هدایت شده از دُرنـجف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل به عشق جوان میماند...
📣📣💚تا پایان اسفند ماه 💚📣📣
😍😳😍😳😍😳
✅تخفیف ویژه داریم روی تمااامی پکیج ها محصولات درمانی
اگر درمان 👩⚕میخواین بهترین فرصت هست برای شروع 🌸🌸
پکیج های لاغری، رحمی، گوارشی و تیروییدی و ......
در دوره ۴۰ روزه تخفیف ویژه دارن😍
😳😳
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پکیج ۴۰ روزه فقط 2 میلیون تومان✅✅
آیدی جهت مشاوره و جهت خرید
@vghlami
@Ammvz403
@GolestanTeas
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨ ✨🌘 #قسمتپنجاهوشش سراب🕳 از خوشحالی سر از پا نمیشناختم. بعد از سکوت چند ثانیهای
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨
✨🌘
قسمتپنجاهوهفت
سراب🕳
صدرا استکان چاییش رو روی میز گذاشت و صندلی رو عقب کشید؛ بلند شد. زیرچشمی رفتنش رو با چشم دنبال کردم که یهویی متوجه نگاه دایی شدم. دایی از صبح یه ثانیه هم از من و صدرا غافل نشده؛ حتما پیش خودش فکر کرده اتفاقی افتاده که ما میخوایم ازش پنهون کنیم. اگر دایی سر میز نبود، میتونستم برم دنبال صدرا؛ باهاش حرف بزنم که ازم دلخور نباشه؛ ولی باوجود دایی نمیشه برم. با بشکن زدن دایی جلوی صورتم و صدای صنم گفتنِ سعید، از فکر بیرون اومدم و لقمه توی دهنم رو قورت دادم. برای فرار از نگاه کنجکاو دایی، سرم رو سمت سعید چرخوندم.
_بله؟
_خوبی؟
سرم رو تکون دادم و لبخندی زدم:
_بله داداش، ببخشید.
دایی خندهٔ صدا داری کرد و بلند شد:
_خدا بخیر کنه! نمیدونم تو و صدرا چتون شده! داشتی چه نقشهای رو توی ذهنت طراحی میکردی! فقط لطف کن قبلش یه خبری بهمون بده؛ قرار چی بشه، یهویی شگفتزده نشیم.
استکان چاییم رو روی میز گذاشتم:
_عه، دایی نقشه چیه؟ یه لحظه رفتم تو فکر برنامهٔ امتحانیم.
همزمان با خندیدنش، سرش رو سمت بالا و پایین تکون داد و یه دسته کلید از جیبش بیرون آورد؛ سمتم گرفت:
_خدمت عزیز دُردونه.
نگاه سوالی به کلیدها انداختم:
_این چیه؟
ابروهاش رو بالا انداخت و با شیطنت گفت:
_عه، صنم نمیدونی این کلیده؟
همه از لحن دایی خندهشون گرفت. پشت چشمی براش نازک کردم:
_نه دایی نمیدونم؛ خوب شد بهم گفتی.
_چه بهشم برمیخوره! از این اداها برامن در نیار! عه عه! دختر هم انقد لوس و قهر قهررو؟
سعی کردم نگاهش نکنم و جلوی خندیدنم رو بگیرم که میز رو دور زد، دستش رو از پشت سرم آویزون کرد و کلید رو جلوی صورتم گرفت:
_اینم کلیدهای خونه خدمت نور چشمی. بار آخرتم باشه از من ناراحت بشیها! یعنی ادای ناراحت بودن دربیاری!
دیگه نتونستم جلوی خندیدنم رو بگیرم؛ لبخند روی لبهام نشست. کلید رو گرفتم؛ روبه حاج بابا و خانم جون گفتم:
_دستتون درد نکنه.
دایی لیوان شیرش رو برداشت و چند قدمی از میز فاصله گرفت؛ گفت:
_خوبه والا! من برات کلید درست میکنم تشکر نمیکنی! یادت باشه صنم خانم!
دوباره خنده ام گرفت:
_دست شما هم درد نکنه.
از آشپزخونه بیرون رفت، پشت اپن ایستاد و نگاهش سمت سعید رفت و با همون لحن خوشمزگیش گفت:
_یه آمار بگیر برا چند نفر دیگه کلید بگم بسازن! میاید و میرید اذیت نشدید.
خانم جون دستمال کنار دستش رو گوشهٔ لبش کشید؛ به چشمهای دایی خیره شد و نگاه پر از معنایی بهش انداخت.
سعید در حین خندیدن دست خانم جون رو بالا آورد و بوسید:
_قربونتون برم، شما که میدونید دایی شوخی میکنه! چرا ناراحت میشید و اینطور نگاهش میکنید؟
دایی لیوان شیرش رو روی اپن گذاشت:
_تاج سرم! من اصلاً دیگه با نوههات سلام علیک هم نمیکنم؛ خوبه؟ بعد ناراحت نشی بگی نور چشمیهای من اومدن تو چرا تحویلشون نمیگیری! تا کتک نخوردم برم به کارم برسم.
آقا جون که تا الان فقط نظارهگر شوخی و کل کلها بود و گاهی لبخند میزد، عصاش رو از کنار میز برداشت و بلند شد و به دایی گفت:
_اگر نمک ریختنت تموم شده بشین آماده شم سر راه ببریم حجرهٔ حاج کاظم.
دایی نگاهی به ساعت مچیش انداخت:
_چشم.
صدرا با قدمهای بلند از اتاق بیرون اومد و ضربهٔ آرومی روی شونهٔ دایی زد. مثل خودش با شوخی گفت:
_دایی جان گلولهٔ نمک برید سرکار، من حاج بابا رو میرسونم.
دایی لبخندی زد:
_دستت درد نکنه؛ جبران میکنم برات. پس به حاج بابا بگو خودت اصرار داشتی که ببریش؛ فکر نکنه از دستورش سر پیچی کردم.
صدرا خندهٔ صدا داری کرد و سرش رو تکون داد. از کنار دایی رد شد و داخل آشپزخونه اومد و گوشیش رو سمتم گرفت:
_مامان پشت خط کارت داره.
بخاطر همین چند کلمهش لبخند عمیقی روی لبم نشست. گوشیش رو گرفتم و بلند شدم. الان بهترین موقعیته! به بهانه حرف زدن با مامان برم داخل اتاق و با صدرا حرف بزنم.
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
قسمت اول
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/54932
✨
✨🌘🌘✨🌘🌘✨
✨🌘🌘✨🌘🌘✨🌘✨🌘✨
هدایت شده از حضرت مادر
امام صادق(ع)فرمودند:
ثواب صدقه در شب و روز جمعه هزار برابر است.
#بحار_الانوار
از صدقه شب و روز جمعه جا نمونید هزار برابر ثواب داره ها
بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255محمدی https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س)
هدایت شده از حضرت مادر
مداحی آنلاین - نماهنگ فراق مقدس - حدادیان.mp3
5.05M
همیشه خوبه کربلا
سلام رو به کربلا
چاره سازه
در خونه عشق که همش بازه
#استودیویی🔊
#جدید🔄
#شب_جمعه🌙
#محمدحسین_حدادیان🎙
هدایت شده از حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پایان #شعبان رسیده مرا پاک کن حسین
این دل برای ماه خدا رو به راه نیست...
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
شِعر دَر دَست ندارَم،
وَلي از رویِ ادَب
اَلسَلام اِی همِهیِ
دار و ندارِ زِینب (سلام الله علیها)
#سلام_ارباب ✋🏻
#شهیدانه
@karbala_ya_hosein
هدایت شده از حضرت مادر
امام صادق(ع)فرمودند:
ثواب صدقه در شب و روز جمعه هزار برابر است.
#بحار_الانوار
از صدقه شب و روز جمعه جا نمونید هزار برابر ثواب داره ها
بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255محمدی https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س)