🔸#اسم_تو_مصطفاست
🔸#راضیه_تجار
🔸#انتشارات_روایت_فتح
۲۷۲ صفحه
#قیمت_17000_تومان
📚درباره کتاب
زندگی نامه داستانی مصطفی صدرزاده به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید
.
🍃برشی از کتاب
یک بار که مجروح شده بودی گفتم: دیگه نباید بری
گفتی: مثل زنان کوفی نباش
گفتم: تو غمت نباشه من دوست دارم با زنان کوفی محشور بشم، تو اصلا اذیت نشو و فقط نرو
گفتی: باشه نمی رم
بعد از ناهار گفتم: منو می بری؟
- کجا؟
- کهنز
- چه خبره؟
- هیئته
- هیئت نباید بری
-چرا؟
مگه نگفتی من سوریه نرم. من سوریه نمیرم ،اسم تو هم سمیه نیست، اسم جدیدت آزیتاست. اسم منم دیگه مصطفی نیست، کوروشه. اسم فاطمه روهم عوض میکنیم. هیئت و مسجدم نمی ریم و فقط توی خونه نماز میخونیم، تو هم با زنان کوفی محشور میشی!
-اصلا نگران نباش. هیئتم نمیریم
بعدازظهر هیئت نرفتم. شب که شد، دیدم نمی شود هیئت نرفت. گفتم: پاشو بریم هیئت
-قرار نبود هیئت بریم آزیتا خانم -چرا اینجوری میکنی آقا مصطفی؟
-قبول میکنی من سوریه برم و تو اسمت سمیه باشه و اسم من مصطفی و اسم دخترم فاطمه و پسرم محمد علی؟ در آن صورت هیئت و نماز و مسجد هم میری.
-من رو با هیئت تهدید می کنی؟
-بله یا رومی روم یا زنگی زنگ.
-کمی فکر کردم و گفتم: قبول!
🆔جهت سفارش
به آیدی مراجعه کنید:
👇👇👇👇
@Patogshohada
شماره تماس
+989373925623
💠کانال پاتوق کتاب
https://eitaa.com/patogfanosshab
🔸#اسم_تو_مصطفاست
🔸#راضیه_تجار
🔸#انتشارات_روایت_فتح
۲۷۲ صفحه
#قیمت_90000_تومان
📚درباره کتاب
زندگی نامه داستانی مصطفی صدرزاده به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید
.
🍃برشی از کتاب
یک بار که مجروح شده بودی گفتم: دیگه نباید بری
گفتی: مثل زنان کوفی نباش
گفتم: تو غمت نباشه من دوست دارم با زنان کوفی محشور بشم، تو اصلا اذیت نشو و فقط نرو
گفتی: باشه نمی رم
بعد از ناهار گفتم: منو می بری؟
- کجا؟
- کهنز
- چه خبره؟
- هیئته
- هیئت نباید بری
-چرا؟
مگه نگفتی من سوریه نرم. من سوریه نمیرم ،اسم تو هم سمیه نیست، اسم جدیدت آزیتاست. اسم منم دیگه مصطفی نیست، کوروشه. اسم فاطمه روهم عوض میکنیم. هیئت و مسجدم نمی ریم و فقط توی خونه نماز میخونیم، تو هم با زنان کوفی محشور میشی!
-اصلا نگران نباش. هیئتم نمیریم
بعدازظهر هیئت نرفتم. شب که شد، دیدم نمی شود هیئت نرفت. گفتم: پاشو بریم هیئت
-قرار نبود هیئت بریم آزیتا خانم -چرا اینجوری میکنی آقا مصطفی؟
-قبول میکنی من سوریه برم و تو اسمت سمیه باشه و اسم من مصطفی و اسم دخترم فاطمه و پسرم محمد علی؟ در آن صورت هیئت و نماز و مسجد هم میری.
-من رو با هیئت تهدید می کنی؟
-بله یا رومی روم یا زنگی زنگ.
-کمی فکر کردم و گفتم: قبول!
🆔جهت سفارش
به آیدی مراجعه کنید:
👇👇👇👇
@Patogshohada
شماره تماس
+989373925623
💠کانال پاتوق کتاب
https://eitaa.com/patogfanosshab
هدایت شده از کتاب سرای فانوس شب
🔸#اسم_تو_مصطفاست
🔸#راضیه_تجار
🔸#انتشارات_روایت_فتح
۲۷۲ صفحه
#قیمت_90000_تومان
📚درباره کتاب
زندگی نامه داستانی مصطفی صدرزاده به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید
.
🍃برشی از کتاب
یک بار که مجروح شده بودی گفتم: دیگه نباید بری
گفتی: مثل زنان کوفی نباش
گفتم: تو غمت نباشه من دوست دارم با زنان کوفی محشور بشم، تو اصلا اذیت نشو و فقط نرو
گفتی: باشه نمی رم
بعد از ناهار گفتم: منو می بری؟
- کجا؟
- کهنز
- چه خبره؟
- هیئته
- هیئت نباید بری
-چرا؟
مگه نگفتی من سوریه نرم. من سوریه نمیرم ،اسم تو هم سمیه نیست، اسم جدیدت آزیتاست. اسم منم دیگه مصطفی نیست، کوروشه. اسم فاطمه روهم عوض میکنیم. هیئت و مسجدم نمی ریم و فقط توی خونه نماز میخونیم، تو هم با زنان کوفی محشور میشی!
-اصلا نگران نباش. هیئتم نمیریم
بعدازظهر هیئت نرفتم. شب که شد، دیدم نمی شود هیئت نرفت. گفتم: پاشو بریم هیئت
-قرار نبود هیئت بریم آزیتا خانم -چرا اینجوری میکنی آقا مصطفی؟
-قبول میکنی من سوریه برم و تو اسمت سمیه باشه و اسم من مصطفی و اسم دخترم فاطمه و پسرم محمد علی؟ در آن صورت هیئت و نماز و مسجد هم میری.
-من رو با هیئت تهدید می کنی؟
-بله یا رومی روم یا زنگی زنگ.
-کمی فکر کردم و گفتم: قبول!
🆔جهت سفارش
به آیدی مراجعه کنید:
👇👇👇👇
@Patogshohada
شماره تماس
+989373925623
💠کانال پاتوق کتاب
https://eitaa.com/patogfanosshab
🔸#اسم_تو_مصطفاست
🔸#راضیه_تجار
🔸#انتشارات_روایت_فتح
۲۷۲ صفحه
#قیمت_95000_تومان
📚درباره کتاب
زندگی نامه داستانی مصطفی صدرزاده به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید
.
🍃برشی از کتاب
یک بار که مجروح شده بودی گفتم: دیگه نباید بری
گفتی: مثل زنان کوفی نباش
گفتم: تو غمت نباشه من دوست دارم با زنان کوفی محشور بشم، تو اصلا اذیت نشو و فقط نرو
گفتی: باشه نمی رم
بعد از ناهار گفتم: منو می بری؟
- کجا؟
- کهنز
- چه خبره؟
- هیئته
- هیئت نباید بری
-چرا؟
مگه نگفتی من سوریه نرم. من سوریه نمیرم ،اسم تو هم سمیه نیست، اسم جدیدت آزیتاست. اسم منم دیگه مصطفی نیست، کوروشه. اسم فاطمه روهم عوض میکنیم. هیئت و مسجدم نمی ریم و فقط توی خونه نماز میخونیم، تو هم با زنان کوفی محشور میشی!
-اصلا نگران نباش. هیئتم نمیریم
بعدازظهر هیئت نرفتم. شب که شد، دیدم نمی شود هیئت نرفت. گفتم: پاشو بریم هیئت
-قرار نبود هیئت بریم آزیتا خانم -چرا اینجوری میکنی آقا مصطفی؟
-قبول میکنی من سوریه برم و تو اسمت سمیه باشه و اسم من مصطفی و اسم دخترم فاطمه و پسرم محمد علی؟ در آن صورت هیئت و نماز و مسجد هم میری.
-من رو با هیئت تهدید می کنی؟
-بله یا رومی روم یا زنگی زنگ.
-کمی فکر کردم و گفتم: قبول!
🆔جهت سفارش
به آیدی مراجعه کنید:
👇👇👇👇
@Patogshohada
شماره تماس
+989373925623
💠کانال پاتوق کتاب
https://eitaa.com/patogfanosshab