4_5913392298338551210.pdf
962K
📥 #دانلود_کتاب
📔 سیره تقوی
توضیح و ترجمه چهل حدیث درمورد #سیره_امام_جواد علیهالسلام
🖌 نویسنده: جواد محدثی
#سیره_معصومین
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
─इई─इई 📚 ईइ═ईइ═
﷽
🌐 #رمان_آنلاین
🌀 #قصه_دلبری
◀️ قسمت: #هشتم
موقع امضای سند ازدواج دستام میلرزید، مگر تمامی داشت...
شنیده بودم باید خیلی امضا بزنیم ولی باورم نمیشد تا این حد!!! مثل هم در نمیآمدند؛
زیرزیرکی میخندید: چرا دستت میلرزه نگاه کن همه امضاها کج و کوله شده...
بعد از مراسم عقد رفتم آرایشگاه، قرار شد خودش بیاید دنبالم، دهان خانوادهاش باز مانده بود که چطور زیر بار رفته بیاید آتلیه اصلا خوشش نمیآمد، وقتی دید من دوست دارم کوتاه آمد.
وقتی آمد آنجا قصه عوض شد... چهار ساعت بیشتر نبود که با هم محرم شده بودیم؛ یخم باز نشده بود راحت نبودم عکاس برایش جالب بود که یک آدم مذهبی اینقدر مسخره بازی در میآورد که در عکسها بخندم...
همان شب رفتیم زیارت شهدای گمنام دانشگاه آزاد...
پشت فرمان بلند بلند میخواند: دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم خیلی حسین زحمت ما را کشیده است...
کنار قبور شهدا شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا و دعای توسل، یاد روزهایی افتادم که با بچهها میآمدیم اینجا همیشه خدا اینجا پلاس بودنش بساط شوخی را فراهم میکرد که: این باز اومده سراغ ارث پدرش؛ سفره خاطراتش را باز کرد که به این شهدا متوسل شده یکی را پیدا کنند که پایه کارش باشد... حتی آمده و از آنها خواسته بتواند راضیم کند به ازدواج.
میگفت: قبل از اینکه قضیه ازدواجمان مطرح شود خیلی از دوستانش میآمدند و درباره من از او مشورت میخواستند... حتی به او گفته بودند که برای ایشان از من خواستگاری کند، میخندید که اگه میگفتم دختر مناسبی نیستی بعداً به خودم میگفتند پس چرا خودت گرفتی اگه هم میگفتم برای خودم میخوام که معلوم نبود تو بله بگی...
حتی گفت که: اگر اسلام دست و پام رو نبسته بود دلم میخواست شما را کتک مفصل بزنم .
آن کل کلهای قبل از ازدواج تبدیل شدن به شوخی و بذله گویی... آن شب هرچه شهید گمنام در شهر بود زیارت کردیم؛
فردای روز عقد رفتیم خانه خاله مادرش آنجا هم یک سر ماجرا وصل میشد به شهادت... همسر شهید بود، شهید موحدین.
روز بعد از عقد نرفتم امتحان بدهم، محمدحسین هم ظهرش امتحان داشت با اعتماد به نفس، درس نخوانده رفت سر جلسه.
قبل از امتحان نشسته بود پای یکی از رفقایش که کل درس را در ده دقیقه بگوید... جالب اینکه آن درس را پاس کرد.
قبل از امتحان زنگ زد که: دارم میام ببینمت!
گفتم برو امتحان بده که خراب نشه... پشت گوشی خندید که: اتفاقاً میام که امتحانم خراب نشه.
آمد گوشه حیاط ایستاد و چند دقیقهای با هم صحبت کردیم دوباره این جمله را تکرار کرد: تو همونی که دلم خواست کاش منم همونی بشم که تو دلت میخواد...
رفت که بعد از امتحان زود برگردد، تولدش روز بعد از عقدمان بود، هدیه خریده بودم؛ پیراهن، کمربند و ادکلن... نمیدانم چقدر شد ولی به خاطر دارم چون میخواستم خیلی مایه بزارم همه را مارکدار خریدم و جیبم خالی شد...
بعد از ناهار یک دفعه با کیک و چند تا شمع رفتم داخل اتاق...
شوکه شد وخندیدُ گفت: تولد منه تولد تو اصلاً کی به کیه!!؟
وقتی کادو را بهش دادم گفت: چرا سه تا؟
گفتم: دوست داشتم...
نگاهی به مارک پیراهنش انداخت و طوری که توی ذوق نخورده باشد به شوخی گفت:
اگه سادهترم میخریدی به جایی برنمیخورد...
یک پیس از ادکلن را زد کف دستش معلوم بود خیلی از بوش خوشش آمده:
لازم نکرده فرانسوی باشه، مهم اینه که خوشبو باشه...
برای کمربند چرم دورو هم حرفی نزد.
آخر سر خندید که بهتر نبود خشکه حساب میکردی میدادم هیئت...
سر جلسه امتحان بچهها با چشم و ابرو به من تبریک میگفتند، صبرشان نبود بیایم بیرون تا ببیند با چه کسی ازدواج کردهام.
جیغی کشیدند؛
شبیه خودم وقتی که خانم ابویی گفت محمد خانی آمده خواستگاریت....
گفتند ما را دست انداختی؟!
هر چه قسم وآیه خوردم باورشان نشد... به من زنگ زد که آمده نزدیکه دانشگاه پشت سرم آمدن که ببینند راست میگویم یا شوخی میکنم!
نزدیکی در دانشگاه گفتم ایناها باور کردین؟ اونجا منتظرمه!
گفتند: نه تا سوار موتور نشی باور نمیکنیم!
وقتی نشستم پشت سرش پرسید:این همه لشکر کشی برای چیه؟؟؟
همینطور که به چشمهای باباقوری بچهها میخندیدم گفتم: اومدن ببینند واقعا تو شوهرمی یا نه...
البته آن موتور تریل معروفش را نداشت...
کلاً موتور وقف هیئت بود، عاشق موتورسواری بودم ولی بلد نبودم چطور باید با حجاب کامل بشینم روی موتور...
خانمهای هیئت یادم دادند راستش تا قبل از ازدواج سوار نشده بودم، چند بار با اصرار، داییام را مجبور کرده بودم که من را بنشاند ترک موتور...
⏯ادامه دارد...
روایت زندگے #شهیدمحمدحسینمحمدخانے
بہ روایت همسر
✍ به قلم محمد علی جعفری
#رمان
#عاشقانه
#شهیدمدافعحرم
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
Ta Khoda Rahi Nist 37.mp3
771.8K
#داسـتان_شـب
🎧 گـوش کنیـد
📚 کتاب جـذاب و شنیـدنی
تا خدا راهی نیست
"چهل حدیث قدسی"
🎙 باصدای: دکتر مهدی خدامیان
🌀 پارت سی و هفتم
#کتاب_صوتی
🆔 @ketabyarr
https://eitaa.com/joinchat/695271612C6bdeec85a5
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
📖 #کتابشناسی
📙 قدرت و شکوه زن
🖌نویسنده: علیرضا پناهیان
📋 انتشارات بیان معنوی
🔰 درباره کتاب:
🔸کتاب قدرت و شکوه زن شامل ناشنیدههایی است از بیانات حضرت امام خمینی(ره) و #مقام_معظم_رهبری دربارهٔ ویژگیها و برتریهای #زنان.
🔹حضرت #امام_خمینی (ره) پیش از اینکه یک رهبر سیاسی باشند و عملاً وارد اقامه دین در جامعه شده باشند، از جهت علمی یک اسلامشناس به تمام معنا بودند که عصارهٔ معارف دین را میتوانیم در کلمات بلند و نگاه ژرف او مشاهده کنیم و با اطمینان خاطر او را مفسر و مبیّن اسلام ناب محمدی بدانیم.
🔸مقام معظم رهبری نیز پس از ایشان با حفظ تمام جهتگیریها و ژرفنگریهای حضرت امام به ادامهٔ تبیین اسلام حقیقی پرداختند و ذرهای از مواضع عالمانه و فقیهانهٔ امام فاصله نگرفتند، بلکه آن را پیش بردند.
🔹یکی از موضوعات مهم و چالشبرانگیز، زن و موقعیت او در خانواده و جامعه است. زنان نهتنها نیمی از جامعه را تشکیل میدهند، بلکه بخش مؤثرتری برای سعادت جامعه نیز هستند.
📌خواندن کتاب قدرت و شکوه زن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
➿این کتاب را به کسانی که میخواهند نظر و بیانات حضرت امام و مقام معظم رهبری را دربارهٔ مقام زن بدانند پیشنهاد میدهیم.
🌐 لینک دانلود و خرید کتاب:
🔗https://taaghche.com/book/52556/%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA-%D9%88-%D8%B4%DA%A9%D9%88%D9%87-%D8%B2%D9%86
#زن
#خانواده
#زن_عفت_افتخار
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
14.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | فیلم معرفی کتاب
📙 قدرت و شکوه زن
ناشنیدههایی درباره قدرت و شکوه زن در کلام امام و رهبری
✍ علیرضا پناهیان
#زن_عفت_افتخار
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
عشق هرگز کافی نیست بک.pdf
5.9M
📥 #دانلود_کتاب
📔 عشق هرگز کافی نیست
🖌 نویسنده: پروفسور آرون تیبک
📝 مترجم: مهدی قراچه داغی
📌شیوههایی نو برای حل مشکلات زناشویی و خانوادگی بر اساس شناخت درمانی
#روانشناسی
#روابط_زوجین
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5855076327610124719.pdf
4.78M
📥 #دانلود_کتاب
📔 یادداشتهای پنج ساله
🖌 نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
📝 مترجم: بهمن فرزانه
📖درباره کتاب:
این کتاب مجموعه یادداشتهای پراکنده گابریل گارسیا مارکز نویسنده کلمبیایی برنده جایزه نوبل ادبیات، در طول بازه سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۴ است.
اگرچه کتاب، عنوان یادداشتها را دارد اما از هر قصه و داستانی خواندنیتر، روایت شده است. مارکز در داستانش به مخاطبین خود نشان میدهد که هر چیزی میتواند ممکن باشد.
#داستانی
#گابریل_گارسیا_مارکز
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
درس های پیامبر اعظم.pdf
1.58M
📥 #دانلود_کتاب
📔 درسهای پیامبر اعظم
🖌 نویسنده: آیت الله خامنهای
📌گزیدهای از بیانات مقام معظم رهبری درباره شخصیت و بعثت نبی مکرم اسلام
#سیاسی
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
ஜ۩۞۩ஜ 🌺🌺🌺 ஜ۩۞۩ஜ
◦•●◉✿ ࡅ߳ܠܝ̇ߺܭَܝߊܝ̇ߺܘ ✿◉●•◦
⭕️ آنها فقط از فهم توست که میترسند؛
پس برای فهمیدن سه کار کن:
🔸اول بخوان،
🔹دوم بخوان،
🔸سوم بخوان.
هنگامی که مردم از کتاب خواندن باز میمانند، از فکر کردن باز میمانند.
#تلنگر
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈