به قُرب میرسه کسی که خوب بندگی کنه...
#شهید میشه اونی که شهید زندگی کنه...
تصاویری از شهید پلیس حادثه دیروز تهران
🍂 اجر تلاش
به نقل از صدیقه حكمت
همسر شهد عباس بابای
┄═❁❁═┄
منطقه که بود، گاهی تا مدتها او را نمیدیدیم. حسابى دلم میگرفت. یک روز به او گفتم: «تو اصلا میخواستى این کاره بشوی، چرا آمدى مرا گرفتی؟!»
با لبخندی گفت: «پس ما باید بیزن میماندیم.»
گفتم: «من اگر سر تو نخواهم نق نزنم، پس باید سر چه کسى نق بزنم؟»
گفت: «اشکالى ندارد، ولى کارى نکن اجر
زحمتهایت را کم کنی. اصلا پشت پرده همه این کارهاى من، بودن توست که قدمهاى مرا محکم میکند.»
نمیگذاشت اخمم باقى بماند. روش
همیشگیاش بود .کارى میکرد که بخندم، آن وقت همه مشکلاتم تمام میشد.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#خاطرات_کوتاه #شهید
#تمنای_شهادت 🚩
♡
☆
روز آخر، مرخصی ۲۴ ساعته از #حاج_همت گرفت. با خانوادهاش خداحافظی کرد و زودتر از موعد هم برگشت. هربار که از #حاج_همت درخواست رفتن به خط را میکرد، حاجی مسئولیتهایش را پیش میکشید و اجازه نمیداد از قرارگاه فرماندهی، قدمی جلوتر بگذارد.
.
.
.
...اما روز ۲۸ آبان ۱۳۶۲ با همهی روزها فرق داشت.
عباس شده بود یک تکّه خواهش و تمنا.
به #حاج_همت گفت: «بهم الهام شده؛ باید بروم...»
قسمش داد. اشک ریخت.
حاجی او را در آغوش گرفت و با هم گریه کردند.
#حاج_همت به خوبی میدانست معنای این گریهها چیست، لذا دربرابر تمنایش تسلیم شد و #حاج_عباس_ورامینی همانشب به آرزویش رسید و #شهید شد.
☆
♡
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله_ص
#شهدای_والفجر_چهار
#شهید_ورامینی
#شهید_حاج_عباس_ورامینی
⚪️ #سخت_بود_دل_کندن
.
▫️تموم سختی های جنگ، یک طرف ...
این که رفیقت جلو چشمت #شهید
میشد و نمیتونستی پیکرش رو به عقب بیاری، یک طرف....
دوران #دفاع_مقدس
.
#رفاقت
#شهادت
گاهی قصه ها را باید از چشمها
خواند، همان چشمهایی که
جز عشق چیزی ندیدند...
#شهید_مهدی_باکری🌷
فرمانده لشکر عاشورا
#شهید
#شهادت
#شهید_و_شهدا
2.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟩🟩🟩⬜️⬜️⬜️🟥🟥🟥
دانلود کلیپ ها در کانال ایتا(حافظان_امنیت)
https://eitaa.com/kakamartyr3
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#شهید_گمنام
#راهیان_نور
#وصیتنامه_شهدا
#حجاب
#شهدای_زن
#رهبری
#شهدا
#شهید
#جانباز_شیمیایی
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#امام_رضا
#نیرو_انتظامی
#روز_بصیرت
#سپاه
#بختیاری
#ارتش
#محرم
#ابالفضل
#یا_حسین
@martyr.darabpour
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین_علیه_السلام
یادمان باشد که
ما خون داده ایم...
یک بیابان مرد
#مجنون داده ایم...
یادمان باشد پیام آفتاب
دست نااهلان نیفتد انقلاب...🥀
#شبتون_شهدایی
❁﷽❁
🟩🟩🟩⬜️⬜️⬜️🟥🟥🟥
دانلود کلیپ ها در کانال ایتا(#حافظان_امنیت)
https://eitaa.com/kakamartyr3
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#شهید_گمنام
#راهیان_نور
#وصیتنامه_شهدا
#حجاب
#شهدای_زن
#رهبری
#شهدا
#شهید
#جانباز_شیمیایی
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#امام_رضا
#نیرو_انتظامی
#روز_بصیرت
#سپاه
#ارتش
#ابالفضل
#یا_حسین
@martyr.darabpour
6.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شبتون_شهدایی
❁﷽❁
🟩🟩🟩⬜️⬜️⬜️🟥🟥🟥
دانلود کلیپ ها در کانال ایتا(#حافظان_امنیت)
https://eitaa.com/kakamartyr3
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#شهید_گمنام
#راهیان_نور
#وصیتنامه_شهدا
#حجاب
#شهدای_زن
#رهبری
#شهدا
#مجنون
#شهید
#جانباز_شیمیایی
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#امام_رضا
#نیرو_انتظامی
#روز_بصیرت
#سپاه
#ارتش
#ابالفضل
#یا_حسین
@martyr.darabpour
🌴✍️از خاطرات یک آزاده از زندان صدام*:
💠به خاطر آنكه قاب عكس صدام را شكسته بودم، مرا به گودالی كه *هشتاد و یك پله* از زمین فاصله داشت، بردند. آنجا شبیه یك مرغدانی بود.
وقتی مرا در سلولم حبس كردند، از بس كوچك بود، میبایست به حالت خمیده در آن قرار میگرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یك *میز تحریر* بود. شب فرا رسید و *كلیههایم از شدت سرما به درد آمده بود*. به هر طریق كه بود، شب را به صبح رساندم. تحملم تمام شده بود. با پا محكم به در سلول كوبیدم. نگهبان كه فارسی بلد بود، گفت: چیه؟ چرا داد میزنی؟ *گفتم: یا مرا بكشید یا از اینجا بیرون بیاورید كه كلیهام درد میكند*. اگر دوایی هست برایم بیاورید! دارم میمیرم. او در سلول را باز كرد و چند متر جلوتر در یك محوطه بازتر كشاند و گفت: همین جا بمان تا برگردم.
در آنجا متوجه یك *پیرمرد ناتوان* شدم. او در حالی كه سكوت كرده بود، به چشمانم زل زد. بیمقدمه پرسید: *ایرانی هستی؟* جوابش را ندادم. دوباره تكرار كرد. گفتم: آره، چه كار داری؟ پرسید: *مرا میشناسی؟* گفتم: نه از كجا بشناسم؟ گفت: *اگر ایرانی باشی، حتما مرا میشناسی*. گفتم: اتفاقا ایرانیام؛ ولی تو را نمیشناسم. پرسید: *وزیر نفت ایران كیست؟* گفتم: نمیدانم. گفت:👈 *نام محمد جواد تندگویان را نشنیدهای؟*
گفتم: آری، شنیدهام. پرسید: كجاست؟ گفتم: احتمالاً #شهید شده. سری تكان داد و گفت: *تندگویان #شهید نشده و كاش #شهید میشد...!*.
*دیگر همه چیز را فهمیدم. بغض گلویم را گرفته بود. فقط نگاهش میكردم. نگاه به بدنی كه از بس با اتوی داغ به آن كشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود... .*
گفتم: اگر پیامی داری بهم بگو. گفت: *این سیاه چال، طبقه زیرین پادگان هوانیروز الرشید است...*
گفت: *... پیــــــــــام من مرزداری از وطن است...صبوری من است*.
*نگذارید وطن به دست نااهلان بیفتد.* نگذارید دشمن به خاك ما تعرض كند. استقامت، تنها راه نجات ملت ماست. *بگذارید كشته شویم، اسیر شویم؛ ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد*.
گفتم: به خدا قسم... پیامت را به ایرانیان میرسانم. *خم شدم دستش را ببوسم كه نگذاشت...!*
✅منبع : راوی: *عیسی عبدی*، رجوع کنید به کتاب *ساعت به وقت بغداد*، ج1، ص89 – 86.
#شهید مهندس محمدجواد تندگویان - وزیر نفت دولت #شهید رجایی