هدایت شده از ندای زنان جمهوری آذربایجان
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینم واکنش انسان های آزاده در استانبول ترکیه مقابل مقر شرکت نفت آذربایجان.
مردمانی که با صادرات نفت آذربایجان به رژیم جعلی اسرائیل معترض هستند، اینگونه مخالفت خود را نشان دادند تا شاید مانع نسل کشی فلسطینی ها شوند.
الهام علی اف تمام قد پشت صهیونیست ها و جنایتهای آن ها ایستاده.
دقیقا مقابل انسان های آزاده ای که در سمت راست تاریخ ایستاده اند.
✅️ زنان جمهوری آذربایجان اینجاست👇👇
https://eitaa.com/Azerbayjangaden
کتابنوشان
اینم واکنش انسان های آزاده در استانبول ترکیه مقابل مقر شرکت نفت آذربایجان. مردمانی که با صادرات نفت
وجدان های بیدار همه جا هستند
از استانبول ترکیه تا دانشگاه هاروارد.
ما کدام سمت تاریخ ایستاده ایم؟
دوستان در صورت تمایل کانال "ندای زنان جمهوری آذربایجان" با اخباری از وضعیت مردم جمهوری آذربایجان رو دنبال کنید.
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتابنوشان
✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
قبلا (یعنی دوران مجردی!) دوست نداشتم در آینده، توی قم زندگی کنم.
ترجیحم همون تبریز و اطرافش بود!
تصورم این بود که نزدیکی مکانی به حرم باعث تکراری شدن زیارت و کمرنگ شدن حس معنوی میشه!
بعدا که کمی هدایت شدم فهمیدم اینطور نیست! و زندگی در قم شد آرزوم.
الان از این که وسط شهر آرزوهام زندگی میکنم خدا رو شاکرم.
امشب توی حرم دعاگوی شما بزرگواران بودم.
از وقتی کتاب امعلا رو خوندم، بعد از زیارت، حتما سری به مقبره پروین اعتصامی میزنم و علاوه بر پروین، فاتحهای تقدیم این زن صبور و مقاوم میکنم.
اتفاق جالبی که امروز حین خروج ما از مقبره رخ داد این بود که چند خانم داخل مقبره شدند.
حس کتابیم(که فراتر از حس ششم هست!) میگفت از طریق کتاب امعلا با این بانو آشنا شده اند و به نیت زیارت قبر ایشون اومدن نه پروین اعتصامی یا بقیه اموات آرمیده در مقبره.
با یک سوال از خانمها، فهمیدم درست زدم وسط خال! یکی از خانم ها گفت با خوندن کتاب ام علا با ایشون آشنا شدند.
جالبتر این که قبل از رفتن ما چند شاخه گل طبیعی روی سنگ مزار ایشون بود.
یعنی فردی با علم به شخصیت این زن به زیارتش اومده بوده.
الحمد لله به برکت کتاب امعلا این زن بیشتر و بهتر شناخته خواهد شد. به فاتحه ای مهمانش نمیکنید؟!
پ.ن: زینب خانم ما یه دستمال گلدوزی کرده و انقدر تو حرم و جمکران متبرکش کرده که جا داره برای اون دستمال یه مقبره بسازن!🤦♀️
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتابنوشان
✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
جرعهای کتاب بنوشیم🍀
📝 برشِ دوم از کتاب خون دلی که لعل شد
من بیرجند را از این جهت انتخاب کردم که این شهر دژ (امیر اسدالله علم) بود.
او در آن زمان نخست وزیر بود ولی بعدها تا آخر عمر ظاهراً مقام وزارت دربار را داشت، اما در واقع جایگاهش خیلی از این مقام بالاتر بود.
او یکی از رجال قدرتمند کشور بود و در جلد دوم خاطرات «فردوست» جایگاه علم در ایران بیان شده است.
خانواده ی علم به خاطر خدمات صمیمانه شان به انگلیسیها این جایگاه را به دست آورده بودند.
آنها در شیوع و رواج تریاک در منطقه ی خراسان نقش مهمی داشتند. بنابراین، این خاندان در مزدوری و خدمت به بیگانگان، سابقه ی دیرینه دارد.
من پیش از این سفر نیز دوبار به بیرجند رفته بودم و نفوذ و سلطهی این شخص را در آن منطقه مشاهده کرده بودم. در مراسم و مناسبات دینی، خطبه به نام علم خوانده میشد. همه ی علمای دینی در مجلس شرکت میکردند و وای بر کسی که شرکت نمیکرد!
در محرم یکی از سالها که در بیرجند بودم، می شنیدم که سخنران در ابتدای سخنان خود، عباراتی در ستایش و حمد و ثنای عَلم به عربی میخواند!
هنوز جمله ای را که سخنران با صدای کشیده میخواند! به یاد دارم: صاحب السيف والقلم ... امير اسدالله علم»!
بیشتر اعیان و بزرگان بیرجند، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، جزو خدم و حشم و نوکران علم بودند. حتی چهرههای معروفی مانند رئیس سابق جزیرهی کیش، از نوکران علم بودند.
شاه وقتی میخواست برای مدتی استراحت کامل کند، به بیرجند میرفت و در یکی از باغهای علم اقامت میکرد. این باغهای ویژه، به شرابها و آشپزهای زبر دست خود مشهور بود.
روز هفتم مصادف با جمعه بود، کار را به گونه ای ترتیب دادم که به مجلس بزرگی در(مسجد مصلی) دعوت شوم.
تا نزدیک مغرب فرصت شروع سخنرانی فراهم نشد، زیرا مقرر بود سخنران دیگری پیش از من به منبر برود. این سخنران به شکل غیر معمولی سخنان خود را طول داد. من نگران بودم که این فرصت گران بها از دست برود. اما او بیست دقیقه پیش از نماز مغرب وعظ خود را خاتمه داد و من منبر رفتم.
در این اجتماع انبوه، تمام آنچه را که در سینه داشتم، بیرون ریختم و همه چیز را گفتم.
سخن را با بیان نقشهی بیگانگان برای جدایی دین از زندگی آغاز کردم و با شرح توطئهی رژیم شاه علیه اسلام و مسلمین و علمای دین، ادامه دادم؛ بعد هم با توصیف ماجرای مدرسه ی فیضیه، آن را به پایان رساندم.
حوادث روز دوم فروردین را که شرح دادم، مردم به گریه افتادند و شور عظیمی بر مجلس حاکم شد.
سپس طبق معمول همیشگی منبر را با ذکر مصیبت حسین بن علی (علیه السلام) پایان دادم.
#خون_دلی_که_لعل_شد
#محمدعلی_آذرشب
#سیدعلی_خامنهای
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتابنوشان
✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32