eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
1.8هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
اجازه نداد تا دم در بروم ..رفتم پشت پنجره پاگرد طبقه اول ، پشت سرش آب ریختم..تا سر کوچه برسد، دو سه
📌فصل دهم نشسته خاک مرده ای،به این بهار زار من ☎️ صبح پدرم تماس گرفت که وسایلم را جمع کنم ، قرارشد ظهر به دنبالم بیاید ..خانه را تمیز کردم..ظرف ها را شستم..کل اتاق ها را جاروبرقی کشیدم..روی مبل ها را ملافه سفید انداختم..موقعی که داشتم برای ۶۰روز لباس ها و کتاب هایم را جمع می کردم، خیلی اتفاقی دفتر یادداشت حمید را پیدا کردم.. یک شعر برای پوتینش گفته بود..با این مضمون که پوتینش یاری نکرده که تا آخرِ راه برود...آن روز فکرش را هم نمی توانستم بکنم که چند روز بعد چه بر سر همین پوتین و پاهای حمید خواهد آمد.. 🕐 ساعت یک بود که زنگ در خانه به صدا درآمد..پدرم بالا نیامد..طاقت دیدن خانه ی بدون حمید را نداشت.. کتابها و وسایلم را داخل پاگرد جمع کردم.. وقتی می خواستم در را ببندم، نگاهم دورتادور خانه چرخید..برای آخرین بار خانه را نگاه کردم.. 💐 دسته گلی که حمید برای تولدم گرفته بود، روی طاقچه نمایان بود.. مهرهای نماز که روی اوپن گذاشته بود.. قرآنی که دیشب خوانده بود و گوشه میز گذاشته بود.. گوشه گوشه ی این خانه برایم تداعی کننده خاطرات همراهی با حمید بود.. در را به روی تمام این خاطرات بستم ..به امید اینکه حمید خیلی زود از سوریه برگردد و باهم این در را برای ساختن خاطرات جدید باز کنیم... 🔶🔸 وسایلم را برداشتم و پایین رفتم..خانم کشاورز با گریه به جان حمید دعا می کرد..گفت:" مراقب خودت باش..ان شاالله پسرم صحیح و سالم برمی گرده..دلمون براتون تنگ میشه..زود برگردید". با حاج خانوم خداحافظی کردم ..پدرم سرش را روی فرمان گذاشته بود.. وسایل را روی صندلی عقب گذاشتم و سوار شدم.. سرش را که بلند کرد اشک هایش جاری شد.. 💔طول مسیر هم من هم بابا گریه کردیم... ✍ادامه دارد 🌷۲۵۳ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌈💥🌈💥 📜 به جاي اين كه اين همه نگران آينده اي باشي كه نيامده است، كمي هم به گذشته بنگر كه چگونه به راحتي گذشت و نگراني تو نسبت به آن بي جا بود... بايد ماوراء نگراني از آينده، با اعتماد به عقل الهي و عمل به شريعت محمدي(صلی الله علیه و آله ) از پشيماني در آينده راحت شوی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_389144743054934532.pdf
415.3K
👆👆نخستین مصوب: ۱۲۸۵هجری شمسی 📙«قانون اساسی مشروطه نخستین قانون اساسی ایران بود که در ۸ دی ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۴ ذیقعده ۱۳۲۴ قمری) به امضای مظفرالدین‌شاه رسید و تا سال ۱۳۵۷ که حکومت مشروطه در ایران از میان رفت، قانون اساسی ایران بود. این قانون ۵۱ ماده داشت که بیشتر به طرز کار مجلس شورای ملی و مجلس سنا مربوط می‌شد، به همین دلیل در آغاز به «نظامنامه» نیز مشهور بود 📙 @ketabkhanehmodafean
38388_266.pdf
2.44M
📕 (درمورد فتنه 88 با توجه قوانین اساسی و مبانی فقهی) ✍️ محمد علی سافلی 📚 @ketabkhanehmodafean
1_121790.pdf
963K
📗نام کتاب: ✍️مولف: علی محمدی هوشیار 🔍موضوع: مهدویت و فرقه منحرف یمانی و احمد الحسن 📑تعداد صفحات: 144ص 📋دباره کتاب: مولف در این کتاب به 50 سوال و پرسش در مورد فرقه منحرف احمد الحسن البصری یا همان مدعی یمانی پرداخته و به آنها پاسخ کافی داده است. 📓 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
📌فصل دهم نشسته خاک مرده ای،به این بهار زار من ☎️ صبح پدرم تماس گرفت که وسایلم را جمع کنم ، قرارشد
حوالی ساعت۱۱صبح بود ، داشتم پله ها رو جارو می کردم که تلفن زنگ خورد.. پله ها رو دوتایکی کردم ..سریع آمدم سر گوشی..پیش شماره های سوریه را می دانستم..چون قبلا رفقای حمید از سوریه زنگ زده بودند.. تا شماره را دیدم، فهمیدم خود حمید است..گوشی را که برداشتم با شنیدن صدای حمید خیالم راحت شد که صحیح و سالم رسیده اند.. 💜 بعداز احوالپرسی گفتم: چرا از دیروز منو بی خبر گذاشتی..از یکی گوشی می گرفتی زنگ می زدی..نگرانت شدم.. 🌹گفت:" شرمنده جور نشد از کسی گوشی بگیرم". گفتم: حرم رفتید؟ هروقت رفتید حتما منو دعاکن..نائب الزیاره همه باش. 🌹گفت:" هنوز حرم نرفتیم..هروقت رفتیم حتما یادت می کنم..اینجا همه چی خوبه..نگران نباشید". نمی شد زیاد صحبت کنیم..مشخص بود بقیه هم داخل صف هستند که تماس بگیرند..صدا خیلی با تاخیر می رفت.. آخرین حرفم این شد که مرا بی خبر نگذارد و هروقت شد تماس بگیرد.. 🕖 همان روز ساعت ۷شب مجدد تماس گرفت..علی به شوخی خندید و‌گفت:" حمید فکرکنم‌همون موقع که گوشی رو قطع کرده رفته ته صف که دوباره زنگ بزنه". باچشم غره بهش فهماندم که بخاطر خواهش من دوباره تماس گرفته است.. این بار مفصل تر صحبت کردیم..وقتی صدایش را می شنیدم ، دوست داشتم ساعتها باهم صحبت کنیم.. اکثرسوالاتم را یا جواب نمی داد یا بایک پاسخ کلی از کنارش رد می شد..به خوبی احساس می کردم که حمید نمی تواند خیلی از جزئیات را برایم تعریف کند.. من تشنه ی شنیدن بودم ولی شرایط جوری نبود که حمید بخواهد همه چیز را از پشت گوشی برایم تعریف کند... ✍ادامه دارد.. 🌷۲۵۴ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|بَابُکَ مَفْتوُحٌ لِلرَّاغِبِین در رحمتت به روی مشتاقان باز است| است... خوش‌بحال مشتاقی ؛ که آرزویش "تــــو" باشی! @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام برهمراهان ارجمند بخش پایانی فایل های صوتی جلد اول کتاب رو تقدیمتون میکنیم👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
حوالی ساعت۱۱صبح بود ، داشتم پله ها رو جارو می کردم که تلفن زنگ خورد.. پله ها رو دوتایکی کردم ..سریع
وقت هایی که بین تماس ها فاصله می افتاد مثل اسپند روی آتش داخل خانه از این طرف به آن طرف می رفتم.. روز یکشنبه بود که بی صبرانه منتظر تماس حمید بودم..گوشی را زمین نمی گذاشتم.. مادرم که حال مرا دید خنده اش گرفت و گفت:" یاد روزهایی می افتم که پدرت می رفت ماموریت و من همین حالو داشتم". لبخندی زدم و گفتم: من و علی هم که شلوغ کار..شما دست تنها اذیت می شدی. 🔷🔹 انگار همین دیروز باشد، نفسی کشید و گفت:" آره..تو که خیلی شیطنت داشتی..وقتی بچه بودی از دیوار راست بالا میرفتی..حیاطی که مستاجر بودیم پله داشت..از پله ها می رفتی روی دیوار ..اونقدر گریه می کردم و خودمو می زدم می گفتم تو رو خدا فرزانه بیا پایین..اگر بیفتی من نمیدونم جواب پدرتو چی بدم..وقتی هم که دست و پاهات زخم برمی داشت، زود میرفتم دنبال پانسمان..بابات که می اومد میفرستادمت زیر پتو که زخم روی پوستت رو نبینه..چون‌روی تو خیلی حساس بود". 📞 گرم صحبت بودیم که حمید تماس گرفت..بعداز پرسیدن حالم خبر داد امروز به حرم حضرت زینب و حضرت رقیه رفته اند.. چندباری تاکید کرد حتما دعاکنم تا دفعه بعد باهم برویم.. 💙 رمزمان فراموشش نشده بود..هربار تماس می گرفت، مرتب می گفت:" یادت باشه"..منم میگفتم: منم دوستت دارم..یادم هست.. وقت هایی که می گفت دوستت دارم، می فهمیدم اطرافش کسی نیست، بدون رمز حرف میزند... ✍ادامه دارد... 🌷۲۵۵ @ketabkhanehmodafean
نام کتاب: "چگونه در ایران زنده بمانیم"😭😂 @ketabkhanehmodafean
بسمه تعالی به دلیل شیوع ویروس کرونا در کشور و به تبع آن تعطیلی مدارس بر آن شدیم که جهت استفاده اولیا و دانش آموزان عزیز ابتدایی از تدریس آنلاین و استفاده از انواع فایلها و مطالب درسی در زمان تعطیلی کانال تدریس آنلاین و مجازی را تشکیل دادیم. جهت بهره مندی از فیلمهای تدریس ، فایلها و مطالب درسی شش پایه ابتدایی وارد کانال زیر شود لینک کانال : https://eitaa.com/joinchat/1754071081Ca589327998
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ تاریخچه و کارکرد رسانه ها 📚 کتاب 🔹 کتاب قدیمی ترین رسانه ی فیزیکی است که تا امروز هم مانده است. 🔸 عمیق ترین رسانه است و تاثیر گذاری زیادی دارد. 🔹 دیگر رسانه ها مطالب اصلی خود را از کتاب می گیرند. کتاب، تخیل را فوق العاده پرورش میدهد. 🔸 کتاب از معتبرترین رسانه‌هاست. 🔹 گرایش به کتاب در یک جامعه نشان دهنده ی سطح بردباری و تعقل آن جامعه است. 📌 چند نکته درباره ی کتاب: ۱- هیچ چیز جای کتاب را پر نمیکند ۲- بعضی کتابها سالم اند، بعضی مسموم ۳- بعضی کتابها غذایند و بعضی تنقلات(فقط برای سرگرمی) ۴- از وقتهای مرده استفاده کنید ۵- لازم نیست حتماً کتاب بخرید ۶- کتابِ خوب، بخوانید. ۷- خوب، کتاب بخوانید. ۸- کتاب هدیه بدهید ۹- همین حالا شروع کنید 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان من یک پسر کلاس اولی دارم چند وقته که میره مدرسه حرفهای زشت یاد گرفته و گاهی اونها رو تو خونه به کار میبره و خواهر کوچکترش هم از اون تقلید میکنه این قضیه خیلی منو ناراحت کرده بود تا اینکه این به ذهنم رسید که یک قلک حرف زشت تو خونه بزارم هرکس حتی خودمون حرف زشتی بزنه باید پول بندازه تو قلک این روش خوبی بود هر کدوم حرف زشتی به زبونشون میومد باید سریعا از پول تو جیبیشون تو قلک مینداختن و قرار شد پولش هم صرف خرید کتاب و کار فرهنگی بشه😄 اینطوری شد که ما از بی فرهنگی واسه انجام کارفرهنگی کسب درآمد هم کردیم😁 😊📗 @ketabkhanehmodafean