eitaa logo
دانشگاه قرآن
348 دنبال‌کننده
779 عکس
1.9هزار ویدیو
84 فایل
🕋لینک دانشگاه قرآن 🕋 دانشگاه مجازی با محوریت آموزش روخوانی، روانخوانی، تجوید، مفاهیم و تفسیر قرآن از مبتدی تا عالی تمام سنین قرآن را آسان و رایگان یاد بگیریم ⬇️ https://eitaa.com/ketab1404
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 خواستند یوسف را بکشند، یوسف نمرد.. خواستند آثارش را از بین ببرند، ارزشش بالاتر رفت... خواستند او رابفروشند که برده شود، پادشاه شد... خواستند محبتش از دل پدرخارج شود، محبتش بیشتر شد... از نقشه های آدمها نباید دلهره داشت، چرا که اراده ی خداوند بالاتراز هر اراده ای است... یوسف میدانست، تمام درها بسته هستند، اما به خاطر خدا؛ حتی به سوی درهای بسته هم دوید... و تمام درهای بسته برایش باز شد... اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شد،به دنبال درهاي بسته برو چون خدای "تو"و "یوسف" یکی ست! 🍃 🌺🍃 نشر با لینک مجاز https://eitaa.com/ketab1404
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ⭕️ ⭕️ دانشمندان آمریکایی دریافتند که سینه زدن جمعی و گروهی، استرس و اضطراب را از بین می‌برد و در کنسرت جاز، سینه زنی راه انداختند‼️ ❌ما شیعیان اگر سینه بزنیم می‌شیم عقب مونده، ولی اروپایی‌ها سینه بزنن می‌شن متمدن⁉️ ❌ ⭕️ نشر با لینک مجاز https://eitaa.com/ketab1404
مردی به یکی از فرزندانش گفت: ای پسرم میدانی بهشت مجانی است و جهنم را باید با پول بخری؛ پسر گفت: چگونه پدر؛ پدر جواب داد: جهنم با پول است! کسی که قمار بازی میکند پول میدهد! کسی که شراب میخورد پول میدهد! - کسی که آهنگ و موسیقی گوش میدهد پول میدهد! - و کسی که به خاطر معصیت سفر میکند پول میدهد! پسرم بهشت مجانی است چون: - کسی که نماز میخواند، مجانی میخواند - و کسی که روزه میگیرد، مجانی روزه میگیرد کسی که استغفار میکند ، مجانی آن کار را میکند و کسی که چشمانش را از گناهان میپوشاند و از خدایش میترسد مجانی این کار را میکند حال چه تصمیمی داری؟ آیا میخواهی پولهایت را خرج کنی تا به جهنم بروی و یا اینکه مجانی به بهشت بروی..🤍 نشر با لینک مجاز https://eitaa.com/ketab1404
29.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹معنای "قلقله" در تلاوت قرآن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه قبل و بعد: بیابان هم که باشی حسین(ع) آبادت می‌کند درست مثل کربلا.. نشر با لینک مجاز https://eitaa.com/ketab1404
🔴تعداد جمعیت بزرگترین رویداد کل دنیا اعلام شد! 🔹طبق اعلام عتبه عباسیه تعداد زائرین ایام اربعین ۲۰۲۴ به عدد ۲۱/۴۸۰/۵۲۵ میلیون نفر رسید! نشر با لینک مجاز https://eitaa.com/ketab1404
حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 روزى حضرت عیسى در مناجاتش با خداوند عرضه داشت: پروردگارا دوستى از دوستارانت به من بنما، خطاب رسید به فلان محل برو که ما را در آنجا دوستى است، مسیح به آن محل موعود رفت زنى را دید که نه چشم دارد و نه دست و نه پاى، روى زمین افتاده و زبانش مترنم به این ذکر است: « الحمدالله على نعمائه والشکر على آلائه » خدا را بر نعمتهاى ظاهریاش سپاس و بر نعمتهاى باطنیاش شکر. آن حضرت از حالت آن زن شگفت زده شد، پیش رفته و به او سلام کرد، زن گفت: علیک السلام یا روح الله! فرمود اى زن تو که هرگز مرا ندیدهاى از کجا شناختى من عیسى هستم، زن گفت: آن دوستى که تو را به سوى من دلالت کرد برایم معلوم نمود که تو روح الله هستى، فرمود: اى زن تو از چشم و دست و پا محرومى، اندامت تباه شده! زن گفت: خدا را ثنا میگویم که دلى ذاکر و زبانى شاکر و تنى صابر دارم، خدا را به وحدانیت و یگانگى یاد میکنم که هرچه را میتوان با آن معصیت کرد از من گرفته، اگر چشم داشتم و به نامحرم نظر میکردم، اگر دست داشتم به حرام میآلودم و اگر پا داشتم دنبال لذات نامشروع میرفتم چه عاقبتى داشتم؟ این نعمتى که خدا به من داده به احدى از بندگانش نداده است. 📚منبع:خزینه الجواهر ،صفحه318 نشر با لینک مجاز https://eitaa.com/ketab1404
نقل خاطره‌ای توسط علامه طباطبایی(ره)☘️ 🔹از علامه طباطبائی نقل کرده‌اند: یکی از نقل می‌کرد که برای تشرّف به کربلای معلی سوار ماشین شدم، سفر من از ایران بود. در کنار صندلی من جوانی ریش تراشیده و فرنگی مآب نشسته بود. لهذا سخنی بین من و او رد و بدل نشد؛ ناگهان صدای این جوان به زاری و گریه بلند شد؛ بسیار تعجب کردم پرسیدم سبب گریه چیست؟ گفت: اگر به شما نگویم به چه شخصی بگویم... من مهندس راه و ساختمان هستم، از دوران کودکی تربیت من طوری بود که لامذهب بار آمدم و و را قبول نداشتم. فقط در دل خود محبتی به مردم دیندار احساس میکردم، خواه مسلمان باشند یا مسیحی یا یهودی.. شبی در محفل دوستان که بسیاری بهایی بودند حاضر شدم و تا ساعتی چند به لهو و لعب و رقص و مانند آنها اشتغال داشتم پس از زمانی در خود احساس نمودم و از کارهای خود خیلی بدم آمد، ناچار از اتاق خارج شدم و به طبقه بالا رفتم و در آنجا مدتی کردم و چنین گفتم: ای آن که اگر خدایی هست آن خدا تویی، مرا دریاب؛ پس از لحظه ای پایین آمدم شب به پایان رسید و ما از هم جدا شدیم... 🔹 فردای آن شب به اتفاق رئیس قطار و چند نفر از بزرگان برای فنی خود عازم مسافرت به مقصدی بودیم، ناگهان دیدم از دور سیدی نورانی، نزدیک من آمد، به من سلام کرد و گفت: «با شما کاری دارم و وعده کردم فردا بعد از ظهر با او دیدار کنم. اتفاقاً پس از رفتن او بعضی گفتند این شخصی بزرگوار است چرا با بی اعتنایی جواب سلام او را دادی؟ چون وقتی که آن سید به من سلام کرد گمان کردم احتیاجی دارد و برای این منظور پیش من آمده است. 🔹 اتفاقاً رئیس قطار فرمان داد که فردا بعد از ظهر که کاملاً تطبیق با همان وقت معهود میکرد، باید فلان مکان باشی و به دستوری که میدهم عمل کنی من با خود گفتم بنابراین دیگر نمیتوانم به دیدن این سید بروم. فردا وقتی که زمان کار محوّله رئیس قطار نزدیک میشد در خود احساس کسالت کردم و کم کم دچار تب شدیدی گشتم به طوری که بستری شدم برای من پزشک آوردند و طبعاً از رفتن به مأموریت رئیس قطار معذور گردیدم. و پس از آن که فرستاده رئیس قطار بیرون رفت تب فرو نشست و حالم عادی شد، خود را کاملاً خوب و سر حال دیدم دانستم باید در این میان سرّی باشد؛ از این روی بر خاستم و به منزل آن سید رفتم همین که نزد او نشستم، فوراً یک دوره اصول با دلیل و برهان برایم گفت؛ به طوری که ایمان آوردم. 🔹 سپس دستوراتی به من داد و فرمود: فردا نیز بیا چند روزی همچنان نزد او رفتم هنگامی که پیش او می‌نشستم هر حادثه ای که برای من رخ داده بود بدون ذره ای کم و بیش حکایت می کرد. و نیات شخصی مراکه احدی جز خودم اطلاع نداشت بیان میکرد مدتی گذشت تا این که شبی از روی ناچاری در مجلس دوستان شرکت کردم و مجبور شدم قمار بازی کنم.. 🔹 فردا هنگامی که خدمت او رسیدم فوراً فرمود: «آیا حیا و شرم نکردی که این گناه کبیره موبقه را انجام دادی؟! اشک ندامت از دیدگان من سرازیر شد و گفتم غلط کردم توبه کردم فرمود: غسل توبه کن و دیگر چنین عملی را مرتکب مشو..سپس دستوراتی دیگر فرمود. 🔹 خلاصه به طور کلی برنامه زندگی مرا تغییر داد، چون این قضیه در اتفاق افتاد و بعداً خواستم به حرکت کنم؛ امر کرد که بعضی از علما را در تهران زیارت کنم و سرانجام مأمور شدم که برای زیارت عتبات عالیات، مسافرت کنم. این سفر، سفری است که به امر آن سید بزرگوار انجام میدهم. 🔹 علامه طباطبائی می‌افزاید: دوست ما گفت در نزدیکی عراق دوباره دیدم ناگهان صدای او به گریه بلند شد، سبب را پرسیدم گفت الآن وارد خاک شدیم چون حضرت ابا عبد الله به من خیر مقدم فرمودند؛ از این ماجرا معلوم می‌شود که اگر کسی واقعاً از روی صدق و صفا قدم در راه نهد، و از صمیم دل هدایت خود را از خدای خود طلب کند هدایت خواهد شد، اگر چه در نیز داشته باشد. 📚 لب اللباب، ص ۹۲-۹۶. آن سید بزرگوار که جوان مذکور را راهنمایی کرده، مرحوم آیة الله حاج ، امام جمعۀ آن زمان زنجان بوده است. نکته: هنوز هم در زنجان وقتی گفته می‌شود مرحوم امام جمعه، ایشان منظور است. 🔰برای آگاهی بیشتر، ر ك: مهر تابان، ص ۱۴۱. نشر با لینک مجاز https://eitaa.com/ketab1404
برکت بی نیازی روح 🔹 وقتی خدا کسی را می خواهد بگیرد، روح را از او می گیرد. وقتی روح غنا را از او گرفت، این هر چه بدزدد سیر نمی شود! ده منصبه، پانزده منصبه بشود، هفده منصبه بشود، چندین شغل داشته باشد، عدّه زیادی بیکار باشند؛ باکش نیست! " روح سیری " را از او می گیرد. 🔹وجود مبارک (ارواحنا فداه) که ظهور می کند، یکی از بارزترین برکات آن حضرت این است که روح بی نیازی در مردم می دمد! الآن هم اگر وجود مبارک حضرت بیاید، بعید است او را تحمّل بکنند، حضرت امیر بیاید او را تحمل بکنند تا این روحیه هست!! 🔹فرمود: امام زمان روحیه بی نیازی به مردم می دهد که آدم خودش را گرفتار کاری نکند که اسیر زباله بشود! (الصّوره صوره انسان و القلب قلب حیوان)؛حضرت که می آید، اوّل فهم می آورد بعد عدل! این را در روایات حضرت بخوانیم؛ تا مردم عاقل نشدند، با فرهنگ نشدند، نفهمیدند؛ اینها امامت را تحمّل نمی کنند! 🔹این روح ما یک حکیم فرزانه است، ما این روح بیچاره را وادارش می کنیم فقط این بدن را حفظ بکند! مگر ما در شبانه روز چقدر باید غذا بخوریم؟! حساب کردید آدم شب و روز چقدر باید غذا بخورد؟! چه کسی این غذاها را هضم می کند؟ بدن هضم می کند یا روح؟! 🔹روح یک حکیم فرزانه است؛ شما یک حکیم فرزانه، یک استاد حوزه یا استاد دانشگاه را بیاورید، پیک بهداشت بکنید؛ بگوئید زباله های شهر را جمع بکن؛ یک آدم پر خور همین است! حالا منظور از پر خوری تنها این نیست که آدم زیاد بخورد تا آروغ بزند! پر خوری این است که مرتب جمع بکند، مرتب فرش بگیرد، مرتب خانه بگیرد، مرتب اتومبیل بگیرد؛ همین! نشر با لینک مجاز https://eitaa.com/ketab1404
33.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🎥 تکنیک های تلاوت قرآن با لهجه عربی 💎 🔰 دو تکنیک کاربردی که موجب میشه بتونی قرآن رو بصورت فصیح و عربی تلاوت کنی نشر با لینک مجاز https://eitaa.com/ketab1404
💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...😢💔 🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد .... 🔹شهید سید مرتضی دادگر🌷 🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 ❤️‍🩹اگر دلت شکست حداقل به ۵نفر ارسال کن😭 نشر با لینک مجاز https://eitaa.com/ketab1404