کشکول مذهبی محراب
♡﷽♡ #قــاب_خــاتـــم #قسمت_136 •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• هیجان و رضایت و قدر دانی .... احساساتی که با
♡﷽♡
#قــاب_خــاتـــم
#قسمت_137
•┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈•
شب شیرینی که به لطفِ مهربانی های ناتمامِ مامان برای ما ساخته شد ، در حالی به آخر میرسید که دنیا با چشم های غمگین برای بدرقه به حیاط اومده بود و دلِ دل کندن نداشت
- دلم تنگ میشه
- قربون اون دل کوچولو و مهربونت برم من !
اگه قول بدم زود زود بیام پیشت قول میدی دختر خوبی باشی ؟
مامان دیگه باید به تو تکیه کنه عزیز دلم
- باش .... فقط قول دادیا
- چشم ... زودِ زود
مگه نه عمو احسانش ؟
- بله که میایم
تازه فهمیدم مادرجون چه دستپخت معرکه ای داره...
- آره ... تازشم مامانم یه کوفته های درست میکنه که نگو
مگه نه آبجی ؟
- آره عزیزم
گرچه مامان می گفت از دیدنِ خوشی های من خوشحاله ولی این تنهایی و بی هم نفسی چیزی نبود که بشه ساده از اون گذشت
مامان و دنیای من بی اندازه تنها بودن
و من اون طرفِ شهر در حصارِ ثروت و تجملات بیشتر از اونها تنهایی رو احساس میکردم
تنها نقطهء امنِ عمارت اتاقِ مشترکِ من و همسرم بود که زندگیِ مشترک رو از اونجا شروع کرده بودیم
با عشق ....
با محبتی خالصانه ....
با امید به آینده ای روشن و زیبا ...
- نیستی خانومم
صدای احسان بالاخره منو از فکر و خیالاتِ دست و پا گیر رها کرد و درست پرت کرد روی صندلیِ ماشین و کنارِ مَحرم ترین آدمِ زندگیم
- هستم .... دنیا خیلی تنهاست
- خیلی شیرینه
خواهر نعمتِ بزرگیه .... قدرشو بدون عزیزم
- آره ... دنیا ، دنیامه !
- پس من چی بی انصاف ؟
با خنده می گفت ولی حسادتی اندک زینتِ هر کلامش بود
- شما که تاج سری ....
مگه بی نفس میشه زندگی کرد ؟
حتی اگه دنیا مال تو باشه !
با یادآوریِ فردا و تنهایی با جهان تاج خانوم که اجتناب ناپذیر بود ، دوباره غم های عالم به دلم سرازیر شد و قولی که احسان پیش از این داده بود در ذهنم زنده
- احسان مگه قول ندادی منو میبری شرکت ؟
- قول دادم عزیزم ولی حواست هست چند تا از امتحانات هنوز مونده ؟
- آخ ... راست میگی اصلاً حواسم نبود
دوشنبه پژوهش دارم اونم با برادرجانِ سخت گیرِ حضرتعالی
- داداشم که قربونش برم باید واست اسطوره باشه جیگر !
غیر از اینه که من ، تو رو از اون و قدمی که واسه حلِ مشکلت برداشت دارم ؟
- نه .... درسته !
همین چند امتحان را هم پشت سر میگذاشتم تمام بود
راهِ رهایی از این عمارت و نگاه های دائمیِ مادرش به روی من باز میشد
دلم به حضور پروانه هم گرم بود
دوستِ مهربونی که دلش به وسعتِ دریا بود
......................................
صبح با صدای نفس های آرومِ همسرم چشم باز کردم
#الههبانو
#ادامهدارد
🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
♡﷽♡
#قــاب_خــاتـــم
#قسمت_138
•┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈•
" سلام خانوم "
صدای مهربون پروانه بود که نمیفهمیدم چرا اینقدر با من غریبگی میکنه !
- سلام پروانه جون
خوبی ؟ جانم ؟
- خانوم بزرگ گفتن زودتر تشریف ببرید آشپزخونه برای صرف صبحانه
آقا پیمان هم اومدن دارن با احسان خان صحبت میکنن
این همه غریبگی برام نامانوس بود
پروانه هم حکم خواهرمو داشت درست مثل دنیا
- پروانه جون میشه مثل قبل باهام راحت باشی ؟ به خدا من همون دیبا هستم
چرا اینقدر خانوم خانوم میکنی ؟
- آخه جهان تاج خانوم گفتن از امروز شما رو فقط خانوم صدا بزنم
- لازم نکرده
چه ادای آدمای با شعورو واسم در میاره
دلم از این همه فاصله که با همین الفاظ ساده بینمون افتاده بود گرفت
- پروانه جون تو که بهتر از همه میدونی چقدر تنهام
پس لااقل اون صمیمیت گذشته رو ازم دریغ نکن
- چرا بغض میکنی قربونت برم ؟
تو هنوز مونده تا این زنِ بخیل رو بشناسی
انگار همین صمیمیت من و تو هم خاری شده که به چشمش میره
حالا بدو بیا سر میز صبحونه
بعداً که خوابید میام پیشت
چشمکی نثارم کرد و همین باعث شد دلگرم تر از لحظاتی قبل پشت سرش از اتاق بیرون برم البته بعد از انداختنِ نگاهی گذرا در آینه به خودم و اطمینان از حجابی که باید پیش چشم پیمان داشته باشم هرچند اون برادر شوهرم باشه !
- سلام !
سرها به سمتم برگشت
پیمان و نگاهِ پر تحسینش ....
جهان تاج و نگاه پر تحقیرش ....
و ... احسان عزیزم که با دست اشاره میکرد روی صندلیِ کنارش جا بگیرم ....
- خوبی زن داداش ؟
بزرگترین حسن پیمان همین رو راستی بود
اگه می گفت خانوم در چشمش خانوم بودی ...
اگه می گفت برادر در چشمش برادر بودی ...
وحالا که گفته بود زن داداش بی شک پیش چشمش حکم زن داداش رو داشتم ...
- خوبم ... ممنون
- واسه امتحان پس فردا که حاضری !
میدونی که من بهانه قبول نمیکنم حتی اگه اون بهانه عروسیِ تنها برادرم باشه
نگاهش شیطنت داشت و البته کمی بدجنسی ولی کلام مادرش درد داشت با چاشنیِ زهر ، با طعمِ مرگ ...
- دیگه درس و دانشگاه واسه چی ؟ وقتی یه همچین دسته گلی از باغِ خاندان پرتو چیده ؟
بهتر نیست بشینه توی خونه و خودشو واسه مادری کردن آماده کنه ؟
- مامان !!!
صدای اعتراض احسان پیش از من بلند شد ولی او بی توجه به هر سه نفرمون حرف خودشو می زد
- یه زن رئیس جمهور مملکت هم بشه آخرش حکم همون زمینِ زراعتی رو داره که باید تخم و ترکهء شوهرشو پرورش بده
- مامان !!!
و باز هم بی توجهی او به اعتراضِ پیمان که اینبار قبل از همسرم خودنمایی میکرد ولی انگار مرغ بانو یک پا داشت و آن هم نگهداشتن من درون این خانه و کاشانه بود
- نمیدونم چرا حرف من واسه شماها سیخ داره ولی به نفع خودشه
اومدن یه پسر به زندگیش بیشتر از همه ، جای پای خودشو توی این زندگی محکم میکنه
- مادر من بذار دو شب از ازدواجشون بگذره بعد شروع کن لطفاً
- دیگه پیر دخترو عروس کردن این همه افتخار نداره
زمان ما دختر از چهارده سالگی پا میذاشت به پونزده سالگی جای مُهر ترشیدگی روی پیشونیش بود
عروسِ داداشت که دیگه از تو خمرهء مادرش سر بیرون آورد و خامت کرد !
#الههبانو
#ادامهدارد
🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
گ
✴️ پنجشنبه👈2 بهمن 1399
👈7 جمادی الثانی 1442 👈 21 ژانویه 2021
🎇امور دینی و اسلامی .
❇️امروز بسیار شایسته است برای:
✅دیدار با رؤسا و مسئولین.
✅دیدار با قضات و پیگیری امور قضایی.
✅مناظره مقابله و بحث و گفتگو.
✅شکار و صید و دام گذاری.
✅زراعت و انجام امور کشاورزی.
✅کاشت درخت.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅و نگارش کتاب مقاله و پایان نامه خوب است.
🤒مریض امروز زود خوب می شود.
👶 مناسب زایمان و نوزادش برای والدین خوش قدم مبارک و روزی دار خواهد شد . ان شاءالله
🚘 مسافرت : مسافرت خوب است.
🔭احکام نجوم.
🌗 این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است .
✳️ خرید جواهرات.
✳️ ارسال کالاهای تجاری.
✳️ خرید رفتن و فروختن.
✳️ رفتن به تفریحات.
✳️ دیدار بزرگان سیاست .
✳️ درختکاری .
✳️ نامه نگاری به دوستان و دیدار انها.
✳️با جستجوی کلمه "تقویم همسران" در تلگرام ایتا و سروش به کانال ما بپیوندید
✳️ و آغاز بنایی و ساخت و ساز نیک است .
👩❤️👨حکم مباشرت. #مباشرت امروز هنگام زوال ظهر مستحب و فرزند حاصل از ان عاقل سیاستمدار اقا و بزرگوار باشد ان شاءالله.
👨👩👦 حکم مباشرت #مباشرت شب جمعه پس از فضیلت نماز عشا مستحب و امید است از ابدال و یاران امام زمان عجل الله فرجه گردد ان شاءالله.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، باعث دولت و ثروت است .
💉💉حجامت فصد خون دادن.
#خون_دادن یا #حجامت و فصد باعث مرگ ناگهانی است .
😴 تعبیر خواب امشب:
اگر شب جمعه خواب ببیند تعبیرش از ایه ی 8 سوره مبارکه " انفال " است.
لیحق الحق و یبطل الباطل و لو کره المجرمون..
و چنین برداشت میشود که خواب بیننده با فردی کدورتی دارد که برای رفع ان نزد قاضی یا حکم برود و حقیقت معلوم گردد که حق با اوست . ان شاء الله شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
📚 منابع مطالب ما:
📔تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:
پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن:
09032516300
025 377 47 297
0912 353 2816
📛📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک نقل مطلب ممنوع و حرام است
📛📛📛📛📛📛📛
@taghvimehmsaran
🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
کشکول مذهبی محراب
♡﷽♡ #قــاب_خــاتـــم #قسمت_138 •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• " سلام خانوم " صدای مهربون پروانه بود که نمی
♡﷽♡
#قــاب_خــاتـــم
#قسمت_139
•┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈•
دست بسته ما سه نفر بودیم که هر کدوم با یک دیدگاهِ متفاوت و ایده آلی که مخصوصِ خودمون و زندگیمون بود در برابر این زنِ بی منطق ، زبان به کام گرفته و فقط دعا می کردیم زودتر جمع رو ترک کنه تا بتونیم نفسی از سر آسودگی بکشیم
- احسان !
اتاقم منتظرت هستم
تنها !
رفت و انگار بیشتر از من ، پسرانش از این نبودن احساسِ رضایت می کردند
- پاشو برو که بَد واست نقشه کشیده
خندهء نقش بسته روی لبهای پیمان هم نتوانست اندکی اخم نشسته بین ابروهای احسان را کمرنگ کند و او که چاره ای جز اطاعت نداشت به قصد رفتن به اتاق مادرش ما را ترک کرد
آرام و در سکوت ...
- خب ... چه خبرا ؟
صدای پیمان کنار گوشم بلند شد و منو از تعقیب مسیری که احسان در اون قدم گذاشته بود منصرف کرد
- سلامتی .... شکر خدا
- میدونم کنار اومدن با مامان سختگیرم سخته ....
زیادی سخت و .....
سعی کن مدا کنی
جنگیدن با جهان تاج بانو اَعرابی کار سخت و بی نتیجه ایه !
هیچ وقت سعی نکن امتحان کنی
چون بدون شک باید خودتو شکست خورده بدونی ...
- اینجور که معلومه به فرضیهء سوختن و ساختن زیادی اعتقاد دارید !
اگه جای من روی این صندلی همسر خودتون هم نشسته بود ....
همین نسخه رو واسش میپیچیدید ؟
نگاهش هیچ حس بدی را در من به وجود نمی آورد ...
نه سرد بود و نه گرم ....
نه تشویق داشت و نه سرزنش ....
نه زخم میزد و نه التیام می بخشید ....
به گمانم پیمان بی تفاوت ترین و خونسردترین عضو خانواده بود !
- اولاً که به نظر من سوختن و ساختن مسخره ترین اصطلاحه
دوماً مطمئن باش من اگه ، اگه یه درصد روزی خر مغزمو گاز بگیره و بخوام یه همچین خطایی مرتکب بشم ، مثل احسان بی گُدار به آب نمیزنم
ثالثاً هر آدمی رگِ خوابی داره !
در برابر مادرم ، صداقت کمترین نتیجه رو میده ....
بعد از ۳۴ سال عمری که از خدا گرفتم اونقدری فهمیدم که با هرکسی باید با رنگ و نیرنگِ خودش بازی کنم !
میفهمی ؟
- نه !
طبیعیه که نمیفهمم
چون هیچ وقت اهلِ نیرنگ و تقلب نبودم !
بر خلاف انتظارم نه ناراحت شد و نه چهره در هم کشید ، تنها سری تکان داد و لبخند کوچکی تحویلم داد
- معلومه زیادی آکبندی
چشم و گوش بسته ...
نادون و نا آگاه ....
از همه جا بی خبر ....
تنها چیزی که این روزا ارزش و احترام و اعتبار نداره همون صداقت و یکرنگیِ که از تمومِ وجودت سرریز کرده
- واقعاً ؟
پس به بخاطر بی ارزش بودن همین صفات منو به زندگی مادرتون وارد کردید ؟
ابرویی بالا انداخت و جوری که انگار این بحث بیشتر باعث مزاح و سرگرمی اش شده باشد ادامه داد :
- خوبه !
بر عکسِ نجابت و حیا و وقاری که داری ، یه زبونِ تیز و گزنده هم اون پُشت مُشتا قایم کردی واسه روز مبادا !
- معذرت میخوام
قصد بی احترامی نداشتم ولی نگید که زمان استخدامم بعنوانِ پرستار برای مادری که حالا دیگه مطمئن هستم بزرگترین داراییِ شما و احسانه ، به رفتارهای خوب و اخلاقم توجه نکردید !
- راست میگی
انگار باید نسبت به بعضی از باورهام تجدید نظر کنم
چه زود عقب نشینی کرد و چه گرم ، با بحثی که در آن باورهای هر دوی ما به چالش کشیده میشد ، منو از فکر و خیال در مورد احسان و مادرش و بحثی که بی شک داخل اون اتاق در جریانه منحرف کرد !!!
#الههبانو
#ادامهدارد
🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
♡﷽♡
#قــاب_خــاتـــم
#قسمت_140
•┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈•
- احسان جان !
- جانم ؟ بیا بغلم که بازم باید از تو به خودت و آغوشت پناه ببرم عزیز دلم !
ساعتی از رفتنِ پیمان و بازگشت احسان از اتاق مادرش گذشته ....
با این چهرهء متفکر و این نگاه های پر تشویش ، به گمانم خبر خوبی در راه نیست
- نمیخوای بگی چی شده عزیزم ؟
" عزیزم " درست از صبحِ دیروز به دایرهء لغاتم اضافه شده بود ...
- میگه ....
ولش کن ، پاشو بریم بیرون یه دوری بزنیم این حالِ بد از سرم بپره !
- مگه شرکت نمیری ؟
تا همین الانم یک ساعت تاخیر داری
لبخندِ دیباکُشی زد و رو به من که با نگرانی نگاهش می کردم گفت :
- ناسلامتی صاحب شرکت خودم هستم بانو جان !
دیگه یه روز که میتونم بعد از تاهل به خودم مرخصی با حقوق بدم ... نه ؟
- چی بگم والا ؟ من که نه صاحب شرکت بودم و نه کارمندِ صاحبِ شرکت ....
دستش به سمتِ من که روی فرش کوچک و فانتزیِ زیر پایم نشسته بودم دراز شد
- یاعلی بگو که عشق آغاز بشه نازنینم !
در به روی هرچه خوبی باز بشه بهترینم !
دستِ کوچکم میانِ پنجه های مردانه اش گم شد
- احیاناً شما بجای کامپیوتر ، ادبیات نخوندی دانشگاه ؟
- خیر فضول خانوم
من در کنار درس خوندن عاشقِ شعر بودم ، هستم و خواهم بود
- واقعاً چه جالب!
- بله .... حالا اگه جواب سوالاتو گرفتی بدو بریم که تا وقتِ ناهار برگردیم
- بریم
مسیر کوتاهی که برای دور شدن از این عمارتِ پُر دلهره انتخاب کرده بودیم در نهایت بعد از یکی دو ساعت رانندگی در خیابانهای شلوغِ شهر به آپارتمانی رسید که نمیدانستم از این به بعد باید بگویم منزلم یا منزلِ ما !
- اینجا اومدیم چکار ؟
- بپر پایین تا بگم
دستم را لحظه ای رها نمیکرد
مثلِ جوانهای هجده ساله پُر شر و شور بود
- حالا بفرمایید خانومم
به خونهء خودت خوش اومدی عزیزترینم !
چشمی که تا چند لحظه قبل زیرِ انگشتانش پنهان شده بود را باز کردم و نگاهم به خانهء رویایی افتاد که برایم ساخته بود
خانه ای زیبا برای عروسش
عروسی که دو شب پیش باید پا روی گلبرگهای قرمز رنگِ پراکنده روی سرامیک هایش می گذاشت
تابلوی بزرگی از اولین عکسِ گرفته شده داخلِ تالار
همان جا که پشت به باغ ایستاده بود و من هم در حالی که شانه هایم را مُماس با سینه اش قرار داده بودم سر روی قلبش گذاشته و نگاهِ شیدایم را به چهرهء مردانه اش دوخته و لبخندِ ملیحی لبهایم را مزین کرده بود
درست روبه روی ورودیِ خانه
خانه در طبقهء هشتمِ بُرجی بیست و دو طبقه
خانه ای که دیوارهایش را به خواست و سلیقهء من یکدست سفید کرده بود با طراحیِ نوری زیبا
قدم روی فرشهای ظریف و دستباف تبریز گذاشتم که به من حسِ راه رفتن روی ابرها را می داد
پشتم به احسان بود و غرق بودم در میانِ گلبرگهای رها شده به دورِ شمع هایی که هرچند سوخته و آب شده بودند ولی همین هم منظرهء زیبایی ایجاد کرده بود
انگار پروانه ای بودم که دل به آتشِ شمع زده و در میانِ گلهای زیبای باغ رها شده بود !
با حالی خوش و نگاهی لبریز از عشق مرا به سوی اتاقی بدرقه کرد که با دیدنِ آن قلبم غرق لذت شد
خدای من !!!
تمامِ دیوارها پوشیده شده بود از عکسهای کوچک و بزرگی که در تالار و آتلیه و حتی پیش از آن روز خرید از من و خودش به تنهایی و یا دوتایی گرفته بود
انگار آیینه خانه ای بود که من و او بارها و بارها و بارها در آن تکرار شده بودیم
#الههبانو
#ادامهدارد
🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
✴️ جمعه 👈 3 بهمن 1399
👈 8 جمادی الثانی 1442👈 22 ژانویه 2021
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی .
❇️ امروز روز مبارک و شایسته ای است و برای امور زیر :
✅ خرید و فروش .
✅ میهمانی و ضیافت دادن .
✅ ملاقات با قاضی و دیگران .
✅ وارد شدن بر رؤسا و کار گزاران.
✅ و برای شروع هر کاری خوب است .
📛 سفر دریایی و زمینی خوب نیست .
✈️مسافرت : سفر بعداز ظهر آغاز شود اگر ضروری است و همراه صدقه باشد.
👶 برای زایمان خوب و نوزادش خوب و عمری طولانی خواهد داشت . ان شاء الله
🔭 احکام و اختیارات نجومی :
🌗 این روز از نظر نجومی روز مناسبی است و برای امور زیر از جمله:
✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن .
✳️ دیدار دوستان و نامه نگاری با آنها.
✳️ گردش و تفریح رفتن .
✳️ درختکاری .
✳️ دیدار روسا .
✳️ ارسال کالاهای تجاری.
✳️ و خرید جواهرات نیک است .
🔲 این مطالب تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است اختیارات بیشتر را در تقویم بخوانید.
💑 انعقاد نطفه و مباشرت
👩❤️👩 مباشرت امروز....# بعد از فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند آن دانشمندی مشهور با شهرت جهانی خواهد شد و برای سلامتی نیز مفید است . ان شاءالله
👩❤️👨 امشب : امشب ( شب شنبه )مباشرت برای صحت و سلامتی مفیداست .
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) ، باعث بیماری خواهد شد .
💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن....
#خون_دادن یا #حجامت ، زالو انداختن سبب درد سر می شود.
✂️ ناخن گرفتن
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود.
✴️️ وقت استخاره
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
😴 تعبیر خواب...
خواب و رویایی که امشب (شبِ شنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 9 سوره مبارکه " توبه " است.
اشتروا بایات الله ثمنا قلیلا ....
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که دو نفر برای قطع معامله نزد خواب بیننده بیایند . و شما چیزی همانند ان قیاس گردد...
کتاب تقویم همسران صفحه 115
❇️️ ذکر روز جمعه
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی 🌸
📚 منابع مطالب
تقویم همسران
نوشته حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:
پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
09032516300
025 377 47 297
0912 353 28 16
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما همراه با لینک ارسال کنید.
📛📛📛📛📛📛📛📛
مطلب با حذف لینک ممنوع و حرام است
📛📛📛📛📛📛📛📛
@taghvimehmsaran
🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۰۳ بهمن ۱۳۹۹
میلادی: Friday - 22 January 2021
قمری: الجمعة، 8 جماد ثاني 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ (100 مرتبه)
- یا ذاالجلال و الاکرام (1000 مرتبه)
- یا نور (256 مرتبه) برای عزیز شدن
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️5 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️12 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️21 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
▪️22 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
▪️24 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام
🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab