eitaa logo
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
46.8هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
10.7هزار ویدیو
36 فایل
مجموعه کانالهای کشکول معنوی مدیریت : 👈 @mosafer_110_2 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝 #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
‌🌸🍃﷽🍃🌸 🔻ماعون🔻 ✍ یکی از سوره‌های کوچک قرآن در جزء ۳۰، سوره ماعون است. ⁉️ میدونی ماعون یعنی چی؟!🤔 ماعون👈 از مادّه‌ی مَعن، به معنی چیزِ کم و اندکه؛ چیزهای کوچیکی که مردم، مخصوصاً همسایه‌ها، از همدیگه قرض می‌گیرند. چیزهائی که حاجتى از حوائجِ زندگى‌ِ مردم رو برآورده میکنه. حالا با هم، یه مروری روی کلّ این سوره داشته باشیم؛ خیلی مطلب مهمّی داره: 👇👇👇👇 ابتدای این سوره می‌فرماید: 🕋 أَرَأَیْتَ اَلَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ (ماعون/۱) ⁉️ آیا کسی که دائماً روز جزا رو تکذیب می‌کنه، دیدی؟! کسی که خودش رو میدونه، ولی در واقع است.😳 کسی که ظاهراً داره، ولی در واقع اصلاً و نداره.🙄 ⁉️ تا به حال یه همچین فردی رو دیدی؟! ✔ بعد قرآن، ۵ ویژگی‌ِ برای شخصی که تکذیبِ میکنه، بیان میکنه:👇 1⃣ فَذٰلِکَ اَلَّذِی یَدُعُّ اَلْیَتِیمَ. ☝️ او كسى است كه حواسش به نیست. رو به زور از درِ خونه‌اش ردّ میکنه، و بهش جفا میکنه. 2⃣ وَ لاٰ یَحُضُّ عَلیٰ طَعٰامِ اَلْمِسْکِینِ. ☝️ حواسش به هم نیست. مردم رو به اطعامِ و تشويق نمیکنه. 3⃣ فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ، اَلَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاٰتِهِمْ سٰاهُونَ. 😱 پس وای بر اون نمازگزارانی که از خودشون غافل هستند. 👈 میخونند، امّا طورى نماز میخونند كه عملاً نشون میدن هیچ باكى از روز جزا ندارند. 4⃣ اَلَّذِینَ هُمْ یُرٰاؤُنَ. ☝️ کسانی که می‌کنند. رو جلوی مردم غلیظ‌تر و بهتر انجام میدن، و خودشون رو مسلمون‌تر از بقیه نشون میدن.🙂 5⃣ وَ یَمْنَعُونَ اَلْمٰاعُونَ. ☝️ و کسانی که حوائجِ زندگیِ رو برآورده نمی‌کنند. حواسشون به نیست. حواسشون به نیست. انقدر هستند، که حتّی از دادن یه کاسه بشقاب به همسایه‌ی خودشون هم دریغ می‌کنند.☹️❌ 👆👆👆👆 ✔ همونطور که از این آیات معلوم میشه، یه مجموعه‌ی به هم پیوسته است. به قول امروزی‌ها یه پکیج کامله.👌 📛 باید همه‌ی اینها با هم باشه، وگرنه مصداقِ تکذیبِ و تکذیبِ میشه‌. نماز، و روزه، حجّ و زکات، کمک به اَیتام و فقرا، خدمت به مردم و... مجموعه‌ی همه‌ی اینها با هم،👈 میشه . اینها از هم جدا نیستند. 👈 یعنی همین. لذا خدا صراحتاً تهدید میکنه: فَوَیلٌ لِلمُصَلِّینَ:👈 وای بر نمازگزاران! ⁉️ چرا وای بر نمازگزاران؟!🤔 ⁉️ چرا وای بر بی‌نمازها نباشه؟! 📣.. چون نمازگزاری که دینش نصفه و نیمه باشه، و حواسش به مردم و ایتام و فقرا نباشه، به مراتب خطرناکتر از آدم بی‌نمازه.😳 جالبه! نظر خدا با نظرِ متعصبّین افراطی خیلی فرق میکنه.👌 ⚠ خدا در این آیه، نمازگزاران رو انذار میده، نه بی‌نمازها رو! 👈 چون باید منشأ و خدمتگزاری باشه. 💯 واقعی، خدمتگزارِ صدیقِ مخلوقاتِ خداست،😌 و غیر از این نمیتونه باشه. واقعی👈 "یَمنَعُونَ الماعُونَ" نیست. مانع از رسیدن مایحتاجِ روزمره‌ی مردم نیست، بلکه به فکر معیشت و مایحتاجِ زندگیِ مردمه.✔ ☝️ گویا خدا میخواد به ما بگه: همه‌ی این امورِ دینی (خدمت به مردم، فقرا، ایتام و...) جزئی از هستند. از نماز جدا نیستند. خوشا آنانکه دائم در نمازند📿 پس نشانه‌‌های : 👈 توجّه به ، توجّه به و محرومین، و... است. هرکس به این امور بی‌توجّه باشه، بدون تعارف، نداره:👈 یُکَذِّبُ بِالدِّینِ.❌ ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، . ✅30روز✅30جزء✅30نکته ڪانال‌ ڪشکول_معنوی👇 🆔 ➠ @kashkoolmanavi ◆ 📮نشردهید،رسانه قرآن وعترت باشید📡
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_چهارم 💠 از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر
✍️ 💠 عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت. می‌دانستم از یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد. 💠 از پله‌های ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :«پس یوسف چی؟» هشدار من نه‌تنها نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :«یه شیشه آب میاری؟» بی‌قراری‌های یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمی‌رفت که قاطعانه دستور داد :«برو خواهرجون!» نمی‌دانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم. 💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقی‌مانده را در شیشه ریخت. دستان زن بی‌نوا از می‌لرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بی‌هیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد. 💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر می‌کرد و من می‌دیدم عباس روی زمین راه نمی‌رود و در پرواز می‌کند که دوباره بی‌تاب رفتنش شدم. دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با که گلویم را بسته بود التماسش کردم :«یه ساعت استراحت کن بعد برو!» 💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :«فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را به سمت معرکه می‌کشید. در را که پشت سرش بستم، حس کردم از قفس سینه پرید. یک ماه بی‌خبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفس‌های بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد. 💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر می‌داد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :«خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!» او می‌کرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد. 💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :« و جوونای شهر مثل شیر جلوی وایسادن! شیخ مصطفی می‌گفت به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!» سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان می‌کرد، به گوشم رساند :«بیچاره مردم ! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!» 💠 با خبرهایی که می‌شنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیک‌تر می‌شد، ناله حیدر دوباره در گوشم می‌پیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد :«شوهرم دیروز می‌گفت بعد از اینکه فرمانده‌های شهر بازم رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمی‌ذاره یه مرد زنده از بره بیرون!» او می‌گفت و من تازه می‌فهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما آورده و از چشمان خسته و بی‌خوابش خون می‌بارید. 💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود. اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت بیش از بلایی که عدنان به سرش می‌آورد، عذاب می‌کشید و اگر شده بود، دلش حتی در از غصه حال و روز ما در آتش بود! 💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد. نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر می‌توانست یوسف را کند. به‌سرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمی‌دانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد. 💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم. همانطور که به سمت در می‌دویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لب‌های او بیشتر به خشکی می‌زد که به سختی پرسید :«حاجی خونه‌اس؟»... ✍️نویسنده: -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
مولایمان را چگونه کنیم؟ ...غدیر را باید سینه به سینه و نسل به نسل کرد و اینک این مهم بر عهده ی من و شماست همچنان که روزگاری بر دوش پدرانمان بوده و فرداها نیز به دست فرزندانمان . 🍃🌸راهکارهای پیشنهادی زیر، اندکی از راهکارهای فراوان تبلیغ برای است: 1- یک می تواند با گفتن های غدیری برای نوه هایش مبلّغ غدیر باشد. 2- یک مسجد می تواند با پیرامون غدیر مبلّغ غدیر باشد. 3- یک مسجد می تواند با از نمازگزاران مبلّغ غدیر باشد. 4- یک می تواند با آماده کردن های فرزندانش در غدیر مبلّغ غدیر باشد. 5- یک می تواند با مورد علاقه فرزندانش در غدیر مبلّغ غدیر باشد. 6- یک می تواند با پخش در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد. 7- یک می تواند با گذشتن از خطاهای فرزندش به مناسب غدیر مبلّغ غدیر باشد. 8- یک می تواند با تهیه برای فرزندانش مبلّغ غدیر باشد. 9- یک می تواند با ارسال پیام برای نوه هایش مبلّغ غدیر باشد. 10- یک می تواند با دادن در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد. 11- یک می تواند با در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد. 12- یک می تواند با کتاب و سی دی مرتبط با غدیر به اساتید و دوستان و نزدیکانش مبلّغ غدیر باشد. 13- یک می تواند با برگزاری مرتبط با غدیر در کلاسش مبلّغ غدیر باشد. 14- یک می تواند با تهیه و لباس نو برای فرزندانش در روز غدیر مبلّغ غدیر باشد. 15- یک می تواند با روز غدیر به رفتگر محله اش مبلّغ غدیر باشد. 16- یک می تواند با دادن به محله اش مبلّغ غدیر باشد. 17- یک فرد می تواند با پخش یک جعبه میان ها مبلغ غدیر باشد. 18- یک فرد می تواند با خود در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد. 19- یک فرد می تواند با یا آپارتمان خود مبلّغ غدیر باشد. 20- یک فرد می تواند با مبلّغ غدیر باشد. 21- یک فرد می تواند با با موضوع غدیر و پیام آن مبلّغ غدیر باشد. 22- یک فرد می تواند با فرهنگ دادن میان مبلّغ غدیر باشد. 23- یک مادر می تواند با پخش در مبلّغ غدیر باشد. 24- یک فرد می تواند با یک و غدیر مبلّغ غدیر باشد. 25- یک فرد می تواند با خواندن میان دوستانش مبلّغ غدیر باشد. 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
💠رسول خدا (ص) فرمودند: 📛 هركس اش را كند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می كند و جايگاهش دوزخ است🔥 که بد جایگاهی است❗️ 📚بحارالانوار، ج 74، ص150 🔻کانال کشکول معنوی🔻↙️ 🕋 @kashkoolmanavi 🕋