🌸🍃﷽🍃🌸
🔻ماعون🔻
✍ یکی از سورههای کوچک قرآن در جزء ۳۰، سوره ماعون است.
⁉️ میدونی ماعون یعنی چی؟!🤔
ماعون👈 از مادّهی مَعن، به معنی چیزِ کم و اندکه؛ چیزهای کوچیکی که مردم، مخصوصاً همسایهها، از همدیگه قرض میگیرند. چیزهائی که حاجتى از حوائجِ زندگىِ مردم رو برآورده میکنه.
حالا با هم، یه مروری روی کلّ این سوره داشته باشیم؛ خیلی مطلب مهمّی داره:
👇👇👇👇
ابتدای این سوره میفرماید:
🕋 أَرَأَیْتَ اَلَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ (ماعون/۱)
⁉️ آیا کسی که دائماً روز جزا رو تکذیب میکنه، دیدی؟!
کسی که خودش رو #مسلمان میدونه، ولی در واقع #منافق است.😳
کسی که ظاهراً #دین داره، ولی در واقع اصلاً #دین و #ایمان نداره.🙄
⁉️ تا به حال یه همچین فردی رو دیدی؟!
✔ بعد قرآن، ۵ ویژگیِ برای شخصی که تکذیبِ #دین میکنه، بیان میکنه:👇
1⃣ فَذٰلِکَ اَلَّذِی یَدُعُّ اَلْیَتِیمَ.
☝️ او كسى است كه حواسش به #یتیم نیست. #یتیم رو به زور از درِ خونهاش ردّ میکنه، و بهش جفا میکنه.
2⃣ وَ لاٰ یَحُضُّ عَلیٰ طَعٰامِ اَلْمِسْکِینِ.
☝️ حواسش به #فقرا هم نیست. مردم رو به اطعامِ #مساکین و #فقرا تشويق نمیکنه.
3⃣ فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ، اَلَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاٰتِهِمْ سٰاهُونَ.
😱 پس وای بر اون نمازگزارانی که از #نمازِ خودشون غافل هستند.
👈 #نماز میخونند، امّا طورى نماز میخونند كه عملاً نشون میدن هیچ باكى از روز جزا ندارند.
4⃣ اَلَّذِینَ هُمْ یُرٰاؤُنَ.
☝️ کسانی که #ریا میکنند.
#عبادت رو جلوی مردم غلیظتر و بهتر انجام میدن، و خودشون رو مسلمونتر از بقیه نشون میدن.🙂
5⃣ وَ یَمْنَعُونَ اَلْمٰاعُونَ.
☝️ و کسانی که حوائجِ زندگیِ #مردم رو برآورده نمیکنند.
حواسشون به #مردم نیست.
حواسشون به #همسایه نیست.
انقدر #بخیل هستند، که حتّی از دادن یه کاسه بشقاب به همسایهی خودشون هم دریغ میکنند.☹️❌
👆👆👆👆
✔ همونطور که از این آیات معلوم میشه، #دین یه مجموعهی به هم پیوسته است. به قول امروزیها یه پکیج کامله.👌
📛 باید همهی اینها با هم باشه، وگرنه مصداقِ تکذیبِ #دین و تکذیبِ #قیامت میشه.
نماز، و روزه، حجّ و زکات، کمک به اَیتام و فقرا، خدمت به مردم و... مجموعهی همهی اینها با هم،👈 میشه #دین.
اینها از هم جدا نیستند.
#دینداری👈 یعنی همین.
لذا خدا صراحتاً تهدید میکنه:
فَوَیلٌ لِلمُصَلِّینَ:👈 وای بر نمازگزاران!
⁉️ چرا وای بر نمازگزاران؟!🤔
⁉️ چرا وای بر بینمازها نباشه؟!
📣.. چون نمازگزاری که دینش نصفه و نیمه باشه، و حواسش به مردم و ایتام و فقرا نباشه، به مراتب خطرناکتر از آدم بینمازه.😳
جالبه! نظر خدا با نظرِ متعصبّین افراطی خیلی فرق میکنه.👌
⚠ خدا در این آیه، نمازگزاران رو انذار میده، نه بینمازها رو!
👈 چون #نماز باید منشأ #خدمت و خدمتگزاری باشه.
💯 #نمازگزارِ واقعی، خدمتگزارِ صدیقِ مخلوقاتِ خداست،😌 و غیر از این نمیتونه باشه.
#نمازگزارِ واقعی👈 "یَمنَعُونَ الماعُونَ" نیست.
مانع از رسیدن مایحتاجِ روزمرهی مردم نیست، بلکه به فکر معیشت و مایحتاجِ زندگیِ مردمه.✔
☝️ گویا خدا میخواد به ما بگه: همهی این امورِ دینی (خدمت به مردم، فقرا، ایتام و...) جزئی از #نماز هستند. از نماز جدا نیستند.
خوشا آنانکه دائم در نمازند📿
پس نشانههای #ایمان:
👈 توجّه به #یتیم، توجّه به #فقرا و محرومین، #خدمت_به_مردم و... است.
هرکس به این امور بیتوجّه باشه، بدون تعارف، #دین نداره:👈 یُکَذِّبُ بِالدِّینِ.❌
#معارف_قرآن، #مسلمان، #منافق، #دین، #ایمان، #یتیم، #فقیر، #فقرا، #نماز، #ریا، #مردم، #خدمت_به_مردم، #همسایه، #ریا، #عبادت.
✅30روز✅30جزء✅30نکته
ڪانال ڪشکول_معنوی👇
🆔 ➠ @kashkoolmanavi ◆
📮نشردهید،رسانه قرآن وعترت باشید📡
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_چهارم 💠 از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_پنجم
💠 عباس بیمعطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت.
میدانستم از #شیرخشک یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد.
💠 از پلههای ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :«پس یوسف چی؟» هشدار من نهتنها #پشیمانش نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :«یه شیشه آب میاری؟»
بیقراریهای یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمیرفت که قاطعانه دستور داد :«برو خواهرجون!» نمیدانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل #همسایه را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم.
💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقیمانده را در شیشه ریخت.
دستان زن بینوا از #شادی میلرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بیهیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد.
💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر میکرد و من میدیدم عباس روی زمین راه نمیرود و در #آسمان پرواز میکند که دوباره بیتاب رفتنش شدم.
دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با #گریهای که گلویم را بسته بود التماسش کردم :«یه ساعت استراحت کن بعد برو!»
💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان #آسمانیاش شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :«فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با #حاج_قاسم قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را #مشتاقانه به سمت معرکه میکشید.
در را که پشت سرش بستم، حس کردم #قلبم از قفس سینه پرید. یک ماه بیخبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفسهای بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد.
💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر میداد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :«خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!»
او #دعا میکرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد.
💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :«#حاج_قاسم و جوونای شهر مثل شیر جلوی #داعش وایسادن! شیخ مصطفی میگفت #سید_علی_خامنهای به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!»
سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان میکرد، به گوشم رساند :«بیچاره مردم #سنجار! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش #داعش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!»
💠 با خبرهایی که میشنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیکتر میشد، ناله حیدر دوباره در گوشم میپیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد :«شوهرم دیروز میگفت بعد از اینکه فرماندههای شهر بازم #اماننامه رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمیذاره یه مرد زنده از #آمرلی بره بیرون!»
او میگفت و من تازه میفهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما #نارنجک آورده و از چشمان خسته و بیخوابش خون میبارید.
💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس #اسارت در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود.
اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت #ناموسش بیش از بلایی که عدنان به سرش میآورد، عذاب میکشید و اگر #شهید شده بود، دلش حتی در #بهشت از غصه حال و روز ما در آتش بود!
💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم #آتش گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد.
نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر میتوانست یوسف را #سیر کند. بهسرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمیدانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد.
💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به #شوق دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم.
همانطور که به سمت در میدویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی #رزمندهای آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لبهای او بیشتر به خشکی میزد که به سختی پرسید :«حاجی خونهاس؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
#مبلّغ_غدیر_باشیم
✅#غدیر مولایمان را چگونه #تبلیغ کنیم؟
...غدیر را باید سینه به سینه و نسل به نسل #تبلیغ کرد و اینک این مهم بر عهده ی من و شماست همچنان که روزگاری بر دوش پدرانمان بوده و فرداها نیز به دست فرزندانمان .
🍃🌸راهکارهای پیشنهادی زیر، اندکی از راهکارهای فراوان تبلیغ برای #عید_غدیر است:
1- یک #مادر_بزرگ می تواند با گفتن #قصه های غدیری برای نوه هایش مبلّغ غدیر باشد.
2- یک #امام_جماعت مسجد می تواند با #صحبت پیرامون غدیر مبلّغ غدیر باشد.
3- یک #نمازگزار مسجد می تواند با #پذیرایی از نمازگزاران مبلّغ غدیر باشد.
4- یک #مادر می تواند با آماده کردن #بهترین_لباس های فرزندانش در غدیر مبلّغ غدیر باشد.
5- یک #مادر می تواند با #پختن_غذای مورد علاقه فرزندانش در غدیر مبلّغ غدیر باشد.
6- یک #مادر می تواند با پخش #سرودهای_شاد در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
7- یک #مادر می تواند با گذشتن از خطاهای فرزندش به مناسب غدیر مبلّغ غدیر باشد.
8- یک #پدر می تواند با تهیه #هدیه برای فرزندانش مبلّغ غدیر باشد.
9- یک #پدر_بزرگ می تواند با ارسال پیام برای نوه هایش مبلّغ غدیر باشد.
10- یک #مادربزرگ می تواند با دادن #نذری در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
11- یک #کاسب می تواند با #تخفیف_ویژه در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
12- یک #دانشجو می تواند با #هدیه کتاب و سی دی مرتبط با غدیر به اساتید و دوستان و نزدیکانش مبلّغ غدیر باشد.
13- یک #معلم می تواند با برگزاری #مسابقات مرتبط با غدیر در کلاسش مبلّغ غدیر باشد.
14- یک #پدر می تواند با تهیه #هدیه و لباس نو برای فرزندانش در روز غدیر مبلّغ غدیر باشد.
15- یک #فرد می تواند با #عیدی روز غدیر به رفتگر محله اش مبلّغ غدیر باشد.
16- یک #فرد می تواند با دادن #هدیه به #همسایگان محله اش مبلّغ غدیر باشد.
17- یک فرد می تواند با پخش یک جعبه #شیرینی میان #همسایه ها مبلغ غدیر باشد.
18- یک فرد می تواند با #تزئین_ماشینِ خود در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
19- یک فرد می تواند با #تزئین_درب_منزل یا آپارتمان خود مبلّغ غدیر باشد.
20- یک فرد می تواند با #ترویج_آداب_غدیر مبلّغ غدیر باشد.
21- یک فرد می تواند با #طراحی_کارت_پستال با موضوع غدیر و پیام آن مبلّغ غدیر باشد.
22- یک فرد می تواند با #ترویج فرهنگ #عیدی دادن میان #اقوام مبلّغ غدیر باشد.
23- یک مادر می تواند با پخش #سرودهای_غدیری در #منزل مبلّغ غدیر باشد.
24- یک فرد می تواند با یک #لبخند و #شادباش غدیر مبلّغ غدیر باشد.
25- یک فرد می تواند با خواندن #خطبه_برادری میان دوستانش مبلّغ غدیر باشد.
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
@KASHKOOLMANAVI
💠رسول خدا (ص) فرمودند:
📛 هركس #همسايه اش را #اذيت كند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می كند و جايگاهش دوزخ است🔥 که بد جایگاهی است❗️
📚بحارالانوار، ج 74، ص150
🔻کانال کشکول معنوی🔻↙️
🕋 @kashkoolmanavi 🕋