هدایت شده از تخریب چی
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فمنیست آمریکایی که محجبه شد
⭕️ تِرِسا کوربین، فعال حقوق زنان در آمریکا چرا مسلمان شد؟
🔸 چه مسائلی باعث شد او متوجه شود زن در اسلام حقوقی عادلانه و عاقلانه دارد؟
🔸 دلیل محجبه شدن ایشان چه بود؟
🔸 واقعا اگر اسلام بطور درست تبلیغ شود، چقدر از مردم جهان از آن استقبال خواهند کرد...
✍ تخریبچی
🚨تخریبچی، کانال اخبار خاص
🆔 @takhribchi110
🆔 @takhribchi110
هدایت شده از ورزش سه اخبار ورزشی
🔺پست اینستاگرامی رامین رضاییان پس از حذف از رقابتهای جام جهانی
⚽️کانال اخبار ورزشی👇
https://eitaa.com/joinchat/3468099589Cb9805e69f4
#داستان٢١۶
⭕️ #اندر_عاقبت_وطنفروش!
ابناثیر در الكامل فی التاريخ نوشته است:
چنگیز نتوانست بخارا را تسخیر کند،
نامهای نوشت که هرکس با ما باشد در امان است!
اهل بخارا دو گروه شدند،
یک گروه مقاومت کردند و گروه دیگر با او همراه شدند.
چنگیز به آنان نوشت:
با همشهریان مخالف بجنگید و...در عوض حاکمیت شهر و غنائم از آن شما باشد.
آنان پذیرفتند و آتش جنگ شعلهور شد و در نهایت گروه مزدوران چنگیز پیروز شدند.
اما شکست بزرگ آن بود که او دستور داد گروه پیروز خلع سلاح و سربریده شوند!
چنگیز گفت:
اگر اینان وفا میداشتند، به خاطر ما بیگانگان به برادرانشان خیانت نمیکردند!
💬 #میثم_مطیعی
⭕️اینایی که میبینید امروز مثل کفتار زوزه میکشن دور و بر ایران و از باخت تیم ملی ایران خوشحال و شادند همون حرام لقمه هایی هستند که دروازه های ایران را برای اسکندر و چنگیز و... باز کردند و بابتش سکه و... گرفتند .
تاریخ نام شان را با لجن خواهد نوشت
ننگ مزدوری و وطن فروشی پاک نمیشه
🌷الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ🌹
👇☫👇 #کانال👈
#داستانای_خوبان_روزگار
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#صلوات
╰┅──────┅┅╯
هدایت شده از داناب (داستانک+نکاتناب)
حدیث روز
تعبیر امام سجاد علیهالسلام درباره عمه خود حضرت #زینب سلام الله علیها
@DasTanaK_ir | داناب 👈
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
#داستان٢١٧
#کریم_فقط_خداست😊
🔴 #درویش_و_کریم_خان
🏷درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد .
چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد.
کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
کریم خان گفت :
این اشاره های تو برای چه بود ؟ درویش گفت :
نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟
کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت:
چه میخواهی ؟
درویش گفت :
همین قلیان ، مرا بس است !
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت .
خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد !
پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !
روزگاری سپری شد.
درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت :
《 نه من کریمم نه تو ؛
#کریم_فقط_خداست ،
که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست .》
📚 مجموعه شهر حکایات
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#صلوات_نثار_انسانهایی_که_از
#کریمی_خدا_نصیبی_دارند
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
#داستان٢١٨
#یک_داستان_یک_پند
✍تاجری را شاگردش از انبار او دزدی کرد.
تاجر شاگرد را صدا کرد و از او توضیح خواست.
شاگرد از ترس و شرم در پاسخ از این شاخه به آن شاخه پرید.
تاجر برای شرمگین نشدن بیشترش به او گفت:
گم شو!
تاجر را دوست مؤمنی بود که این صحنه را میدید.
تاجر گفت:
به او گفتم گم شو،
چون نخواستم دست و پای خود را بیشتر گم کرده و شرمنده شود.
دوست مؤمن گفت:
بدان به کسی که از ترس تو دست و پای خویش گم کند و خود را به خاطر خطایی که کرده در خود گم کرده باشد،
گفتن «گم شو» احسان و نیکی نیست.
قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى
(263 - بقره)
(فقیر سائل را به) زبان خوش و طلب آمرزش (رد کردن) بهتر است از صدقهای که پی آن آزار کنند.
اگر به کسی نیکی نکنیم بهتر از آن است که کار نیکی برایش انجام دهیم و بر سرش منت گذاریم.
به عنوان مثال، قرضی به کسی بدهیم و منت بر سرش بگذاریم.
اگر نمیتوانیم قرض بدهیم و تاب تحمل از دست رفتن پولمان را نداریم از همان ابتدابهتراست
#با_زبان_نیک_عذرخواهی_کنیم.
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار انسانهای شریف و با اخلاق اسلامی
#صلوات
✾📚 📚✾
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
#مرحوم_حاج_اسماعیل_دولابی #فرمود:
کسانی که سالها «عَجِّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزَّمان» میگفتند،
چرا از ظهور مشکلات و نابسامانیها کلافهاند و تاب تحمّل آن را ندارند؟
اینها مقدّمهی ظهور است.
پس یا دعای بر تعجیل ظهور حضرت را پس بگیرند یا دست از بیتابی و بیقراری بردارند و به آنچه هست تن بدهند.
بعد از هر شلوغی،
خلوتی متناسب با آن خواهد بود و هر چه شلوغی بیشتر باشد، خلوت بعد از آن بزرگتر است.
در آخرالزمان شلوغی خیلی زیاد است،
به نحوی که «یکفُرُ بَعضُهُم بِبَعضٍ وَ یَلعَنُ بَعضُهُم بَعضا»ً؛
گروهی گروه دیگر را تکفیر میکند و جمعی جمع دیگر را لعنت میکند.
📚 #کتاب_مصباح_الهدی
🆔┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#صلوات_بر_منتظران_ظهور
#قائم_آل_محمد_ص
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
#داستان٢١٩
♨️ #عاقبت_تملّق
#کریمخان_زند پس از آنکه به پادشاهی رسید،
شیراز را به پایتختی انتخاب کرد و از چنان محبوبیتی برخوردار شد که نامش بهعنوان سرسلسله زندیه در سراسر ایران پیچید.
روزی عموی او برای دیدنش به پایتخت آمد.
کریمخان دستور داد از وی پذیرای کنند و لباسهای فاخر به او بپوشانند.
چند روزی از اقامتش نگذشته بود که در یکی از جلسات مهم مملکتی شرکت کرد.
با دیدن قدرت و منزلت برادرزادهاش بادی به غبغب انداخت و گفت:
کریمخان، دیشب
خواب پدرت را دیدم که در بهشت کنار حوض کوثر ایستاده بود و #حضرت_علی_علیهالسلام جامی از آب کوثر به او میداد.
کریمخان اخمهایش را درهم کشید و دستور داد وی را از مجلس اخراج و سپس از شهر بیرون کنند.
رؤسای طوایف از او علت این رفتار خشونتآمیز را جویا شدند.
کریمخان گفت:
من پدر خود را میشناسم.
او مردی نیست که لایق گرفتن جامی از آب کوثر از دست حضرت علی ع باشد.
این مرد میخواهد با تملّق و چاپلوسی مورد توجه قرار گیرد و اگر تملّق و چاپلوسی بهصورت عادت درآید، پادشاه دچار غرور و بدبینی میشود و کار رعیت هرگز به سامان نمیرسد.
═✧❁🌸❁✧═
@dastanayekhobanerozegar
#خدایا_مارا_تملق_گوی_خودت
#قرار_بده
به برکت
#صلوات_بر_محمد_خاتم_پیامبران
═✧❁🌸❁✧═
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
🌷 #امام_سجاد (علیه السلام) :
✍ سه حالت و خصلت در هر يك از مؤمنين باشد در پناه خداوند خواهد بود و
روز قيامت در سايه رحمت عرش الهى مى باشد و از سختى های صحراى محشر در امان است :
👌 اوّل آن كه در كارگشائى و كمك به نيازمندان و درخواست كنندگان دريغ ننمايد.
👌 دوّم آن كه قبل از هر نوع حركتى بينديشد كه كارى را كه مى خواهد انجام دهد يا هر سخنى را كه مى خواهد بگويد آيا رضايت و خوشنودى خداوند در آن است يا مورد غضب و خشم او مى باشد.
👌 سوّم قبل از عيب جوئى و بازگوئى عيب ديگران ، سعى كند عيب هاى خود را برطرف نمايد.
═✧❁🌸❁✧═
#امام_سجاد_ع
#چهارمین_پیشوای_شیعیان
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_اهل_بیت_علیهم_السلام
#صلوات
═✧❁🌸❁✧═
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
🌺🍀🌹🍀💐💐💐🍀🌹🍀🌺
#داستان٢٢٠
#داستان_آموزنده
اگر به من بگويند زيباترين واژه اي که يادگرفتى چيست؟
ميگويم پذيرش است.
یعنی:
پذيرفتن شرايط با تمام سختي هاش....
پذیرفتن آدم ها با تمام نقص هاشون....
پذيرفتن اینکه مشکلات هست و بايد به مسير ادامه داد....
پذيرفتن اينکه گاهي من هم اشتباه ميکنم....
پذيرش يعني:
پذيرفتن اينکه من کامل نيستم...
پذيرفتن اينکه هيچ کس مسئول زندگي من نيست....
پذيرفتن اينکه انتظار از ديگران نداشتن....
و...
️ داشتن پذيرش توي زندگي يعني پايان دادن به تمام دعواها، اختلاف ها و جدل ها۰۰۰
🌸🌸🌸🌸
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#صلوات
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
💧💧💧💧🔶🔶🔶💧💧💧💧
#داستان٢٢١
📚 #وقتی_که_او_مرد...
وقتی که مرد،
حتی یک نفر هم توی محل ما ناراحت نشد.
بچههای محل اسمش رو گذاشته بودند مرفه بیدرد و بیکس.
و این لقب هم چقدر به او میآمد نه زن داشت نه بچه و نه کسوکار درستی.
شنیده بودیم که چند تایی برادرزاده و خواهرزاده دارد که آنها هم وقتی دیده بودند آبی از اجاق عموجان و دایی جان برایشان گرم نمیشود،
تنهایش گذاشته بودند.
وقتی که مُرد، من و سه چهار تا از بچههای محل که میدانستیم ثروت عظیم و بیکرانش بیصاحب میماند، بدون اینکه بگذاریم کسی از همسایهها بفهمد، شب اول با ترس و لرز زیاد وارد خانهاش شدیم و هر چه پول نقد داشت، بلند کردیم.
بعد هم با خود کنار آمدیم که:
این که دزدی نیست تازه او به این پولها دیگر هیچ احتیاجی هم ندارد.
تازه میتوانیم کمی هم از این پولها را از طرفش صرف کار خیر کنیم تا هم خودش سود برده باشد و هم ما...
اما دو روز بعد در مراسم خاکسپاریاش که با همت ریش سفیدهای محل به بهشت زهرا رفتیم، من و بچهها چقدر خجالت کشیدیم.
موقعی که ١۵٠ بچه یتیم از بهزیستی آمدند بالای سرش و فهمیدیم مرفه بیدرد خرج سرپرستی همه آنها را میداده، بچههای یتیم را دیدیم که اشک میریختند و
انگار پدری مهربان را از دست دادهاند از خودمان پرسیدیم:
#او_تنها_بود_یا_ما؟
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_خوبان_همه_ی_روزگاران
#صلوات
🔶🔶🔶🔶💧💧💧🔶🔶🔶🔶
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
#داستان٢٢٢
#ماجرای_زینب
ماجرای دختری در کلاس زبان
ماجرایی برای این روزها
زینب ۱۲ساله است.
مثل خیلی از بچههای امروز به کلاس زبان انگلیسی میرود.
او تنها دختر چادری آموزشگاهشان است.
بیش از ۴۰ روز در و دیوارهای آموزشگاه را پر از شعارهای مختلف «مرگ» دیده و طاقتش تمام شده.
به تازگی اعتراف کرده که از چند روز قبل با خودش الکل میبرده و قبل و بعد از کلاس، وقتش را به پاک کردن شعارها میگذرانده.
البته هر که از پشت سرش رد میشده، ناسزایی نثارش میکرده که با سکوت زینب ما مواجه میشده.
بله...
دانشآموزاصیل و دلاور ما برای اعتقادش هم دیوار پاک میکند، هم فحش میشنود.
اما لب به ناسزا باز نمیکند.
این است تفاوت این بچهها با بعضیهای دیگر.
این بچهها دانشآموخته کلاس قهرمانی حاجقاسم هستند...
القصه ...
معلم کلاس زبان به بچهها تکلیف داده ،مادرش که میترسد در آموزشگاه بلایی سر دخترش بیاورند، مخالفت میکند!
اما در نهایت راضی میشود.
زینب مینشیند به نوشتن و چه نوشتنی...
روضهٔ انگلیسی شنیدهاید؟
آن هم از زبان یک زینب ۱۲ساله؟...
زینب میداند نوشتن چنین متنی و خواندنش بین کسانی که فقط شعار «آزادی» میدهند یعنی چه.
ولی کارخودش رامیکند.
انشایش راسرکلاس میخواندوبرخلاف انتظارش، استادش که تفکرات ضدانقلاب دارد در حالی که اشک در چشمهایش جمع شده،
ایستاده برایش دست میزند!
چند روز بعدانشای زینب به حوزهی حاجآقا مجتهدی میرسدوحاجآقای میرهاشم حسینی از زینب تقدیرمیکند.
#از_زینب١٢ساله_یاد_بگیریم
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_فرزندان_مؤمن_ایران_زمین
#صلوات