eitaa logo
『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
750 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
999 ویدیو
45 فایل
شھادت داستان ماندگارۍ آنانےست که دانستند، دنیا جاۍ ماندن نیست ..!
مشاهده در ایتا
دانلود
ابراهیم میگفت: ✨کاری که برای 📍خداست📍،گفتن ندارد✨ 🕊 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🍃آیت الله بهجت ره: ‌دائم سوره قل هو الله احد را بخوانید؛ و ثوابش را هدیه کنید به امام زمان عج... این کار عمرِ شما را با برکت میکند؛ و "مورد توجه خاص حضـرت" قرار می گیرید... •┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
⏪اینم کفاره گناهان این ماهمونـ... 🌷 •┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 ⚜رمان پوکه های طلایی⚜(آزاده جانباز محمود شریعت) موضوع= ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای💚ما آن شقایقیم که با داغ زنده ایم. 🔹 🔹 🔹 رفتیم شلمچه. عاقبت انتظار ها به سر رسید😍. نیمه شب مرحله سوم عملیات کربلای پنج با رمز(🌷یازهرا🌷)شروع شد😌. گروهان ما نزدیک نهر جاسم در منطقه دوعیجی عراق مستقر بود. اول عملیات با تک شدید عراق رو به رو شدیم😰. آن قدر فشار زیاد بود که ایرانی ها مجبور به عقب نشینی شدند😔. منطقه پر از خودی و غیر خودی بود. اول با کلاش می‌جنگیدیم. ولی یکی از سنگر های دشمن با تیربار و دوشکا همه را زمین گیر کرده بود😟. کلاش را گذاشتم و با ارپی چی سنگر را منهدم کردم😍. بعد با کمک بچه ها تعداد زیادی اسیر گرفتیم و عقب فرستادیم. عراقی ها خیلی کشته داده بودند. توی تاریکی وقت راه رفتن یک جای خالی و صاف پیدا نمیشد. فقط جنازه بود و جنازه.😞 بالای خاک ریز بودم که گلوله توپی نزدیکم منفجر شد. در یک لحظه تر کش به سر، ران، شکم و سینه ام خورد و افتادم زمین. ...🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🌷بسم ربّ الشهدا و الصدیقین🌷 سلام علیکم و رحمت✨الله✨ صبحتون شهدایی🌹✋ توکل بر خدا روزمون رو شروع میکنیم🌹✨
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
یک عملیات سختی بین نیروهای ایرانی و نیروهای جبهه النصره بوجود آمده ، تا رسیدن نیروهای خودی محسن چندساعتی خط را به تنهایی نگهداشته بوده و قهرمانانه در نبردی مستقیم و تن به تن به شهادت رسیده. نیروهای دشمن، بعد از شهادت محسن برای اطمینان از مرگ او، به او تیر خلاص زده بودند. حتی وسائلش را هم با خودشان برده بودند. •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
در این مدتی که شهید شده چندباری پسرم را در خواب دیدم. دیدم بیرون در ایستاده. تعارف کردم که محسن جان بیا داخل خانه. چرا نمی آیی؟ محسن هم هربار گفته: بابا آخر من نگهبان بی بی هستم. نمی توانم اینجا را ترک کنم. •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
محسن خیلی دوست داشت حضرت آقا را از نزدیک ببیند، حتی در وصیت نامه اش هم نوشته بود که آرزو دارم آقا دست متبرکشان را به روی سرم بکشد. که البته قسمتش نشد اما بعد از شهادتش ، حضرت آقا همینجا سر مزار محسن آمد و چند دقیقه ای ایستاد. همین عکس است که خیلی معروف شده. •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•