eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.9هزار عکس
11.5هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
📩هم اکنون تیتر سایت امام خمینی 👈عالم، متعهد، باتقوا 🔹خاطرات و روابط مشترک امام و پدر رهبر انقلاب بخوانید: http://emam.com/posts/view/21493
رفت تا دامنـش از گردِ زمین پـاڪ بمانـد آسمانـے تر از آن بود ڪہ در خــاڪ بمانــد سالروزشهادت🥀 بر اثر جراحات جانبازی در عملیات آزادسازی موصل عراق ...
▪️خیلیها یادشان رفته این نخبه جوان مصری چگونه دوازده سال پیش بخاطر حجاب در دادگاه ألمانها به وسیله متهم با ضربات چاقو مقابل چشم شوهر و کودکش قصابي شد و به شهادت رسید و پلیس فقط نگاه کرد. ان‌وقت اروپاییها برای بقیه دنیا لغز بخوانند.
قسمتی از پدر و مادر عزيزم: اگر جنازه ام به دستتان نرسيد شاكر خداوند منان باشيد و بر مشكلات صابر كه بي شك «رنج شما، گنج شما باد» و اگر هم خواست خدا بر آن شد كه جنازه ام به دستتان رسيد در بهشت رضا(ع)در جوار ديگر شهيدان (مخصوصا علي و محسن) تدفين نماييد. [ان الله مع الصابرين] شهادتم را به خودم و شما و ديگران تبريك مي گويم. اميدوارم مقبول درگاه خداوند قرار گيرد. السلام علينا و علي عبادالله الصالحين ورحمة الله و بركاته يكشنبه دوم شهريور ماه هزار و سیصد و شصت و پنج سيدكريم خوش قلب طوسی شادی روح بلندش
از شهدا یاد بگیریم شهید سیدرفیع رفیعی معروف به چمران تبریز شهید والامقام، عارف و عاشق درگاه ربوبی، در تمامی احکام الهی حساس بودند. به خصوص در امر خمس و حق معلوم سائل و محروم.... می‌فرمودند: خمس از مطهرات اموال انسان است، حقوق آن‌زمان پاسداران هشتصد تومان بود، (هشتصد هزار تومان نه, هشتصد تومان خالص) وقتی آقا سیدرفیع رفیعی حقوق را دریافت می‌کردند، اول خمس آن را جدا می‌کردند، بعد از الباقی، مبلغی هم به عنوان حق محرومان جدا می‌کردند، سپس به قول خودشان حقوق می‌رفت تو جیب . 🌹 خیلی عجیب بود که وسط ماه هم کسی از دوستان کم می‌آوردند از آقا سید دستی قرض الحسنه می‌گرفتند . روح مقدس شهدا را با ترک گناه و عمل به آیات الهی شاد کنیم . ✍ بازمانده
لذت این نان، به دو دنیا نمےدهند.. ڪه قوتِ راهِ معراج‌شان بود؛ آنها ڪه شدند..
🔰 شهید حاج قاسم سلیمانی: این که عرض می‌کنم همه‌ی این برون‌رفت‌ها و موفقیت‌ها در دل بحران‌ها، مدیون مقام معظم رهبری است؛ این امری است که من با بنِ دندان و همه‌ی وجودم حس کردم. ۱:۲۰...
🌷تا چند قدمی شهادت🌷 یه روز به کردستان عراق رفتیم. مردم به خاطر حضور داعش خانه‌ها را خالی کرده و رفته بودند. در یکی از خانه‌ها مستقر شدیم و صبحانه خوردیم. بعد از صبحانه حاج قاسم دوربین را برداشت و روی پشت‌بام یکی از خانه‌ها شروع به شناسایی منطقه کرد. چشمم به یک بلوک افتاد آن را برداشتم تا بگذارم لب پشت‌بام که تک‌تیراندازهای داعش حاجی را نزنند، تا آن را برداشتم یک گلوله خورد وسط بلوک و پاشیده شد روی سر من و حاجی. به پشت‌بام یک خانه‌ی دیگر رفتیم، آن‌جا هم یک تیر از کنار گوش حاجی رد شد و به دیوار خورد. حاجی می‌خواست تجدید وضو کند، گفتم: بریم بغداد گفت: تا بغداد 180 کیلومتر راه است همین‌جا تجدید وضو می‌کنیم. وارد خانه‌ای شدیم و حاجی به دسشویی رفت من خیلی نگران بودم وقتی آمد بیرون گفتم از این‌جا بریم. گفت: حسین تو امروز چطورت شده؟ گفتم: بریم بریم. گفت: بذار جورابامو بپوشم گفتم: تو ماشین بپوش. با زحمت حاجی را سوار ماشین کردم و حرکت کردیم. صد متر که فاصله گرفتیم خانه را زدند طوری که رفت روی هوا. مورد چهارم؛ سوار ماشین بودیم که بچه ها داد زدند وایسا وایسا جلوتر نیا، ایستادیم. یه بمب کار گذاشته بودند توی جاده که چاشنی کششی داشت. بیست سانت دیگه مانده بود که ماشین ما در اثر اصابت با آن بمب منفجر شود. 🔸راوی:سردارحسنی سعدی به نقل از شهید پورجعفری
تو بالا رفته‌ای من در زمینم برادر، رو سیاهم شرمگین...
. 🔹حاج احمد با دوستان  دو نوع برخورد داشت: یکی حین مأموریت و یکی بیرون از منطقه مأموریت. زمان مأموریت و انجام وظیفه ظاهراً خیلی خشن و با ابهّت برخورد می‌کرد؛ به شکلی که نزدیک ترین بچه ها به او، جرئت نمی کردند کوچکترین خنده ای بر لب بیاورند و با او یا با همدیگر شوخی کنند. بچه ها ترس داشتند از اینکه عملیاتی اگر موفق نبود و یا عده زیادی از بچه ها به شهادت می رسیدند، دور و اطراف حاج احمد پیدایشان بشود؛ ولی همین حاج احمد وقتی که از منطقه خارج می شدیم و به مرخصی می آمدیم، آدم دیگری بود. هیچ کس نمی توانست تشخیص بدهد که ایشان همان حاج احمد منطقه است. با بچه ها می گفت و می خندید و شوخی می کرد. از این لحاظ شخصیت عجیبی بود 📚نبرد درالوک
اگر جنازه من دست راست آن روے سینہ بود منظورش این است ڪہ من امام حسین"ع"یا امام زمان"عج" را دیده ام و سلام هم ڪردم ڪہ آرزوی بنده برآورده شده است.
فرازی از شهید: پدرومادرم اگر شهادت نصیبم شد بدانید که پیروز شده ام و شما هم پیش خدا و حضرت زهرا(س)رو سفید می شوید و از دوستان آشنایان میخواهم که مرا دعا کنند.
🌷تا چند قدمی شهادت🌷 یه روز به کردستان عراق رفتیم. مردم به خاطر حضور داعش خانه‌ها را خالی کرده و رفته بودند. در یکی از خانه‌ها مستقر شدیم و صبحانه خوردیم. بعد از صبحانه حاج قاسم دوربین را برداشت و روی پشت‌بام یکی از خانه‌ها شروع به شناسایی منطقه کرد. چشمم به یک بلوک افتاد آن را برداشتم تا بگذارم لب پشت‌بام که تک‌تیراندازهای داعش حاجی را نزنند، تا آن را برداشتم یک گلوله خورد وسط بلوک و پاشیده شد روی سر من و حاجی. به پشت‌بام یک خانه‌ی دیگر رفتیم، آن‌جا هم یک تیر از کنار گوش حاجی رد شد و به دیوار خورد. حاجی می‌خواست تجدید وضو کند، گفتم: بریم بغداد گفت: تا بغداد 180 کیلومتر راه است همین‌جا تجدید وضو می‌کنیم. وارد خانه‌ای شدیم و حاجی به دسشویی رفت من خیلی نگران بودم وقتی آمد بیرون گفتم از این‌جا بریم. گفت: حسین تو امروز چطورت شده؟ گفتم: بریم بریم. گفت: بذار جورابامو بپوشم گفتم: تو ماشین بپوش. با زحمت حاجی را سوار ماشین کردم و حرکت کردیم. صد متر که فاصله گرفتیم خانه را زدند طوری که رفت روی هوا. مورد چهارم؛ سوار ماشین بودیم که بچه ها داد زدند وایسا وایسا جلوتر نیا، ایستادیم. یه بمب کار گذاشته بودند توی جاده که چاشنی کششی داشت. بیست سانت دیگه مانده بود که ماشین ما در اثر اصابت با آن بمب منفجر شود. 🔸راوی:سردارحسنی سعدی به نقل از شهید پورجعفری
‍ زیباترین تصویر از در شعر رضا برجی: حاج احمد متوسلیان یک بسیجیِ شاعر بود و زندگی‌اش شعر بلندی بود که در قافیه فلسطین تمام شد، او آنقدر بزرگ بود که همه‌اش سهم ما نمی‌شد، خدا قدری از بزرگی‌اش را به همسایگان مدیترانه هدیه داد تا سرزمین‌شان را تطهیر کنند، تا سربلندی را بیاموزند و از شهادت طفره نروند و با عاشقی کنار بیایند.
اگرچه بیماری و یا بهانه‌گیری بچه‌ها برای پدر و هم‌چنین اداره امور زندگی در روز‌هایی که کمال در ماموریت بود، سخت‌ترین لحظات زندگی محسوب می‌شد، اما اگر به گذشته برگردم و از تمام این سختی‌ها آگاه باشم، بازهم او را انتخاب می‌کنم. چرا که معیار من برای ازدواج مفهوم دیگری دارد. به نقل از همسر شهید مدافع حرم
پیش بینی حاج احمد در مورد خودش: مطمئن باشید اگه قرار باشه برای من اتفاقی بیفته،تو جبهه جنگ با اسرائیل میافته.
فرازی از شهید: وصیت من نسبت به پدر و مادرم و برادرانم این است اگرچه سن کم دارم ولی دل قوی همانند قاسم ابن الحسن تنها یادگار پدرش عزم راسخ برای یاری ادامه سالار شهیدان کربلا فرمان خمینی از نسل زهرای اطهرلبیک گویان عازم جبهه حق علیه باطل شدم.
حرف از انتخابات شد. حاج احمد گفت: «تو به کی رأی دادی؟» گفتم به آقای بنی‏‌صدر. آهی کشید و گفت «خیانت کردی.» گفتم «چرا؟» گفت «بنی‏‌صدر از جو حاکم بر مملکت که بحث دین و معاده سوءاستفاده کرد و اومد مناظره، اون وقت شما فکر کردید آدم مسلمونیه و از اهداف دین خوب دفاع می‏کنه. اما کسی‏که این همه سال توی فرانسه درس خونده نمی‏تونه رئیس جمهور این مملکت باشه. توی صحبت‏هاش دقیق شدم. دیدم یک جا این حرف رو زده، جایی دیگه حرف دیگه‏ای زده. چون با امام مخالفه، منم باهاش مخالفم. این آدمی نیست که بتونه کشتی انقلاب رو جلو ببره و به مشکل بر می‏خوره. شما خیلی با بنی‏صدر درگیر نبودید. نمی‏دونید این چه جونوریه.» بیست و هفت هشت سال بیشتر نداشت، اما اندازه یک سیاستمدار کهنه‏کار می‏فهمید. (جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان، فرمانده تیپ 27 محمد رسول الله(ص)) منبع: کتاب «اثر انگشت» (خاطرات و وصایای شهدا در موضوع انتخابات)
اوج گرمای اهواز بود ... بلند شد، دریچه کولر اتاقش را بست!! گفت: به یاد بسیجی‌هایی که زیر آفتاب گرم می‌جنگند.
‏هر ڪہ را صبح شهادٺ نیسٺ، شام مرگــ هسٺ 🍃 بێ شهادٺــ مرگ با خسراݩ، چـہ فرقێ میکند...؟!
. . مرخصی داشتیم ... قرار شد با حاج‌حسین بریم اصفهان حاجی گفت : بیا با اتوبوس بریم! بهش گفتم: ‌با اتوبوس؟ تویِ این گرما؟! . حاج‌حسین تا این حرفم رو شنید گفت: گرما؟ پس بسیجی‌ها توی‌ِگرما چیکار می‌کنن؟ من یکدفعه باهاشون از فاو اومدم شهرک هلاک شدم ، اونا چی بگن ؟ با همون اتوبوس می‌بَرمت تا حالت جا بیاد ... . 📚 یادگاران ۷ "کتاب شهید خرازی" ص ۳۳ . ۱۴_‌امام‌حسین
🔴 تنهامسیرآرامش: 👇🏼👇🏼👇🏼 دوستان خود را ب کانال حافظان امنیت در و ساپ ک ب مطالب شهدا و روز میپردازد دعوت کنید. کانال ایتا @kakamartyr3 https://eitaa.com/kakamartyr3 دوستدار شهدا میتواند کانال را تبلیغ کنند تا در جمع شهدا و همدیگر باشیم . و افرادی هم مطلبی از شهدا یا عکس نوشته دارند و دوست دارند در کانال درج کنند به ادمین گروه منتقل کنند. مطالب کانال فقط و فقط مطالب شهداست ادمین اصلی اقدام ب اخبار مستند و معتبر از کانالهای رسمی کشور اقدام به نشر مینماید.. ساعت فعالیت کانال 8صبح لغایت 24 شب دعای خیر خانواده شهدا بدرقه راهتان کانال اول وات ساپ https://chat.whatsapp.com/HFMzNsB7VwuAfLtYN6NffZ
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۱۷ تیر ماه سالروز شهادت مدافع حرم" ابراهیم اسمی " گرامی باد
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید قاسمعلی صادقی 🍂
🍒 گیلاس ، کمپوت پُرطرفدار ... در سال‌های دفاع مقدس ... در گرمـای طاقت فـرسای جبهه های جنوب ، کـمپوت میوه‌ جات طرفداران بسیاری داشت خصوصا ڪمپوت گیلاس ؛ به سبب بالا بودن طالبانِ ڪمپـوت گیــلاس و ڪم بـودن آن در محموله‌ های ارسالی ، معمولا در هنگام توزیع، به نفرات‌ آخر کمپوت سیب و گلابی می‌رسید. در چنین مواقعی و در فضایی خیلی دوستانه کِش رفتن کمپوت گیلاس از بچه های دیگر یا مبادله‌ٔ یک کمپوت گیلاس در ازای چند کمپوت سیب یا گلابی بالا میگرفت‌و خلاصه‌ رزمنده‌ها بازار بورس کمپوت تشکیل می‌دادند و صفایی می‌کردند. گاهی نیروهای یک دسته یا گروهان، ڪمپوت های سیب و گلابی خـود را روی هـم می‌ گذاشتند و با تعداد کمتری کمپوت گـیلاس همرزمان دیگر معاوضه می‌کردند و کمپوت‌های گیلاس را در ظرف‌های کوچکتر تقسیم کرده و بین هم توزیع می کردند. در عکسی که می بینید ... رزمنده ای با ظاهر شیطنت آلود ، شش عدد کمپوت گیلاس در دست دارد که معلوم نیست در بازار بورس کمپوت، باچند کمپوت سیب و گلابی معاوضه کرده است. یاد آن روزهای خوب بخیر ....
بال داشتند پریدند  بال ما شکست زمین گیر ماندیم  با جانان هم راز شدند با تن مان ساز شدیم  آنها ماندگار شدند و ما بزودی می‌رویم دست خالی .... ۱۳۶۵
شهیدی که گوشت بدنش را خوردند ... حضور در کردستان ایمانی‌قوی و دلی چون شیر را می طلبید ، در اردیبهشت سال ۱۳۵۹ و در جریان عملیات آزاد سازی شهر سنندج بعد از نبردی دلاورانه، مجروح شد و توسط کومله (ضد انقلاب) به اسـارت گرفته شـد. هـمان لباس با آرمِ سپاهی که پوشیده بود ، کفایت میکرد تا خونخواران کومله تا لحظهٔ شهـادت بلاهایی بر سرش بیـاورند که بـاور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است