eitaa logo
کتاب سرای فانوس شب
5.2هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
450 ویدیو
133 فایل
کتاب دوست عزیز📚 ممنون که برای خدمت انتخابمون کردی اگه سوال یا سفارش کتاب داریدروی لینک زیربزنید @Patogshohada فانوس شب یعنی کتابه که مارو ازتاریکی نجات میده اینم کانال رضایت مشتریمون eitaa.com/rezayatfanosshab شماره تماسمون 09373925623
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 🔸 🔸 ۲۷۲ صفحه 📚درباره کتاب زندگی نامه داستانی مصطفی صدرزاده به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید . 🍃برشی از کتاب یک بار که مجروح شده بودی گفتم: دیگه نباید بری گفتی: مثل زنان کوفی نباش گفتم: تو غمت نباشه من دوست دارم با زنان کوفی محشور بشم، تو اصلا اذیت نشو و فقط نرو گفتی: باشه نمی رم بعد از ناهار گفتم: منو می بری؟ - کجا؟ - کهنز - چه خبره؟ - هیئته - هیئت نباید بری -چرا؟ مگه نگفتی من سوریه نرم. من سوریه نمیرم ،اسم تو هم سمیه نیست، اسم جدیدت آزیتاست. اسم منم دیگه مصطفی نیست، کوروشه. اسم فاطمه روهم عوض میکنیم. هیئت و مسجدم نمی ریم و فقط توی خونه نماز میخونیم، تو هم با زنان کوفی محشور میشی! -اصلا نگران نباش. هیئتم نمیریم  بعدازظهر هیئت نرفتم. شب که شد، دیدم نمی شود هیئت نرفت. گفتم: پاشو بریم هیئت -قرار نبود هیئت بریم آزیتا خانم -چرا اینجوری میکنی آقا مصطفی؟ -قبول میکنی من سوریه برم و تو اسمت سمیه باشه و اسم من مصطفی و اسم دخترم فاطمه و پسرم محمد علی؟ در آن صورت هیئت و نماز و مسجد هم میری. -من رو با هیئت تهدید می کنی؟ -بله یا رومی روم یا زنگی زنگ. -کمی فکر کردم و گفتم: قبول! 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
🔸 🔸 🔸 ۲۷۲ صفحه 📚درباره کتاب زندگی نامه داستانی مصطفی صدرزاده به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید . 🍃برشی از کتاب یک بار که مجروح شده بودی گفتم: دیگه نباید بری گفتی: مثل زنان کوفی نباش گفتم: تو غمت نباشه من دوست دارم با زنان کوفی محشور بشم، تو اصلا اذیت نشو و فقط نرو گفتی: باشه نمی رم بعد از ناهار گفتم: منو می بری؟ - کجا؟ - کهنز - چه خبره؟ - هیئته - هیئت نباید بری -چرا؟ مگه نگفتی من سوریه نرم. من سوریه نمیرم ،اسم تو هم سمیه نیست، اسم جدیدت آزیتاست. اسم منم دیگه مصطفی نیست، کوروشه. اسم فاطمه روهم عوض میکنیم. هیئت و مسجدم نمی ریم و فقط توی خونه نماز میخونیم، تو هم با زنان کوفی محشور میشی! -اصلا نگران نباش. هیئتم نمیریم  بعدازظهر هیئت نرفتم. شب که شد، دیدم نمی شود هیئت نرفت. گفتم: پاشو بریم هیئت -قرار نبود هیئت بریم آزیتا خانم -چرا اینجوری میکنی آقا مصطفی؟ -قبول میکنی من سوریه برم و تو اسمت سمیه باشه و اسم من مصطفی و اسم دخترم فاطمه و پسرم محمد علی؟ در آن صورت هیئت و نماز و مسجد هم میری. -من رو با هیئت تهدید می کنی؟ -بله یا رومی روم یا زنگی زنگ. -کمی فکر کردم و گفتم: قبول! 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
هدایت شده از  کتاب سرای فانوس شب
🔸 🔸 🔸 ۲۷۲ صفحه 📚درباره کتاب زندگی نامه داستانی مصطفی صدرزاده به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید . 🍃برشی از کتاب یک بار که مجروح شده بودی گفتم: دیگه نباید بری گفتی: مثل زنان کوفی نباش گفتم: تو غمت نباشه من دوست دارم با زنان کوفی محشور بشم، تو اصلا اذیت نشو و فقط نرو گفتی: باشه نمی رم بعد از ناهار گفتم: منو می بری؟ - کجا؟ - کهنز - چه خبره؟ - هیئته - هیئت نباید بری -چرا؟ مگه نگفتی من سوریه نرم. من سوریه نمیرم ،اسم تو هم سمیه نیست، اسم جدیدت آزیتاست. اسم منم دیگه مصطفی نیست، کوروشه. اسم فاطمه روهم عوض میکنیم. هیئت و مسجدم نمی ریم و فقط توی خونه نماز میخونیم، تو هم با زنان کوفی محشور میشی! -اصلا نگران نباش. هیئتم نمیریم  بعدازظهر هیئت نرفتم. شب که شد، دیدم نمی شود هیئت نرفت. گفتم: پاشو بریم هیئت -قرار نبود هیئت بریم آزیتا خانم -چرا اینجوری میکنی آقا مصطفی؟ -قبول میکنی من سوریه برم و تو اسمت سمیه باشه و اسم من مصطفی و اسم دخترم فاطمه و پسرم محمد علی؟ در آن صورت هیئت و نماز و مسجد هم میری. -من رو با هیئت تهدید می کنی؟ -بله یا رومی روم یا زنگی زنگ. -کمی فکر کردم و گفتم: قبول! 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab