eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
1.8هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🎓 🎒ــــلاس درس مهدویت 💠 شناخت امام مهدی"عج" از دوران تا جهانی: ⬅️ 🌍زمینه های ظهور 🔹 ج): یاران 2⃣ عبادت و صلابت: یاوران مهدی در عبادت از پیشوای خود الگو گرفته اند و روزها و شب‌ها را با ذکر شیرین حق سپری می‌کنندامام صادق علیه السلام درباره آنها فرمودند🌙«شب‌ها را با عبادت به صبح میرسانند و روزها را با روزه به پایان می‌برند [1]و در سخنی دیگر فرمود: بر فراز اسب ها، خدا را تسبیح می‌گویند. » [2] ⬆️و همین ذکر خداست که از آنان مردانی آهنین ساخته است که هیچ چیز صلابت و استواری آنها را در هم نمی شکند. 🌀امام صادق علیه السلام فرمود: 👈«آنان مردانی هستند که گویا دل هایشان پاره‌های آهن است. » [3] 3⃣ جان نثاری و شهادت طلبی: معرفت عمیق یاران، نسبت به امام مهدی، دل‌های آن‌ها را مملوّ از عشق به امام می‌کند بنابراین در میدان رزم او را چون نگینی در میان می‌گیرند و جان خود را سپر بلای او می‌کنند. 📥امام صادق علیه السلام فرمود: 👈« (یاران مهدی) در میدان رزم در اطراف او می‌چرخند و با جان خود از او محافظت می‌کنند. » [4]و نیز فرمود: «آنها آرزو می‌کنند که در راه خدا به شهادت برسند. » [5] 4⃣ شجاعت و دلیری: یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مانند مولایشان افرادی شجاع و مردانی پولادین هستندامام علی علیه السلام در وصف آنها فرمود:«همه آنها شیرانی هستند که از بیشه‌ها بیرون شده اند و اگر اراده کنند کوهها را از جا می‌کنند. » [6] 🔗ادامه_دارد... ✍...پی نوشت ها: 📂[1]. یوم الخلاص، ص ۲۲۴ ؛ 📂[2]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۸ ؛ 📂[3]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۸ ؛ 📂[4]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۸ ؛ 📂[5]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۸ ؛ 📂[6]. یوم الخلاص، ص ۲۲۴ ؛ 📚کتاب نگین آفرینش،جلد(1)..! "عج" ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#قدّیس " ..✨پسرم! بدان که روزی دو قسم است؛ یکی آن که تو آن را می جویی و دیگری آنکه او تو را می جو
⛪️ کلیسای حضرت داوود ، کلیسای ارتدوکس کوچکی بود در شرق بیروت...دیوارهایش از سنگ مرمر سفید بود و حیاط کوچکی داشت که وسط آن حوضی بود با فواره ی آب که به صورت هلالی به میانه ی حوضی می پاشید.. ⛲️ مناره ی کلیسا باریک و کوتاه بود و تنها دو متری از سقف گنبدی شکل کلیسا بلندتر بود.. 🔸کشیش به همراه سرگئی وارد حیاط کلیسا شدند، در حالی که کشیش قبای مشکی و بلند کشیشی اش را پوشیده بود و زنجیر نقره ای و صلیب طلایی اش را به گردن آویخته بود . 🔶کشیش این صلیب قدیمی و گران قیمت را جز در مراسم خاص به گردن نمی آویخت؛ و آن روز برای کشیش یک روز خاص بود. پس از سال ها آمده بود تا دوستان قدیمی اش را ببیند و متفاوت تر از همیشه برای آنان سخنرانی کند. سرگئی کت و شلوار مشکی ، پیراهنی سفید و کراواتی قرمز با خطوط ریز مشکی به تن داشت و دوش به دوش پدر قدم برمی داشت.. 🔸🔹🔸 پدر کارپیانس که جلوی در سالن چشم به انتظار ایستاده بود، به محض دیدن آنها به طرفشان آمد.. بعد از خوشامدگویی ، به سرگئی نگاه کرد و گفت:" هر بار که سرگئی را میبینم، زیباتر و خوش اندام تر شده است؛ درست مثل جوانی های جناب ایوانف! خدا حفظشان کند." 🔶کشیش خندید و دست بر شانه ی پدر کارپیانس گذاشت و گفت:" شما که نصف سن مرا هم ندارید کارپیانس!..چگونه جوانی های مرا دیده‌اید؟" پدر کارپیانس گفت:" خودتان را ندیدم، عکس هایتان را که دیده ام جناب ایوانف...حالا بفرمایید داخل که مردم منتظر شما هستند." 💒 داخل کلیسا گرم بود و با اینکه همه ی نیمکت ها پر از جمعیت بود، اما چنان سکوتی حاکم بود که وقتی قدم برمی داشتند صدای گام های آنها در سالن پیچید... همه از جابلند شدند..همهمه ای فضای سالن را پر کرد. پدر کارپیانس بازوی کشیش را گرفته بود و از راهروی بین نیمکت ها عبور داد؛ در حالیکه سرگئی پشت سرشان حرکت می کرد. ◻️◽️◻️ مردمی که سالها بود کشیش را ندیده بودند یا آنهایی که از حضور یک کشیش کهنسال روسی باخبر شده بودند، به گرمی از او استقبال می کردند. 🔷کشیش مثل یک کاردینال ، با تکان دادن سر و دست به آنها پاسخ می داد و گاهی هم با پیرمرد یا پیرزنهایی که می شناخت و سابقه ی دوستی با آنها داشت؛ احوالپرسی می کرد.. 👥 کشیش و سرگئی در ردیف جلو نشستند ..پدر کارپیانس پشت تریبون که سمت چپ محراب زیر صلیب بزرگی قرار داشت، ایستاد و از حاضرین خواست که بنشینند . 🔹کشیش احساس کرد که از احترام و استقبال مردم خوشحال شده است و کمی هم‌به وجد آمده است. هنوز شیرینی و هیجان استقبال را در دل داشت که به خود نهیب زد و فکرکرد که نباید اجازه بدهد غرور و تکبر او را به هیجان بیاورد.. ✴️ مگر او کیست؟! مگر خادم و خدمتگزاری بیش در کلیسا نبوده و نیست؟ به یادش آمد که علی نه در برابر تشویق های دوستان و نه دشمنان و مخالفان و منتقدان، تغییری نمی کرد... 🌀 نه از تشویق ها به وجد می آمد و نه از توهین ها خشمگین می شد و می گفت:" چه بسا کسانی که با ستایش دیگران فریب خورده اند." 🔷کشیش می خواست شعف و شوق ناشی از استقبال چند لحظه پیش را از خود دور کند؛ تا جز.ء فریب خوردگان نباشد.. ادامه دارد.. 🎚۱۲۰ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 توی روایات مختلف درمورد روزهای ظهور، حرفهای امیدوار کننده و قشنگی گفته شده.. مثلا اینکه آرامش و آسایش به جهان برمی‌گرده، اونهم 🌸 نه فقط برای شیعیان، بلکه برای همه‌ی قلبهای پاک، همه‌ی موجودات 🔆 اهل بیت (علیهم السلام ) می‌دادند که توی دوران ظهور، اثری از غم و افسردگی و پرخاش وجود نداره و 🌿 دوستی‌، دنیا رو فرا می‌گیره.. برای همین، 💫 اینطور دعا می‌کردند که: خدایا، به وسیله‌ی مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف ) گرفتاری‌ها رو از قلبها بیرون ببر . . . 💜 📗 برگرفته از کتاب سیمای حکومت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف ). انتشارات رضوی 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋💦💨°°° گاهے بین هیچ و همه‌چیز گیر مے‌کنے... پ.ن: یک داستان شیرین از کتاب ☺️☺️☺️ 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا