eitaa logo
کانون غرب‌ شناسی و اندیشۀاسلامی
1.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
9.2هزار ویدیو
583 فایل
✅ در این کانال مباحث مختلف و مهم پیرامون شناخت تمدن وعالَم #غرب، تفکر و فرهنگ، علوم‌انسانی، تمدن اسلامی، معارف مهدویت و تحلیل انقلاب اسلامی بر اساس فلسفۀ تاریخ و اندیشه ناب اسلامی ارائه می‌شود. @GhalbeSalimeSalman
مشاهده در ایتا
دانلود
کانون غرب‌ شناسی و اندیشۀاسلامی
‍‍ 🔘مبانی نظری غرب مدرن ❇️(غرب به مثابه تاریخ نیست انگاری) 🔻 ▪️انسان یونانی با از دست رفتن عقلانیت غیب باور و تمثیلی اسطوره ای و میتولوژیک، در پی مبنایی جدید برای تبیین جهان بود. در دوره نسبت انسان به هستی به گونه ای تمثیلی بود و انسان در هماهنگی با نظم جهان قرار داشت. در این دوره با بروز یک فاصله و «انقطاع» وجودی از جهان، انسان متوجه پرسش بنیادینی می شود که او را متوجه سوال از نظم جهان می‌کند. «جهان از چه ساخته شده است؟»، پرسشی بود که تا قبل از آن سابقه نداشت و برای اولین بار در تاریخ ظهور می‌کند. از این به بعد برای اولین بار در آثار متفکرانی که به «طبیعت گرایان » نامیده شده اند، نحوی از تفکر و تبیین از جهان ظاهر می شود، که در پی تبیین ماهیت جهان به کمک عناصر طبیعت هستند. ▪️ (Renaissance) به معنای تولد دوباره است. سالهای بعد از قرون وسطی را دوره رنسانس یا همان بازگشت به روم و یونان باستان گویند. آغاز رنسانس که به عنوان طلیعه ظهور غرب مدرن است، با فتح قسطنطنیه و کشف قاره آمریکا و همچنین با حال و هوای انسان گرایانه مردمان عصر رنسانس و آثار ادبی-فرهنگی «پترارک» و «بوکاچیو» در قرن چهاردهم میلادی و آثار «پیکودلا میراندولا»، «لورنزو والا»، «اراسموس روتردامی»، «جوردانو برونو» در قرون بعد، همراه است. واژه «» (Modern) از لفظ لاتینی Modernus و از قید Modo مشتق شده است. در زبان لاتین modo، به معنای «به تازگی، اخیراً، این اوخر» بوده است. ظاهرا کاربرد Modern و Modernus، در این معنا به قرن پنجم و ششم میلادی برمی-گردد. واژگان «مدرنیست» و «مدرنیزه» در قرن هجدهم در ادبیات عصر روشنگری نویسندگان انگلیسی و آلمانی مورد استفاده قرار می گرفت. @KanooneQarbshenasiAndisheIslami
🔰انسان خودبنیاد، ایدئولوژی سلطه ✍️اسحاق سلطانی 🔸از زمانی که رنسانس در مغرب‌زمین شروع به طلوع کرد، با قطع کردن رابطه زمین و آسمان به‌آرامی ارزش‌های خود را شکل داده و در بستر تجربه انسانی آن را متعین می‌کند. طرح شدن اموری مانند و از قبیل ارزش‌هایی است که در این دوران به‌آرامی طرح شده و رفته‌رفته تبدیل به اولویت‌دارترین ارزش‌های انسانی می‌شوند. 🔹در این میان آن ارزش اساسی که منشأ سایر ارزش‌های این ایدئولوژی است، درک انسان به‌مثابه موجودی مستقل است که بر هستی سلطه دارد. چنین تصوری از انسان، که از ابتدای به‌واسطه اکتشافات و رشد صنعتی آغاز شد، در به اوج خودش می‌رسد. در این زمان است که انسان حس می‌کند با تکیه به‌عقل و توان خود می‌تواند بر ‌سراسر هستی سلطه یابد. 🔸اعتمادبه‌نفس پدید‌آمده برای انسان غربی، به‌واسطه ارتقای بسیار سریع توان بهره‌گیری بیشتر از طبیعت،این اعتقاد را در او ایجاد می‌کند که برای برطرف کردن تمامی مشکلات کافی است تنها به‌خود اعتماد کند. لذا در این مسیر هرروز خود را مستقل‌تر و دارای سلطه‌ای بیشتر و بیشتر بر هستی درک می‌کند. 🔹درک از انسان به‌مثابه که قرار است هستی را آن‌گونه که می‌خواهد بنا به اراده خود آزادانه بیافریند، سبب می‌شود تا آزادی به‌مثابه ارزشی محوری در میان ارزش‌های مختلف برای ایدئولوژی اولویت یابد. در مسیر تحقق سلطه انسان در ، اگر مهم‌ترین ابزار تحقق سلطه بر طبیعت است، نیز یکی دیگر از قطعات گم‌شده این پازل را تدارک می‌بیند. ⚜️ @taammolat74
‍ 🔻 🔹پیش از دوران مدرن، کل حیات اجتماعی، هستی یک‌پارچه داشته و تفکیک دو و خصوصی بلا‌وجه بود. کل حیات اجتماعی به‌طور عمومی در خدمت دین و حیات دینی قرار داشت و ساحت‌های عرفی زندگی هم دست‌نخورده باقی مانده بود. البته به یک معنا بیان تفکیک حوزه‌ی عمومی و خصوصی در دوآلیسم پاپ و قیصر در قرون وسطای مسیحی وجود دارد و به این معنا، پیش‌تاریخ سکولاریسم و ظهور حوزه‌های عمومی و بعدها حوزه‌ی خصوصی، این دوآلیسم مسیحی است. لیکن این دوآلیسم در قرون وسطا پررنگ نبود: پادشاه مشروعیت خود را از کلیسا کسب می‌کرد و فارغ و مستقل از آن نبود. حتی دولت انگلیس هم که خود را از کلیسای روم جدا کرد، به کل فارغ از مشروعیت مذهبی نبود و با تشکیل کلیسای سلطنتی انگلستان خلأ مشروعیت دینی خود را پر کرد. 🔸در دوران بود که حوزه‌ی عمومی به‌عنوان منطقه‌ی گریز از قدرت دین ظهور کرد که عرصه‌ی عمل دولت ملی مدرن بود. این همزمان است با ظهور دولت-ملت‌ها و هم‌زمان است با رشد سرمایه‌داری. سرمایه‌داری در نظام فئودال مبتنی بر کلیسا و بازارهای محلی آن عقیم می‌ماند. سرمایه‌داری مستلزم شکست قدرت کلیسا و شکل‌گیری بازار مصرف بزرگ‌تری از بازارهای محلی است. دولت ملی، بازار ملی را برای سرمایه‌داری به ارمغان می‌آورد. پس حوزه‌ی عمومی عرصه‌ی ظهور سرمایه‌داری ملی است و ضامن بقای چارچوب‌ها و مناسبات آن هم دولت مقتدر ملی است. 🔹در مرحله‌ی بعد که مصادف با عصر است، دولت مدرن خود مانع شکوفایی فردیت انسان مدرن و همچنین مانع توسعه‌ی سرمایه‌داری می‌گردد. در این مرحله است که حوزه‌ی خصوصی در برابر حوزه‌ی عمومی در عرصه‌ی عمل دولت مدرن قد علم می‌کند و بدین ترتیب آن را محدود می‌سازد. همچنین در این دوره است که «فرد مدرن» به معنی دقیق کلمه تولد می‌یابد. نطفه‌ی این فردیت در موجود است: دولت مدرن محصول قرارداد اجتماعی فردی است. لیکن در هابز ظهور دولت به‌کلی فرد را به محاق می‌برد. همچنین این فردیت در کوژیتو دکارت نیز موجود است. اما آنجا هنوز به مرحله‌ی فعلیت و تحقق تاریخی نرسیده است. در عصر روشنگری، انقلاب‌های فرد‌گرایانه و آزادی‌خواهانه فرد مدرن و حوزه‌ی خصوصی متناسب با آن را شکل می‌دهد و دولت مدرن را که خود سد شکوفایی فردیت انسان مدرن شده، محدود می‌سازد؛ لذا تفکیک حوزه‌ی عمومی و حوزه‌ی خصوصی به‌طور عمده مربوط به این دوره است. حتما ظهور فرد مدرن بی‌نسبت با توسعه‌ی سرمایه‌داری نیست. انسان ایده‌آل سرمایه‌داری همان انسان فردگرایی است که سود شخصی‌اش و نه عقاید و هنجارهای اخلاقی و دینی‌اش مبنای عمل اجتماعی و فردی اوست. این همان انسان گزل‌شافتی یا انسان دورکیمی است که وجدان فردی فربه‌تری نسبت به انسان‌های سنتی دارد؛ همان انسان وبری است که عقلانیت ابزاری، منطق عمل اوست. او همان تولیدکننده و مصرف‌کننده‌ی ایده‌آل سرمایه‌داری است. این همان انسانی است که واحد اصلی تحلیل در اقتصاد کلاسیک مدرن قرار می‌گیرد و منطق سرمایه‌داری را موجه می‌سازد. 🔸گسترش مناسبات سرمایه‌داری زمانی که به شکل‌گیری یک قشر اجتماعی با این خصوصیات منجر شد و طبقه‌ی متوسط شهری مدرن به وجود آمد، زمینه برای انقلاب سیاسی مدرن و ظهور نظام سیاسی دموکراسی که در تناسب کامل با چنین انسانی است فراهم شد و بدین ترتیب تجدد از مرحله‌ی واسط قبلی، که آن را از عصر سلطه‌ی کلیسا رهایی بخشیده بود، عبور کرد و دموکراسی‌های مدرن جایگزین دولت‌های مقتدر مدرن گردیدند و همزمان حوزه‌ی خصوصی در برابر حوزه‌ی عمومی برجسته می‌شود. این همان مرحله‌ای است که فوکویاما آن را پایان تاریخ می‌داند: در این دوره، نظم و آزادی هر دو با هم به ارمغان می‌آید. چون مسئله‌ی اساسی تجدد مسئله‌ی پارادوکس نظم اجتماعی و فردیت و آزادی فردی است. گویی تا پیش از ظهور لیبرال دموکراسی این دو همواره از هم گریزان بوده‌اند و با ظهور دموکراسی‌های لیبرال این دو در یک سامان گرد هم می‌آیند. در اینجا که ضامن بقای نظم اجتماعی و همچنین ضامن حفظ آزادی‌های فردی است و حوزه‌های خصوصی گسترده‌ای که تا حدود زیادی از دست‌اندازی دولت و قدرت مصون‌اند، وجود دارد. https://t.me/parvayenaghd
📢 الگوی مواجهه با پدیده‌های تمدنی، ازجمله کرونا (2⃣) 🔵 آیت‌الله میرباقری در دیدار تعدادی از فعالان طب سنتی: با توجه به نکاتی که عرض شد، ما در مواجهه با موضوعاتی مثل ، باید جایگاه موضوعات را بفهمیم. پدیده‌ کرونا است و یک موضوع خُرد در داخل یک تمدن نیست. پدیده کرونا پدیده‌ای است که با آن می‌خواهند جهان را بازسازی کنند و آن را که ایجاد کرده بودند و تحت تأثیر انقلاب اسلامی شکسته شد، می‌خواهند خودشان به‌ هم بریزند و بنای جدید بسازند. قبلاً هم‌ عرض کرده‌ام که آن‌ها در در جنگ‌های جهانی، جامعه جهانی را به گروگان گرفتند و ساختار جهانی و نظم جدید بین‌المللی را بر محور سازمان ملل درست کردند، و امروز هم می‌خواهند مردم را به گروگان بگیرند و با آن نظم جدید جهانی ایجاد کنند. البته در این دور، به‌شدت منفعل از انقلاب اسلامی هستند. شاید هم «وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ ۚ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ» دارد اتفاق می‌افتد! حالا خراب کنند، ببینیم آیا می‌توانند دوباره درستش کنند یا خیر! علی‌ای‌حال این پدیده در مقیاس تغییر نظم جهانی است؛ می‌خواهند و نظام جدیدی ایجاد کنند؛ شاید بتوان گفت که این نظم جدید، سه متغیر اصلی دارد؛ یکی اینکه می‌خواهند محور را از غرب به شرق ببرند و دوم این‌که فرهنگ حاکم بر جهان را به یک فرهنگ ترکیبی تبدیل ‌کنند و یک نوع معنویت مبهم نظیر معنویت کنفوسیوسی و... را تقویت ‌کنند و سوم اینکه این نظم جدید را از جهان حقیقی به جهان مجازی انتقال دهند و رؤیای امریکایی را به رؤیای حکمرانی مجازی تبدیل کنند. شاید بتوان گفت که این سه تحول، متغیرهای اساسیِ نظم جدیدی است که می‌خواهند ایجاد کنند. یکی از ابزارهای اصلی آن‌ها برای ایجاد این نظم جدید، گروگان گرفتن سلامت جامعه جهانی از طریق کروناست. لااقل یکی از سناریوها این است؛ سناریوهای تندتر هم قطعاً قابل‌فرض است. پس در مواجهه با موضوعاتی مثل سلامت و کرونا و سایر موضوعات، باید سطح موضوعات را بشناسیم و در سطح خودشان با آنها روبه‌رو شویم والا آن موضوعات قابل ‌کنترل و مدیریت نخواهد بود. مثلاً به‌نظر می‌آید اگر با ادبیات حضرت آقا بخواهیم بیان کنیم، اصل امام(ره) یک حادثه‌سازی در مقیاس بود. آن‌ها یک دوران جدید ایجاد کردند، امام هم یک ایجاد کرد. مرحله دوم آن‌ هم ایجاد یک نظام است که نه سوسیالیستی است نه سرمایه‌داری. کمااینکه انقلاب امام نه سرمایه‌داری بود نه مبارزه مسلحانه و نه مبارزه پارلمانتاریستی. پس حادثه‌سازی، باید در وِزان آن حوادثی باشد که دشمن ایجاد می‌کند. آن‌ها دوران جدید ایجاد کردند و امام هم یک عصر جدید ایجاد کرد که عصر امام‌خمینی(ره) است. در باب واکسن هم یک نکته کوتاه عرض کنم که: ممکن است نقدهای زیادی بر واکسن‌هایی که در جهان تولید می‌شود وارد باشد، اما باید بدانید که نمی‌توان همه ابعاد واکسن را کاملاً و همه‌جانبه رد کرد. یکی از اتفاقاتی که در این‌گونه دستاوردها می‌افتد امتزاج حق و باطل و ترکیب‌شدنِ جنبه‌های مثبت و منفی و مضار و منافع است تا قابل‌پذیرش بشود. امیرالمؤمنین(ع) در خطبه پنجاه نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى». بنابراین، دنیای استکبار آنجایی که حق و باطل را ترکیب می‌کند دنبال حق نیست، بلکه اراده باطل می‌کند و با این آمیختگی می‌خواهد در کنار حقش، باطلش را القا و محقق کند؛ اما از این طرف، شما باید جنبه‌های حق و باطل و آثار مثبت و منفی را در این محصولات، تفکیک کنید؛ وگرنه اگر همه آثار واکسن را بالکُل نفی کنید، از شما قبول نمی‌کنند. (۱۴‌۰۰/۷/۲۹) ☑️ @mirbaqeri_ir