمنام#ایران#اصفهان#تهران#ابی#یغما_گلرویی#حاج_احمد_متوسلیان#شهید_حججی#ناخدا_هوشنگ_صمدی#انقلاب#من_و_تو
.
بسم رب الشهدا
.
پدرت عازم جبهه ها شده؟
قرار است دیگر رویش را نبینی؟
پس
گریه کن
که قرار است اسیر طعنه ها شوی
اشک بریز
که قرار است درگیر هجمه ها شوی
میان ما بمانی و قضاوت شوی...
لابلای گریه هایت اما
خوشحال باش
که پدرت نیست ، تا ببیند
رحم به راهش نکرده اند
پلاک او را لاک گرفته اند
و حال
به سراغ نامش رفته اند....
لا بلای گریه هایت اما
خوشحال باش
که پدرت نیست ، تا ببیند
نام کوچه ها را نسترن کرده اند
رفقایش را از یاد برده اند
و
بر #حجاب مادرت تاخته اند....
.م.مرادزادگان
#شهید_زدایی
.
پ ن : از #شهدا مونده فقط نامی.... حداقل اونو از ما نگیرید و به یغما نبرید
پ ن : شهدا برکت کوچه و خیابان ها
پ ن : ..............
.
#شهرداری_تهران#شهید_چمران#شهید_حسین_خرازی#شهید_حسین_فهمیده#شهید_حججی#شهید_همت#شهید_حسن_باقری#شهید_گمنام#شهید_آوینی#ایران#اصفهان#تهران#کوچه_ی_نسترن#ابی#یغما_گلرویی#خرمشهر#شهید_عباس_بابایی#شهید_ابراهیم_هادی#شهید_محمود_کاوه#ناخدا_هوشنگ_صمدی#شلمچه#فکه#انقلاب#دفاع_مقدس
🔸رفتم بیرون، برگشتم. هنوز حرف میزدن. پیرمرد میگفت: "جوون دستت چی شده؟ تو جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه؟"
حاج حسین خندید. اون یکی دستش رو آورد بالا. گفت: "این جای اون یکی رو هم پر میکنه! یه بار تو اصفهان با همین یه دست ده دوازده کیلو میوه خریدم برای مادرم.
🔹پیرمرد ساکت بود. پرسیدم: "پدر جان! تازه اومدی لشکر؟"
حواسش نبود! گفت: "این چه جوون بی تکبری بود. ازش خوشم اومد. دیدی چه طور حرفو عوض کرد؟! اسمش چیه این؟"
گفتم: "حاج حسین خرازی!"
راست نشست. گفت: "حسین خرازی؟ فرمانده لشکر؟!"
#شهید_حسین_خرازی
#درس_اخلاق
دور تا دور نشسته بودیم. نقشه اون وسط پهن بود. حسین گفت: "تا یادم نرفته اینو بگم، اون جا که رفته بودیم برای عملیات، یه تیکه زمین بود. گندم کاشته بودن. یه مقدار از گندمها از بین رفته. بگید بچهها ببینن چه قدر از بین رفته، پولشو به صاحبش بدین."
#شهید_حسین_خرازی
#درس_اخلاق
⭕️بعد خوندن خطبه عقد، امام یک پول مختصری بهشون داد، برمن مشهد ماه عسل.
پول رو داده بود به احمد آقا.
گفته بود: "جنگ تموم بشه، زیارت هم میریم."
با خانمش دوتایی رفتند اهواز!
#شهید_حسین_خرازی
#درس_اخلاق
#شهید_احمد_کاظمی مى گفت:
🌸شهیدحسین خرازی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید مى شوم. گفتم: از کجا مى دانى؟ مگر علم غیب داری؟! گفت: نه، ولی مطمئنم.
🌸چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد، به آسمان رفتم. فرشته ای دیدم که اسم_های_شهدا را مى نويسد. تمام اسم ها را مى خواند و مى گفت وارد شوید.
🌸به من رسید، گفت: حاضری شهید بشی و بهشت بری؟ یه لحظه زمین را دیدم گفتم: یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب مى شود. تا این در ذهنم آمد زمین خوردم. چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده، بیمارستانم. اما دیگر وابستگی ندارم. اگر بالا بروم به زمین نگاه نمى كنم....!
#شهید_حسین_خرازی🌷
🌷یادشهدا باذکر #صلوات
⭕️سکانس یک:
حسین خاکی و خسته از خط برگشته بود و میخواست بره قرارگاه. از یک رانندهی تانکر آب خواست که شلنگ رو روی سرش بگیره تا شسته بشه. حسین با یک دست سرش رو میشست که راننده برای شوخی آب رو گرفت تو یقه حسین و خیسش کرد!
وقتی حسین رفت راننده هنوز نمیدونست چه کسی رو خیس کرده!
⭕️سکانس دو:
- الو سلام.
- سلام علیکم، بفرمایید!
- من علی سُلگی هستم از روستای کهریز، نزدیکی نهاوند، سال ۶۵ با جهاد اعزام شده بودم فاو. خاطرهای نوشته بودید از شهید خرازی که من در روزنامه خوندم.
- بله، هجده سال از اون زمان گذشته.
من آن رانندهی تانکر آب هستم، تماس گرفتم که بگم: جز لبخند چیزی نگفت! من منتظر واکنش بودم، ولی او فقط خندید..
#شهید_حسین_خرازی
#درس_اخلاق
وصیت نامه پاسدار شهید مدافع حرم سرگرد سجاد مرادی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 بسم رب الشهدا و الصالحین
مرگ پلی است به سوی جهان ابدیت و انشاالله این پل با شهادت رقم بخورد.
صبر در مصیبت اجر عظیم الهی را دارد ٬ در مصیبت ها فقط برای امام حسین (ع) گریه کنید . ۲ روز روزه بدهکارم. ۱ سال از مالم برای روزه و نماز صرف شود.
۱ / ۳ مال قانونی بنده را صرف ایتام - هیئت های سیدالشهدا (ع) ٬ فقرا و امور خیریه صرف شود .
در قبرم تربت سیدالشهدا ٬ شب اول قبر نماز وحشت ٬ زیارت عاشورا فراموش نشود .
از همه اقوام ٬ دوستان و آشنایان طلب حلالیت دارم .
پدر و مادر عزیز هیچ وقت نتوانستم خدمتی به شما بکنم حلالم کنید .
همسر عزیزم که همیشه رنج داده ام شما را حلالم کنید .
فرزند عزیزم را به درس خواندن ٬ تقوای الهی ٬ نماز و حجاب توصیه می کنم . حلالم کن .
خواهرانم و برادرم حلالم کنید .
رهبر عزیزم را که راه امام عصر را ادامه میدهد فراموش نکید و یاریش نمائید .
از ۱۳۹۴/۰۴/۱۸ به بعد خمس مالم را حساب کنید .
در صورت امکان آشنایان ۱ روز برایم نماز قضا بخوانید .
بدهکاری هایم در سررسید موجود است .
وکیل پدرم می باشد (در کلیه امور پولی) والسلام ۱۳۹۴/۰۸/۱۶
#سجادمرادی
#سجاد_مرادی
#شهید #شهدای_مدافع_حرم #شهیدحججی #شهید_همت #شهیدان #شهیدابراهیم_هادی #شهید_گمنام #شهید_محمودرضا_بیضائی #شهید_حسین_خرازی #شهید_آوینی #شهیدان_مدافع_حرم #شهید_محمد_ابراهیم_همت #شهدای_غواص #شهدای_امنیت #شهدا_شرمنده_ایم #شهیدبهشتی