eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
1.7هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
📋 #جزوه | دست در دست کتاب 🌻 نکاتی مختصر و پرفایده برای کسانی که دوست‌دارند کتاب بخوانند اما فکر می‌کنند نمی‌شود! چه کسانی کتاب‌ بخوانند؟ در کدام وقت خالی؟ با چه نقشه‌ای؟ چه گام‌های اساسی برای مطالعه برداریم؟ 💌 این جزوه را برای دوستانتان هم بفرستید 😊 💫 نسخه باکیفیت چاپ را برای نصب و انتشار در مدارس، مساجد، هیئات و... به آسانی از سایت یا *#نرم‌افزار_موبایلی نو+جوان* دریافت کنید.👇 🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=15349
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
گفتم: این کارو نکن..من راضی نیستم شما به زحمت بیفتی. 🌹گفت:" اتفاقاِ از عمد این کارو میکنم که بقیه هم
دست و پاهایش را که دیدم دلم سوخت..رفتم روزنامه آوردم و زیرپاهایش انداختم..همانطور که خواب بود، کف پا و دستهایش را کِرِم زدم و روی صورتش ماسک خیار گذاشتم که اثر آفتاب سوختگی بهتر شود..آن قدر خسته بود که متوجه نشد.. از کرم زدن خوشش نمیامد..همیشه می گفت:" کرم زدن برای مرد نیست..کرم مرد باید گِل باشه.".. بااین حال من مرتب این کار را می کردم که پوست دست ها و پاهایش بیشتر ازاین خراب نشود. کمی که گذشت بیدار شد ، کیک تولد را که دید خوشحال شد ؛ گفت:" اول صبح که پیامک تبریک از بانک اومد پیش خودم گفتم حتما فرزانه یادش رفته و الا تبریک می گفت.. 🍰 امان نداد که از این مراسم کوچک خودمانی عکس بیندازم.. تا چشمش به کیک افتاد ، اول یه تیکه بزرگ از کیک برداشت و خورد..بعد چاقو را گذاشت روی کیک گفت:" مثلا ما به این کیک دست نزدیم..حالا عکس بگیر!". 📸 برای شب نشینی رفتیم خونه ی آقامیثم همکار حمید..از وقتی که بچه دار شده بودند فرصت نشده بود به آنها سربزنیم.. حمید چنان گرم صحبت با رفقایش بود که اصلا انگارنه انگار این ها همکار هم هستند و هرروز همدیگر را میبینند.. 👶 ما هم داخل اتاق در مورد بچه و بچه داری صحبت می کردیم..تا من ابوالفضل را بغل گرفتم شیری که خورده بود را روی چادر من بالا آورد.. چادر خیلی کثیف شده بود..به ناچار از همسر آقامیثم یک چادر امانت گرفتم تا خانه که رسیدم چادرم را کامل بشورم... ✍ادامه دارد.. 🌷۱۵۰ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹راه‌کارهایی برای تربیت #کودک_راستگو (۳) 🍀مادر و پدر به یکدیگر و به افراد دیگر در حضور فرزندان دروغ نگویند. البته به این معنی نیست که وقتی فرزندان نیستند ما مجاز به دورغگویی هستیم بلکه می خواهیم تاکید کنیم باید خیلی مراقب باشیم چرا که ما زیر ذره بین بچه ها هستیم. #خانواده 📗تربیت فرزند از نظر اسلام ، حسین مظاهری 📒 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 وقتی برای اولین بار پایم را می‌گذارم خانه‌ی کسی، قبل از هر کجای دیگری می‌روم سراغ #کتابخانه‌ی او... چرا که در کتابخانه‌ی هر فرد، بهتر از هر کجای دیگر خانه، می‌شود روحیات صاحبخانه را شناخت. 📖 برای پیدا کردن دوست‌های جدید، از آن‌ها درباره‌ی کتاب‌های مورد علاقه‌شان می‌پرسم؛ با اشتیاق می‌پرسم فلان کتاب را خوانده‌ای؟ و امان از روزی که طرف مقابل نیز بگوید: «آرههههههه خیلی قشنگ بود..» دیگر نمی‌شود جلوی ما را از حرف زدن درمورد کتاب‌ها گرفت... 📖 برای گذراندن اوقات فراغت‌ام گاهی با دوستانم به جای رفتن به کافه و رستوران، به کتاب‌فروشی محله می‌رویم. کتاب خریدنِ گروهی را دوست دارم زیرا با دنیای جدیدی از کتاب‌هایی که دیگران خوانده‌اند و خوش‌شان آمده آشنا می‌شوم. 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان طی چند روز گذشته یک نکته مهم درباره کتابخوانی دریافت کردم که حیفم میاد با شما به اشتراک نگذارم. ⏪چندی پیش کتابی خوندم با نام 📖(7 روایت خصوصی از زندگی امام موسی صدر) تا مدتی درگیر اون کتاب بودم و بابت شناخت نزدیکتر از این شخصیت بزرگ حال خرابی داشتم. نمیدونستم با مفاهیم عظیمی که از کتاب دریافت داشتم چ کنم و همه ش متلاطم و نا آرام بودم . تا اینکه . . . متاسفانه گذر زمان حال م رو به روزمرگی زندگی برگردوند و . . ☹ تمام. اما. . . چند روز پیش در یک کلاس موضوعی مطرح شد درباره اثر خواندن زندگی بزرگان بر تقویت و بزرگ شدن روح انسان. من یاد اون روزهام افتادم و اینکه چ کنم اون حال در روزمرگی هام گم نشه. استاد پاسخ زیبایی دادن. 😀 گفتن بگذارید کتابها در زندگی شما فضولی کنند. یعنی کتاب رو که خوندید با خودتون بگید من از کتاب چیا فهمیدم. فهمهاتون رو یادداشت کنید. بعد مقابل هر فهم بنویسید پس من هم باید . . . از فهمهاتون تصمیم بسازید و به تصمیمهاتون عمل کنید . حداقل یک فهم و حداقل یک تصمیم و حداقل 40 روز عمل به اون تصمیم تا جزئی از زندگی شما بشه. اون وقته که این کتاب در ذهن شما جاری میمونه . 🌊 وگرنه حجم بالای اطلاعات در ذهن راکد میشه و پس از مدتی رکود . . . میدونید که رکود منجر به گندیدگی میشه. حالا دوست دارم اون کتاب رو دوباره بخونم و جاری ش کنم در زندگی م. 📚 @ketabkhanehmodafean
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#یک_حس_خوب #یک_تجربه #یک_پیشنهاد #تجربیات_یک_کتابخوان سلام دوستان طی چند روز گذشته یک نکته مهم درب
👆👆👆 ما خیلی از پیشنهاد این دوست کتابخوانمون خوشمون اومد به نظرمون خیلی کاربردی اومد واسه همینم ازشون اجازه گرفتیم تا پیامشون رو توی کانال بزاریم حتما واسه شمام پیش اومده خود من هم همین حس رو بعد خوندن یک کتاب خوب داشتم تا یک مدت درگیرشی و تمام 😊 بیایم از همین الان، بعد خوندن هر کتاب خوب این چله رو برای خودمون بگیریم حداقل یک فهم از کتاب حداقل یک تصمیم (پس من هم باید ...) حداقل چهل روز عمل به اون تصمیم ممنون از شما عزیزان که تجربیات مفیدتون رو با سایرین به اشتراک میگذارید باشد که این خیر جاری از شما به یادگار بماند یک گل صلوات تقدیم این دوست عزیز🌺 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
📚 مسابقه بزرگ کتابخوانی 🔸با محوریت کتاب 🔹تنها زیر باران 🔸روایت زندگی شهید مهدی زین الدین ▪️ از ۱۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تیزر 📚 مسابقه بزرگ کتابخوانی 🔸با محوریت کتاب 🔹تنها زیر باران 🔸روایت زندگی شهید مهدی زین الدین ▪️ از ۱۳ آبان تا ۱۲ بهمن ۹۸ ▫️ با اهدای جوایز ارزنده... @ketabkhanehmodafean
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
دست و پاهایش را که دیدم دلم سوخت..رفتم روزنامه آوردم و زیرپاهایش انداختم..همانطور که خواب بود، کف پا
🕚 حدود ساعت۱۱شب بود که از آنجا بلند شدیم..چادر خودم را انداخته بودم داخل کیسه و چادر امانتی را سر کرده بودم.. روی موتور ، حمید بلند بلند ذکر می گفت، صدای "حسین حسین" گفتنش را دوست داشتم.. به حمیدگفتم: آرومتر ذکر بگو..این وقت شب کسی میشنوه. 🌹گفت:" اشکال نداره..بذار همه بگن حمید مجنون امام حسینه..موتورسواری که یه کار مباح حساب میشه، نه واجبه نه مکروه ، بذار باذکرگفتن و ذکرشنیدن این کار ما مستحب بشه..ثواب بنویسن برای جفتمون". 🏚 خانه که رسیدیم هردوچادر را با دست شستم و روی بخاری خشک کردم.. بعدهم چادر امانتی رو اتو زدم و گذاشتم کنار وسایل حمید روی اوپن و گفتم: فردا داری میری محل کار ، این چادر رو هم برسون به آقامیثم..یه وقت خانمش نیازش میشه. 🌧 صبح که بلند شدیم هوا بارانی بود..مثل همیشه برایش صبحانه آماده کردم .. 🌹حمید سر سفره که نشست گفت:" همکارا میگن خانما فقط سال اول عروسی صبحانه آماده می کنن ، سال اول که تموم بشه ، دیگه از صبحونه خبری نیست..". خندیدم و گفتم: تا روزی که من هستم تو بدون صبحونه از این خونه بیرون نمیری .. حتی روزهای یکشنبه و سه شنبه که میرید کوه و بعدش بهتون صبحانه میدن بازهم اول صبح باید صبحونه ی منزل رو میل کنی. ⏰ به ساعت نگاه کردم..حمید برخلاف روزهای قبل خیلی با آرامش صبحانه می خورد. گفتم: همش چنددقیقه وقت داریا..الان سرویس تون میره حمید..حواست کجاست ؟ 🌹گفت:" حواسم هست..امروز بخاطر این چادری که بهم دادی ببرم به همکارم برسونم با سرویس سپاه نمیرم.. به اندازه ی سنگینی این چادر هم نباید کار شخصی با وسیله و اموال سپاه انجام بدیم!".... ✍ادامه دارد... 🌷۱۵۱ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز سعی کنیم یک اتفاق خوب در زندگی دیگران باشیم مهربان باشیم و رئوف بی شک هزاران مهربانی به ما باز خواهد گشت... 💓روزتون پر روزی😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب خمپاره های فاسد (داستان نوجوان) 🔺 مجموعه داستان های دفاع مقدسی برای گروه سنی کودک و نوجوان به صورت طنز 🔺 مجموعه داستان «خمپاره های فاسد» دارای 20 داستان با عناوینی نظیر «اسیر خودی»، «پلک های نیمه بسته»، «خمپاره های فاسد»، «صدای خوش در سرزمین عجیب»، «دزدان توالت»، «ستون پنجمی»، «شارلاتان»، «عروسی به صرف شام و فاتحه»، «مداح فراری»، «من آنم که رستم بود پهلوان» و ... می باشد. 🔺 زبان به کار گرفته شده در کتاب، زبان عامیانه است که همراهی آن با ماجراهای طنز کتاب، باعث جذاب شدن اثر شده است. همچنین استفاده از تصویرهای متنوع و جذاب در هر داستان، «خمپاره های فاسد» را تبدیل به کتابی دلنشین کرده است. 212صفحه|22000تومان قیمت با تخفیف: 20,000 تومان توضیحات بیشتر و خرید👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/83157?ref=830y
کتاب کودکستان آقا مرسل( رمان نوجوان) 💫 اتفاقات خنده‌دار وقایع جنگ را به صورتی دلنشین برای نوجوانان 🔹 این رمان که در واقع جلد دوم رمان «گردان قاطرچی ها» است ماجراهای آن حول محور همان رمان می گذرد و برخی شصخیت های این رمان در «کودکستان آقا مرسل» حضور دارند و رمان با آنها پیش رفته است. گزیده کتاب قاطرها که آسوده در حال استراحت و یا خوردن علف و نان خشک بودند، یک آن وحشی شدند. سیاوش دوید طرف کوسه جنوب و یک لگد به شکم او زد و هوایی شلیک کرد. کوسه جنوب هم نه گذاشت و نه برداشت و یک جفتک سهمگین درست به تخت سینه سیاوش شلیک کرد! سیاوش شوت شد و هنوز در هوا بود که قزمیت هم او را مهمان جفتک خود کرد. سیاوش به طرف دیگر پرت شد و باز هم در هوا پیکان یک کله جانانه به شکم سیاوش کوبید. سیاوش قبل از این که روی زمین پر از سرگین و خیس ادرار و علف های خیس بو گرفته سقوط کند، از هوش رفته بود! خرید آنلاین👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/79132?ref=830y
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
34.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کمیک_موشن_خاطرات_سفیر #نیلوفر_شادمهری #قسمت_چهارم(۱) این داستان خاطره سگی انتشار #قسمت_چهارم از مجموعه داستانی خاطرات سفیر(خاطرات دفاع از حجاب و اسلام در فرانسه) کتابی که رهبر معظم انقلاب توصیه کردند که «خانمها بخوانند» برای دیدن سایر قسمتها با ما همراه باشید😍👇 📚 @ketabkhanehmodafean
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
🕚 حدود ساعت۱۱شب بود که از آنجا بلند شدیم..چادر خودم را انداخته بودم داخل کیسه و چادر امانتی را سر کر
متعجب از این همه دقت نظر روی بیت المال سراغ درست کردن معجون اول صبح های حمید رفتم..بخاطر فعالیت زیادی که در باشگاه و حین ماموریت هایش داشت؛ زانودرد گرفته بود.. هرروز صبح معجونی از آب ولرم و عسل و پودرسنجد و دارچین برایش درست می کردم . دستور اینطور معجون ها را از جزوات طب سنتی خودم پیدا کرده بودم..از نوجوانی بخاطر علاقه ای که داشتم پیگیر طب سنتی و تغذیه ی اسلامی بودم..با خوردن این معجون اوضاع زانوهایش هرروز بهتر از قبل می شد. ☔️ موقع خداحافظی گفتم: حالا که با سرویس نمیری حداقل باخودت چتر ببر زیر بارون خیس نشی. 🌹گفت:" تو خودت میخوای بری دانشگاه چترو ببر..من خیس بشم مشکلی نداره..اما دوست ندارم تو زیر بارون اذیت بشی". 💗 آن روز دفتر بسیج دانشگاه با اعضای شورا برای هماهنگی اردوهای جهادی تابستان جلسه داشتیم..وقتی دیدم بحث مان به درازا کشیده ، به حمید پیام دادم که تا من برسم برای ناهار سالادشیرازی درست کند.. جلسه که تمام شد زود سوار تاکسی شدم که به خانه برسم..حسابی ضعف کرده بودم ولی تا سالاد شیرازی که حمید درست کرده بود را دیدم همه ی اشتهایم کور شد..رنگ سالاد که کاملا زرد بود ، تمام خیار و گوجه ها هم وارفته بود❗️ به حمید گفتم: من این سالاد رو نمیخورم..این چیزی که تو درست کردی به هرچیزی شبیه شده جز سالاد..باید بگی چرا این شکلی شده. سابقه ی آشپزی هایش برایم روشن بود ، آشپز خوبی بود و غذاها را خوب درست می کرد ولی قسمتی که از خودش ابتکار داشت گاهی اوقات ما را تا مرز مسمومیت پیش می برد... ✍ادامه دارد... 🌷۱۵۲ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بمناسبت ۱۱ آذر شهادت میرزاکوچک خان جنگلی لینک خرید کتاب میرزا کوچک خان و استعمار ستیزی https://basalam.com/ketabeadib/product/62560 لینک خرید کتاب میرزا با 15000 تومان تخفیف ویژه کسانی که برای اولین بار است که از کتابگاه خرید می کنند: https://basalam.com/ketabeadib/product/62560?ref=O3bN تذکر1: در صورت استفاده از لينك تخفيف باید حداقل کل خرید شما باید 50000ت بشود. تذکر 2: در صورت خرید بالای صد هزار تومان پست کتاب رایگان می شود. #سازمان_انتشارات_پژوهشگاه_فرهنگ #پژوهشگاه_فرهنگ_و_اندیشه_اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😊 بزرگی می گفت هر کسی را می بینید که به این و اون و ننگ میـزنه بدونید خودش اینکاره هست! حدیث هم داریم، یک کـسی بـه امیـرالمومنین گـفت فـلانی چشم چران است حضرت فرمـود: تو برو خودت رو اصلاح کن! تو خودت هـم چشم چران هستی که چشم ‌‌چران را میشناسی حـالا مـا خـودمان خیـلی مبتلا هستیم به خیلی کارها، ولی به راحتی این و اون را می‌کنیم. و الا آدم مومنی که پاک هست، همه را پاک می بینه قـدیمی هـا چقـدر قشنگ حرف می زدند، یک وقت یه نفر به آدم می گفت من شما را خیلی دوست دارم ، شما بزرگواری. در جـواب می گفتند از شماست خودتون آقا هستید که ما رو آقا میبینید 📚 نکته های ناب کـوتاه @ketabkhanehmodafean