🌸🌺💕💕💕🌺🌸
#داستان: ١۵٢
📚 #ازحکایتهای_پندآموز
#آفرینش_زن
پسرکی از مادرش پرسید :
مادر چرا گریه می کنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت :
نمی دانم عزیزم ، نمی دانم.
پسرک نزد پدرش رفت و گفت : بابا ، چرا مامان همیشه گریه می کند؟
او چه می خواهد؟
پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ، این بود :
همه ی زنها گریه می کنند ، بی هیچ دلیلی.
پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می افتند، متعجب بود یکبار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند،
👶🏻از خدا پرسید:
خدایا چرا زنها این همه گریه می کنند؟
خدا جواب داد :
من زن را به شکل ویژه ای آفریده ام . به شانه های او قدرتی داده ام تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند .
به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند.
به دستانش قدرتی داده ام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند ، او به کار ادامه دهد به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد ، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند.
به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد ، از خطاهای او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی داده ام تا هرهنگام که خواست ، فرو بریزد .
این اشک را منحصرا برای او خلق کرده ام تا هرگاه نیاز داشت بتواند از آن استفاده کند
#زیبایی_یک_زن_در_لباسش ،
مو ها ،
یا اندامش نیست .
#زیبایی_زن_را_باید_در _چشمانش_جست_و_جو کرد، زیرا تنها راه ورود به قلبش آْنجاست.
📚
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#نثار_روح_تمامی_مادران_مؤمن_تاریخ_صلوات
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
به گروه دوستان یا حسین ع گو دعوت کنید دوستان و عزیزان دیگر را
سلام علیکم
https://eitaa.com/joinchat/229900502Cd65c126daa
هدایت شده از کانال حسین دارابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایشونم از تلوزیون خداحافظی کرد
البته باید بعد از این اجرا خداحافظی میکرد
#حسین_دارابی 👈 عضوشوید
@hosein_darabi
هدایت شده از محب علی (ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😂😂😂😂😂 وضعیت گوسفندانی که در ایران قدر آزادی رو نمیدونند و مثل گوسفند شعار زن ، زندگی ، آزادی سرمیدند.
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
#داستان_١۵۴
📚زاهدی گوید :
جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد!!
📌اول مرد فاسدی از کنارمن گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد.
او گفت :
ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!
🌺دوم: مستی دیدم که :
افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم :
قدم ثابت بردار تا نیفتی.
گفت:
تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟
🌺سوم کودکی دیدم که :
چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را ازکجا آورده ای؟
کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت:
تو که زاهد این شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟
🌺چهارم زنی بسیار زیبا که در حال خشم از شوهرش شکایت میکرد.
گفتم:
اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.
گفت:
من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟
📿 #صلوات_برای_عاقبت_بخیریمون
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
🔶🔷 #عاشقانه_های_شهدایی❤️
🔶 برای خرید عقد برای آقاجواد ساعت خریدم.
بعد از چند روز دیدم ساعت دستشون نیست.
پرسیدم:
چرا ساعت را دستت نبستی؟
گفت:
راستش رو بگم ناراحت نمی شی؟!
گفت:
توی قنوت_نماز نگاهم به ساعت
می افتاد
و فکرم می اومد پیش تو...
...می دونی که باید اول خدا باشه بعد خانواده..
#شهید_جواد_محمدی
📿
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی_وشهدا
#صلوات
🌹 #پنج_توصیه_حاج_قاسم #خطاب_به_بسیجیان
✍️ #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی:
برادران و عزیزان بسیجیم
سلام علیکم؛
#خداوند_شما_را_برای
#خدمت_به_اسلام_حفظ_بفرماید.
عزیزانم اولا :
#بزرگترین_امانت سپرده شده به ما، #جمهوری_اسلامی است که #امام_عارفمان فرمود:
حفظ آن از اوجب واجبات است.
در حفظ این امانت از هر کوششی دریغ نفرمایید.
ثانیا؛:
به #حلال_خداوند_و_حرام_آن توجه خاص بفرمایید.
ثالثا؛:
#پدر_و_مادرتان_را آنچنان بزرگ بشمارید که #شایسته آن باشد که #خداوند_و_ائمه_معصومین_ع توصیه فرمودهاند.
رابعا؛ :
#دوستی_و_رفاقت ارزش بزرگی است.
اما مهم این است که:
#با_چه_کسی_رفاقت و برای چه همراهی میکنید.
خامساً؛:
#نماز_شب؛
#نماز_شب؛
#نماز_شب_کلید_تمام_عزتهاست؛
#برادرتان_قاسم.
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_شهید_سلیمانی_و
#نثار_روح_شهید_بسیجی
#علیرضا_فرج_زاده
وپدران مرحومشان
#صلوات_وفاتحه
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
#داستان_١۵۵
📚#نان_خشك_حضرت_امير_علیه_السلام
📌راوی می گوید:
دیدم یک نفر در نخلستانها دارد کار می کند.
من هم خیلی گرسنه ام بود؛ چون از راه دور آمده بودم.
گفتم پهلوی این مرد که دارد کار می کند، می روم.
شاید چیزی داشته باشد.
آمدم و سلام کردم و گفتم:
«برادر!
من گرسنه ام. چیزی هست؟» فرمودند:
«پهلوی آن عصا نان هست؛ می خواهی، بردار و بخور».
می گوید:
«آمدم آنجا.
دیدم پارچه اي بود؛
باز کردم.
نان جوی خشکیده اي بود؛ برداشتم و هر چه دندان زدم، دیدم نمی شود آن را شکست».
گفتم:
برادر!
این نان خشکیده، مال خودت.
من نمی توانم بخورم.
تو چطور این نان را می خوری؟»
فرمودند:
«برو مدینه به منزل #حسن_بن_علی.
وضع او خوب است و تو را اداره می کند».
آمدم آنجا؛
دیدم سفره حسابی است.
غذایم را خوردم و پنهاني یک مقدار آن را.
زیر لباسهایم گذاشتم، تا برای آن پیرمرد که در نخلستان کار می کرد، ببرم.
همينكه آمدم بروم، حضرت امام حسن علیه السلام فرمودند:
«برادر! زیر لباست چه گرفتی؟»
عرض کردم:
«پیرمردی است در نخلستان کار می کند.
من دیدم نانی در توشه او بود که دندانهای من نتوانست آن را خرد كند.
اين غذاها را برای او می برم».
حضرت فرمودند:
«همه اين دستگاه، مال خود او است؛ اما استفاده نمی كند».
📿
@dastanayekhobanerozegar
#صلوات
#نثارامام_حسن_مجتبی_ع
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍂
🍁 #داستان_١۵۶
📚یک_داستان_یک_پند
📌 پیرمردی که پشتش خمیده بود،
پایش آبله زده بود و چرک و خون از پایش سرازیر بود.
که برای مهمانی در میان قوم خود آمده بود.
نبی مکرم اسلام (ص) هم در آن مهمانی، برای طعام دعوت شده بودند.
پیرمرد، نزد هر کسی که مینشست، از کنار او برخواستند و کناری میرفتند.
اما نبی مکرم اسلام (ص) به پای او برخواستند و نزد خود نشاندند و با او در کاسهای هم غذا شدند.
فرمودند:
چرا حال عبادت را در شما نمی بینم؟!
گفتند:
حال عبادت در چیست؟
فرمودند:
در تواضع، هرگاه انسان متواضع و مظلوم دیدید با او تواضع کنید و چون متکبری دیدید با او تکبر کنید تا تحقیر شود.
به خدا قسم (در عالم الست) خدای تعالی مرا اختیار داد که بندهای رسول باشم، یا فرشتهای نبی (مانند جبرییل) باشم.
سکوت کردم و دوست من از ملائکه جبرییل بود او را نگریستم، جبرییل گفت:
خدای را تواضع کن، گفتم میخواهم بنده و رسول باشم.
جبرئیل کارش به مراتب از پیامبر (ص) آسانتر بود و مشکل شماتت و درد و رنج و... مردم را نداشت.
📿 #نثار_پیامبر_اعظم_ص
#صلوات
@dastanayekhobanerozegar
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
💐💦💐💦💐💦💐💦💐
🍁 #داستان_١۵٧
📚یک_داستان_یک_پند
📌 پیرمردی که پشتش خمیده بود،
پایش آبله زده بود و چرک و خون از پایش سرازیر بود.
که برای مهمانی در میان قوم خود آمده بود.
نبی مکرم اسلام (ص) هم در آن مهمانی، برای طعام دعوت شده بودند.
پیرمرد، نزد هر کسی که مینشست، از کنار او برخواستند و کناری میرفتند.
اما نبی مکرم اسلام (ص) به پای او برخواستند و نزد خود نشاندند و با او در کاسهای هم غذا شدند.
فرمودند:
چرا حال عبادت را در شما نمی بینم؟!
گفتند:
حال عبادت در چیست؟
فرمودند:
در تواضع،
هرگاه انسان متواضع و مظلوم دیدید با او تواضع کنید و چون متکبری دیدید با او تکبر کنید تا تحقیر شود.
به خدا قسم (در عالم الست) خدای تعالی مرا اختیار داد که بندهای رسول باشم، یا فرشتهای نبی (مانند جبرییل) باشم.
سکوت کردم و دوست من از ملائکه جبرییل بود او را نگریستم، جبرییل گفت:
خدای را تواضع کن،
گفتم :
میخواهم بنده و رسول باشم.
جبرئیل کارش به مراتب از پیامبر (ص) آسانتر بود و مشکل شماتت و درد و رنج و... مردم را نداشت.
📿 #نثار_پیامبر_اعظم_ص
#صلوات
@dastanayekhobanerozegar
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
👈میدونستید
#بزرگترین_گنج_جهان_در_ایران است و هنوز پیدا نشده؟!
این گنج بسیار بزرگ از دوران ایران باستان که در دست پادشاهان هخامنشی بوده است را سرنوشت های مبهمی همراهی کرده است.
می گویند که بخشی از این گنج را امپراتور مقدونیان، اسکندر زمانی که در سال های حدودی ۳۳۴ قبل از میلاد به قلمروی پادشاهی ایرانیان در زمان امپراطوی هخامنشیان حمله کرد با خود از ایران خارج کرده است.
بنا به اسناد باستانی موجود، داریوش هخامنشی قبل از آن که بمیرد دستور داد که تمامی طلاها، نقره ها و اشیای قیمتی دیگر را در نزدیکی شهر دفن کنند.
اسکندر نیروهایش را وادار کرد هفته ها در اطراف شهر بدنبال گنج مدفون بگردند که در اصل جستجویی بی حاصل و بی نتیجه بود.
۲۵۰سال بعد، سردار رومی مارکوس لیزینیوس کراسوس به جستجوی این گنجینه ی طلا پرداخت و به نتیجه ای نرسید.
بعد از او،
پارت ها، سرداران رومی ژولیوس سزار، مارکوس آنتونیوس و همچنین امپراتور روم، نرون نیز، همگی به دنبال گنج داریوش گشتند و به هیچ نتیجه ای نرسیدند.
آخرین بار که تلاشی برای پیدا شدن این گنج صورت گرفت، در سال ۱۳۵۲ بود که به هیچ نتیجه ای نرسید.
📿 #داستانای_خوبان_روزگار
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#صلوات_برای_سلامتی_و
#عاقبت_بخیریمون