✌#دهمین_کتاب
🍃هوالعزیز🍃
آنقدر میرود تا به حرم برسد، دلش گرفته؛ دلش به اندازه تمام دنیا گرفته است.
هیچ چیز هم در دنیا نمی تواند مانند زار زدن در ایوان طلا حالش را به جا بیاورد.
هیچ چیز به اندازه گره زدن انگشتان بر گره مشبک های ضریح نمی تواند آرامش کند.
هیچ چیز به اندازه به سر کشیدن چادر سپید و نقطه ای در میان ردیف های نماز زنان شدن، نمی تواند از شدت فشاری که روی قلبش سنگینی می کند، بکاهد.
سبک می شود؛ مانند پرهای همه ی کبوتر هایی که از بالای سرش پر می کشند و روی گنبد طلایی سقاخانه می نشینند...
🌱یک رمان خییلی عالی و جذاب در مورد دختری که با خودش عهد کرده فقط با یک جانباز ازدواج کنه...
وقتی به سیدرضا دل ❤میبنده، آخرش وقتی کنارش میشینه و سیدرضا بازم مثل همیشه به سقف زل زده، حرف دلشو میزنه...
اما سیدرضا...
حتما بیاید به امانت بگیرید و بخونید، به شدت پیشنهاد میشه😊
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#دخیل_عشق
#عاشقانه_های_مذهبی
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#پانزدهمین_کتاب
🍃بسم رب الشهدا🍃
از تیپش خوشم نمیومد😐
دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود🤦♀
شلوار شش جیب پلنگی گشاد می پوشید با پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که می انداخت روش شلوار.
در فصل سرما🌨 با اورکت سپاهی اش تابلو بود.
یک کیف برزنتی کوله مانند، یک وری می انداخت روش شانه اش.
شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ وقتی راه می رفت، کفش هایش را روی زمین می کشید...😅
ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد.🙄
از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد، بیشتر می دیدمش.
به دوستانم می گفتم: این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه ی شصت پیاده شده و همون جا مونده!
《قصه ی دلبری، دلبری میکنه❤
روایت متفاوتی از همسر شهید #محمدحسین_محمدخانی (عمارحلب)، از همون زمونا که همسرشون ازشون بدشون میومده😂 تا وقتی که عاشقونه باهم زندگی میکنن》
خوندنش رو خیلی پیشنهاد میکنم.
یعنی عاااالیییههههه❤️
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#قصه_دلبری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
#عاشقانه_های_مذهبی
@ketabkhoone_zeinabioon