eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
2.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
2.1هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#قدّیس 🌴 در مدینه باز ابوذر به کار خود ادامه داد تا اینکه یک روز در جمع عثمان و یارانش ، خطاب به ا
📌فصل۸ ⛪️ کلیسای حضرت مریم عذرا، در بلندترین نقطه ی کوه و لابلای درختان انبوه، رو به دریا ساخته شده بود و مجسمه ی بزرگ و باعظمت حضرت مریم را در مقابل آن ، می شد از هر نقطه از دریا دید؛ مجسمه ای که هدیه ی فرانسوی ها به مسبحیان بیروت بود. 🌲🌳 کشیش ایوانف در طول سالها زندگی در بیروت ، در هیچ مکان و کلیسایی چون کلیسای مریم عذرا، به آرامش روحی خاصی که به آن نیاز داشت، نمی رسید. 💒 در آن سال ها هفته ای نبود که چند ساعتی را به کلیسا نرود و در زیر مجسمه ی بزرگ و سفید حضرت مریم، روی صندلی چوبی قهوه ای رنگ ، رو به دریا ننشیند و مطالعه نکند. 📖 و اینک پس از سالها در یک روز ابری بیروت ، ساعت ۳بعدازظهر ، روی همان نیمکت چوبی نشسته بود و پیش از مطالعه ی کتابی که قصد داشت بخش هایی از آن را بخواند، داشت از نسیم خنکی که از سمت دریا می وزید و سرمای دلنشینی را بر گونه ها و پیشانی اش می نشاند، لذت می برد. ☁️ هنگامی که قصد داشت از خانه بیرون بزند، ایرینا گفته بود که شال و کلاهش را بردارد، اما او گفته بود که یک پیرمرد روس، نباید در فصل پاییزِ بیروت ، از سرما یخ کند ؛ به خود بلرزد و شال و کلاه بپوشد. 🧥 او روی پیراهنش ، پولیوری طوسی پوشیده بود و همین کافی بود تا خنکای نسیم را روی سر و گونه هایش ، جدی نگیرد. 🌁 پای چپش را روی پای راستش انداخت و به جلد کتاب نگاه کرد:" " نوشته ی عبدالفتاح عبدالمقصود، نویسنده ی اهل تسنن مصر. 📝 با خودش فکر کرد که چقدر جالب است که به جز شیعیان؛ اهل سنت و مسیحیان هم درباره ی علی کتاب می نویسند. این جلد از کتاب عبدالفتاح عبدالمقصود مصری، درباره ی جنگی بود که نویسنده ، نام آن را جنگ گذاشته بود. 📰 به گفته ی جرج جرداق، جنگ های علی همگی جنگ ها داخلی بودند و علی در زمانی به قدرت رسید که قدرت طلبانی چون معاویه برای رسیدن به قدرت و حکومت ، نفاق و بدعت در دین را در پیش گرفته بودندو این روش ها علی را ناچار به جنگ با آنان می ساخت. 🔷کشیش عینکش را به چشم زد. صفحات اولیه مقدمه ای بود در باره ی شکل گیری واقعه ی نهروان. به یاد آورد که علی وقتی به ناچار تن به حکمیت داد و از صفین به کوفه بازگشت؛ دو دستگی و انشقاق بین یارانش فزونی یافت. 📖 چند صفحه ای از کتاب را سرسری مطالعه کرد تا رسید به مطلبی که نویسنده در آن ، از تشکیل جلسه ای با حضور علی خبر می داد. شروع کرد به مطالعه ی آن: " علی جلسه ای متشکل از افراد خود تشکیل می دهد. لحظه ی حساسی است. مسجد کوفه مملو از مردمی است که آمده اند تا سرنوشت خود را پس از یک جنگ ناتمام ، دنبال کنند...همه نگرانند.. حال، حکمیت به پایان رسیده و حکمین دستور به عزل علی داده اند. مردم منتظرند تا نظر علی را بشنوند . اینکه علی درباره ی حکمیت چه تصمیمی گرفته است..؟ آیا خلافت را ترک می کند و تسلیم فریب معاویه و عمروعاص می گردد؟ یا جنگ با معاویه را از سر می گیرد؟؟... ادامه دارد... 🎚۹۴ @ketabkhanehmodafean
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#قدّیس 📌فصل ۱۲ 🔶کشیش سرش را بالا گرفته بود تا از میان مردمی که در پیاده رو راه می رفتند، بتواند ت
📇 ...جوان از پشت پیشخوان بیرون آمد. روبروی کشیش ایستاد و گفت:" بله، البته"..بعد با دقت به صورت کشیش نگاه کرد و قبل از اینکه او حرفی بزند، پرسید :" شما عرب هستید؟" 🔶کشیش گفت:" خیر، اصالتا" روس هستم، اما سال‌ها در لبنان زندگی کرده ام؛ بیش از۵۰سال!" جوان لبخند زد و گفت:" دیدم عربی را خوب حرف می زنید ، اما به چهره تان نمی آمد عرب باشید؛ هرچند محاسن تان بلند است .چهره ای نورانی دارید... حالا بفرمایید چه کتابی می خواهید؟" 🔸کشیش گفت "کتاب خاصی نمی خواهم. من به دنبال کتاب هایی هستم که درباره ی علی باشد ؛ امام علی." 🔷🔷 جوان گفت:" ما اینجا کتاب های زیادی درباره ی امام علی داریم. بفرمایید تا نگاهی به آنها بیندازید." 🔶کشیش پشت سر او به راه افتاد. جوان جلوی قفسه ای ایستاد و گفت:" کتابهای این قفسه ، همه شان درباره ی امام علی است...گفتید کتاب خاصی نمی خواهید،؟" 🔷کشیش سرش را به علامت تاءیید تکان داد . جوان گفت:" اگر می خواهید درباره ی امام علی مطالعه کنید، خوب است اول از نهج البلاغه شروع کنید.. می خواهید آن را نشانتان بدهم؟" 🔹کشیش گفت: " نه پسرم؛ نهج البلاغه را دارم و خوانده ام." جوان با انگشت کتابهایی را نشان داد و گفت:" این دوره ی چند جلدی شرح کاملی از زندگی امام است؛ به نام که از عبدالمقصود مصری است..می خواهید ببینید؟" 🔷کشیش گفت:" نیازی نیست؛ کتابهای عبدالفتاح عبدالمقصود را هم خوانده ام." 😳 جوان با تعجب به کشیش نگاه کرد و گفت:" لابد کتابهای جرج جرداق را هم مطالعه کرده اید؟؟" 🔹کشیش گفت :" بله! جرج جرداق خودش آن کتابها را به من هدیه داد." جوان پرسید:" پس لابد شرح نهج البلاغه ی ابن ابی الحدید را هم مطالعه فرموده اید؟" 🔷کشیش گفت :" نه این کتاب را ندیده ام." 📘 جوان از داخل قفسه کتابی برداشت، به دست کشیش داد و گفت:" البته این کتاب ۲۰جلدی است، قیمتش هم کمی گران است ، اما توصیه میکنم شما که نهج البلاغه را خوانده اید؛ شرح و تفسیرش را هم بخوانید." ادامه دارد... 🎚۱۴۶ @ketabkhanehmodafean