eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
. دیگر نمی توانست رزمندگان دیگر را مجبور به ایستادن پشت دوشکا کند، پس خودش که سال‌ها تجربه کار با این اسلحه و زدن بیش از ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تیر را داشت، پشت قبضه قرار گرفت؛ «تا آن لحظه ۵۰۰ تایی نوار گلوله خالی شده بود و ۱۴ هزار تایی مانده بود.. برای این که دستگاه تکان نخورد چند گونی پُر از خاک روی پایه‌اش گذاشته بودیم اما ناگهان با تیراندازی سنگین آن‌ها خاک زیادی به هوا بلند شد، در دلم ترسی افتاد، آن زمان ۲۱ سال بیشتر نداشتم و تازه نامزد کرده بودم. به خانواده عروس قول داده بودم که یک ماه بیشتر در منطقه نمیمانم و برای برپا کردن سور و سات عروسی خیلی زود بازمی‌گردم که در جنگ قصه دیگری برایم رقم خورد. در احوال ترس و شک بودم که انگار نجوایی توی گوشم پیچید؛ «بیچاره داری کجا می ری، برگرد که کشته می‌شی، ، برگرد که خانواده‌ات سرگردان می‌شوند؛ برگرد!». دو سه قدم عقب آمدم و باز نجوایی در گوشم پیچید: «نامرد! کجا می ری، امروز روز امتحان تو است. چند بار با این دو نجوا چند قدم به عقب و جلو رفتم تا این که مقداری هم پنبه در گوش گذاشتم و با تکه سیم تلفن صحرایی پایم را به پای قبضه بستم تا به حدی شلیک کنم که یا کشته شوم یا آتش دشمن را خاموش کنم. نزدیک به پنج ساعت بدین منوال می گذرد و ۸۰ نوار گلوله را خالی می‌کند، طوری که لوله دوشکا که قطعه ای قابل تعویض است، از فرط گرمای شلیک ها به بدنه اش می چسبد و دیگر تعویض نمی شود. بالاخره آتشبار عراق خاموش می شود. از دستگاه کنار می آید اما بعد از چند قدم به زمین می افتد و دقایقی بیهوش می شود. با وجود پنبه در گوش هایش، خون از آن ها جاری می‌شود. خاطرات‌رزمنده علی حسن احمدی . . -------------------------------------------.
🔸خانوارهای با درآمد کمتر از ۳ میلیون تومان، مشمول دریافت کمک هزینه شدند
اگر شهادت نصیبم شد و جنازه ام دست دشمنان اسلام افتاد، به هیچ وجه حتی اندکی از پول بیت المال را خرج گرفتن بنده حقیر نکنید.
خودم را خوب سنجیدم بدون تو نمی ارزید... ‌ 🌸🕊🌸🕊🌸🕊
: یڪ نان را 35 میلیون نفر میخوریم اما زیر بارِ زور نمیرویم... امید است ڪه راهشان، راه ما و مسئولین باشد.
موڪب به موڪب می‌رسیم از راه لڪ لبیڪ یا اباعبدالله ... دیروز شهدا در شوق زیارت ڪربلا بودند ... و امروز ما در انتـظار نیابت از شهدا ... هر زائر اربعین نایب یک شهید ِ
گره گشایی دل‌هاست ڪار خنــده‌ی تـو ...
دستمال کوچیک جیبی داشت که تو همه مراسم عزاداری ایمه ،گریه هاشو با اون پاک میکرد و میگفت که این اشکها و این دستمال روز قیامت برام شهادت میدن 🌸🍃
📸 عکس یادگاری برادران باکری و همرزمان بر سر سفره‌ی انقلاب ... ۳۱عاشورا 💠
امروز سالروز ولادت مردی ست که درسایه همت وتلاش او دشمن به لانه خزیده سلام برتو شهیدراه خدا که باهرغرش موشکهای طراحی شده ی خودویارانت درجبهه مقابل دشمنان خدا حاضر میشوی ومیجنگی ومی بینم روزنابودی رژیم غاصب وسرطانی صهیونیست را که درکنار فاتحان حزب الله سرود فتح میخوانی آرزوی تو برآورده میشود بزودی این وعده ی خداوندست....خوش به سعادت تان که وعده هاوآرزوها واعمالتان را خداوند تایید نموده الهی مارا باشهداوازشهدا قرارده 🌷🌷 سردار شهید حسن طهرانی مقدم🌷🌷 اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
یک یادگار قدیمی ... نامه‌ی خواندنی و تکان دهنده‌ی دختر ۹ ساله به رزمندگان اسلام 💠 با سلام به امام زمان علیه السلام و درود به امام خمینی سلام به رزمندگان اسلام اسم من زهرا میباشد این هدیه را که نان خشک و بادام است برای شمــــــا فرستادم پـدرم می خواست جبهه بیاید ولی او با موتور زیر ماشین رفت و کشته شد من ۹ سال دارم و نصف روز مدرسه و نصف دیگر قالـی بافی می روم ... مادرم کار می‌کند ما ۵ نفر هستیم پدرم مُرد و بایـــد کار کنیم و من ۹۲ روز کار کـــردم تا برای شما رزمندگان توانستم نان بفرستم از خدا می خواهم که این هدیه را از یک یتیم قبول کنید و پس ندهید و مرا کربـــــلا ببرید آخر من و مادرم خیلی روزه میگیریم تا خرجی داشته باشیم .... مادرم، خودم ،احمد و بتول و تقی برادر کوچک هست سلام می رسانیم خدا نگهدار شما پاسداران اسلام باشد ۶۲/۱۱/۸
. 🌷شهیدی که بعد از شهادت شناخته شد . 🌸مادر شهید : نمی‌دانستم که اکبر مداح اهل‌بیت، حافظ و قاری قرآن کریم است اما پس از شهادتش فهمیدم. در واقع من فرزندم را پس از شهادتش شناختم. . متولد 1363 در محله شهادت : 1392 مزار شهید : بهشت_زهراء_تهران قطعه 26 بهشت زهرای تهران : متولد 1370 ازدواج 1390 یادگار شهید : که در زمان شهادت پدر 3 ماهه بود... . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . همسرم مثل بود... و و ؛ و خیلی بود. روزی یک ساعت میخواند. علاقه اش به شهدا توصیف ناپذیر است کتاب های شهدا رو میخواند و هر سال راهیان نور میرفت با آنکه مشغله کاری‌اش زیاد بود و دائم مأموریت می‌رفت اما وقتی از بیرون وارد منزل می‌شد خیلی صبورانه رفتار می‌کرد؛ خستگی کارش را پشت در می‌گذاشت؛ به عنوان زن خانه مرا درک می‌کرد. . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . اکبر برای خیلی تلاش کرد خالصانه برای سپاه کار کرد می‌گفت حاضرم برای سپاه مجانی کار کنم... . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . شهید : بنده خدایی چندین سال بچه دار نمی‌شد وقتی اکبر شهید شد احساس کرد، اکبر وسیله‌ای است تا او را پیش خدا واسطه قرار دهد تا به خدا نزدیک شود و نذر کرد و بچه دارشد. می‌گفت بوسیله اکبر با خدا ارتباط برقرار کردم و حاجتم را گرفتم. . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . کسی بیکار بود کارش ردیف شد؛ پسرم که 6ماهه بود مریض شد از بس دکتر بردم، خسته شدم وقتی با عکس او حرف می‌زدم می‌گفتم چرا پسرم بی‌پدر شد؛ آمد سراغ محمد باقر دست روسرش کشید و پسرم خوب شد. . . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . علاقه خاصی به قطعه 26 بهشت زهرا داشت؛ آخر قسمتش هم قطعه 26 شد تفریح ما یا بهشت زهرا بود یا شب‌های جمعه به زیارت شاه عبدالعظیم(ع) حسنی می‌رفتیم دوری‌اش سخت است؛ بی‌پدر بودن بچه‌ام ( ) سخت است؛ اما وقتی عاشق شهادت بود برای رضای خدا دلم را راضی کردم. . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . سخن : ‌ ما را به همه جا می‌رساند . آرزو دارم تا جوان هستیم امام زمان را ببینیم.... . .